ارومیه- ایرنا- آیین‌های سنتی در آذربایجان و به‌ویژه در ارومیه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است مردم این شهر از ایام قدیم و طبق رسم‌ و رسوم گذشتگان از ابتدای پاییز و پایان فصل برداشت محصول با تهیه برخی خوراکی‌ها و ذخیره انواع میوه به روش‌های سنتی، خود را برای شب یلدا و حتی عید نوروز آماده می‌کنند.

به آخرین روزهای پاییز که نزدیک می‌شویم، کم‌کم صدای پای زمستان به گوش می‌رسد و مردم خود را برای به جا آوردن آداب و رسوم خاص شب آخر پاییز که در میان مردم آذربایجان به «چیلله ‌گئجه‌سی یا شب چله» معروف است آماده می‌کنند. خیابان‌های شهر هیاهوی خاصی به خود می‌گیرد و همه‌ی خانواده‌ها به فکر تهیه خوراک شب طولانی چله می‌افتند.

‌«چیلله» در ترکی به معنای نهایت کشیدگی و درازی می‌باشد و این شب به خاطر طولانی بودن آن بدین صورت نام‌گذاری شده‌است.

«حسین واحدی» روزنامه نگار و نویسنده که حوزه فرهنگ‌نگاری فعالیت دارد، در خصوص پیشینه  شب چله در منطقه آذربایجان می‌گوید: در قدیم نگاه به شب چله بسیار متفاوت‌تر از امروز بود زیرا قبل از رسیدن فصل سخت زمستان، مردم می‌گفتند: «زمستان نزدیک است و خدا می‌داند چقدر مال و منال از دست خواهیم داد. چند نوزاد در قنداق از سرمای سخت، جان سالم به در خواهند برد؟ حیواناتمان سالم خواهند ماند؟ و...» و زمستان و چله، عید و جشن محسوب نمی‌شد بلکه همه به فکر بی‌ضرر گذراندن آن ایام سخت و طاقت‌فرسا بودند.

وی ادامه داد: مردم در عین حال با دعا و نذر و نیاز از پروردگار متعال تقاضا می‌کردند تا به زندگی‌شان برکت دهد و کمک کند تا به راحتی از پس این روزها  برآیند؛ حتی در برخی روستاها هنوز هم مردم قبل از چله با حاضر کردن «بوغدا قووورقاسی/گندم برشته»، آن را در چهار گوشه‌ی بیرون خانه (پشت بام) می‌ریزند و این عمل را رمز برکت و روزی خود می‌دانند و باور دارند که سال بعد سالی پر برکت می‌شود.

چله در تقویم مردم آذربایجان به دوره زمانی خاصی اشاره دارد که از شب یلدا آغاز می‌شود و تقریبا تا پایان زمستان ادامه می‌یابد؛ ۴۰ روز «بؤیوک چیلله/ چله بزرگ» که از اوّل دی شروع می‌شود و در ۹ بهمن خاتمه می‌یابد؛ ۲۰ روز «کیچیک چیلله/ چله کوچک » که از ۱۰ بهمن شروع می‌شود و آخر بهمن نیز به اتمام می‌رسد و در نهایت ۱۰ روز «قاری‌ننه چیلله‌سی/ چله مادربزرگ» که از اوّل اسفند آغاز می‌شود و تا دهم اسفند ادامه دارد.

«واحدی» در این‌باره افزود: بنا بر باور مردم «چله بزرگ» و «چله کوچک» با هم خواهر هستند و در افسانه‌های کهن آذربایجان آمده‌است که در روزهای پایانی چله‌ بزرگ، خواهر کوچک‌تر کە مغرور است، در زیر درخت بید مجنون، نزد خواهر بزرگتر می‌آید و می‌گوید: «در این مدت چه کرده‌ای؟». چله‌ بزرگ می‌گوید: دستان همه را روی تنور انداختم، دستان دخترانی که با کوزه آب می‌آورند را منجمد کردم و...». خواهر کوچک می‌گوید: «تو کە کاری نکرده‌ای! ببین من چه می‌کنم! کاری می‌کنم کە نوزادان در گهواره‌هایشان و دست تازه‌عروس‌ها در کنار چشمه آب یخ بزند و پیرزنان و پیرمردها را مریض می‌کنم»

بر اساس داستانی که سینه‌به‌سینه نقل شده و کهنسال‌ها برای کودکان تعرف می‌کنند، خواهر بزرگتر بە طعنه بە او می‌گوید: «عؤمرون آزدی، دالین یازدی! /عمرت کوتاه است و بە دنبالت بهار می‌آید».

چله‌ی کوچک در طول فرمانروایی خود سرما را در تمام سرزمین‌ها حکم‌فرما می‌کند و در یکی از روزها و در یکی از کوه‌های قلمرو خود بە دست برف اسیر می‌شود؛ خبر بە «قاری‌ننه/ مادربزرگ» می‌رسد و او برای آزادی فرزندش از زندان برف بە کوه می‌رود و با سیخی کە روی آتش داغ کرده و بە نبرد برف رفته است، در نهایت برف‌ها را آب می کند؛ چله‌ی کوچک بعد از آزادی متوجه می‌شود کە در آن روز زمستان تمام شده و «بایرام آیی» یا همان اسفندماه آغاز شده‌است.

سرگرمی‌های شب چله

مردم آذربایجان از گذشته‌های دور در طول شب چله آیین‌هایی همچون «بایاتی فالی» و« تاپماجا» نیز برگزار می‌کردند؛ بزرگترها برای ایجاد فضای شادی و سرور، مسابقه‌های «تاپماجا» را دور کرسی راه می‌انداختند؛ به این صورت که یک «تاپماجا/ چیستان» به صورت شعر بیان می‌کردند و کسی که پاسخ صحیح می‌داد، برنده بازی بود.

 «بایاتی‌ها/ رباعی‌خوانی» و در برخی موارد حافظ‌خوانی از اجزای ثابت هر یک از آیین‌های مردم آذربایجان در شب یلدا می‌باشد و به دلیل طولانی بودن این شب و گذران وقت، بزرگترها شعر و رباعی می‌خوانند، گاه مشاعره می‌کنند و گاهی هم بزرگترها با خواندن بایاتی برای کوچکترها فال می‌گیرند.

بیشتر بایاتی‌های مرسوم در شب چله از منظومه حیدربابای «شهریار» انتخاب می‌شود به عنوان مثال: «چیلله چیخار بایراما بیر آی قالار / پینتی آرواد قوورمانی قـــورتارار / ئدر باخار گودول ده یارماسینا / باخ فلکین گردش و غوغاسینا» یا «قــــاری‌ننه گئجـه نــاغیل دئیه‌نـــده / کولک قالخیب قاپ باجانی دؤینده / من قــاییدیب بیرده اوشــاق اولایدیم / بیر گول آچیب اوندان سونرا سولایدیم»

خوراکی‌های شب چله

مردم برای پذیرایی در این شب بخصوص و همچنین در شب‌چره‌ها از تخمه آفتابگردان خوی، پشمک، حلوای هویج و «جئویز حالواسی» (حلوایی که از مغز گردو و پسته تهیه می‌شود و مخصوص شهر اورمیه می‌باشد)، میلاق (انگوری که از دو-سه ماه قبل به وسیله نخ‌هایی به صورت عمودی به هم بسته شده و در محل مناسبی از سقف‌های چوبی آویزان می‌کنند) استفاده می‌شود.

همچنین خشکباری نظیر برگه زردآلود، آلبالوی خشک شده، سنجد، بادام، گردو، میوه‌هایی مثل سیب ارومیه، خربزه‌هایی که به صورت ترشی نگهداری شده و سایر خوراکی‌ها برای پذیرایی از مهمانان استفاده می‌شود. در این شب به خاطر طولانی بودنش، مردم با خوردن این خوراکی‌ها و خواندن رباعی، این شب را سپری می‌کنند.

هندوانه جزو لاینفک خوراکی‌های «شب چله»

«واحدی» گفت: سابق بر این که امکاناتی نظیر سردخانه‌های نگهداری میوه‌ها و همچنین حمل‌ونقل میوه از مناطق ییلاقی به قشلاقی وجود نداشت، هندوانه را در محل مخصوص نگهداری کاه و علوفه برای حیوانات که «سامانلیق/کاهدان» می‌نامند، نگهداری می‌کردند.

بدین ترتیب که چند هندوانه از آخرین برداشت جالیز را انتخاب و در محل‌های مختلف کاهدان می‌گذاشتند و روی آن را به دقت می‌پوشاندند. در شب مذکور هندوانه‌هایی که بهتر از بقیه مانده بود را برای خوردن انتخاب می‌کردند.

«چیلله‌لیک/ پیشکش شب چله»

در بین برخی خانواده‌های آذربایجان رسم است که در شب چله و گاهی یک روز قبل آن برای تازه عروس‌ها و نامزدها هدایایی از طرف خانوده‌ی عروس و داماد برده ‌می‌شود که به آن «چیلله‌لیک» می گویند. این هدایا علاوه بر خرید لوازم خانه شامل خوردنی‌های مخصوص شب چله همچون پشمک، انار، خشکبار، هندوانه و... می‌باشد. خانواده‌ها آوردن هدیه از طرف خانواده عروس را نوعی سربلندی دخترشان در پیش خانواده داماد می‌دانند و همه این هدایا را روی «خونچا» (طبق بزرگ چوبی و امروزه با ماشین) می‌گذارند و به خانه‌عروس می‌برند.

اگرچه با افزایش سبک زندگی ماشینی غبار فراموشی روی بسیاری از آیین‌های سنتی ایام چله نشسته اما همچنان برخی از مراسم و سنت‌های دوران کهن در آذربایجان همچنان پابرجاست و در این شب تمام خانواده‌ها در کنار بزرگترها جمع می‌شوند و شب بلند سال را به خوشی و شادی می‌گذرانند.