تهران- ایرنا- مراسم یلدا؛ چون دیگر رسوم ایرانی از اندیشه‌ای هزاران ساله برمی‌آید، اندیشه‌ای پنهان در دل اسطوره‌های ایرانی. اسطوره‌هایی که پایان ظلمت شب دیجور و انتظار برای ظهور منجی هزاره سوم را نوید می‌دهند.

در روزهای پایان پاییز و آغاز زمستان، همه مردم دنیا به شیوه خودشان برای این روزها و شب‌ها، رسمی دارند اما در پهنه فرهنگی ایران، این روزها و شب‌ها معنای متفاوتی دارد، این شب‌ها به بلندترین شب سال یعنی یلدا ختم می‌شود. فریدون جنیدی، پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی، شاهنامه‌پژوه، معتقد است: نیاکان ما، هفت هزار سال پیش، به گاه‌شماری خورشیدی دست پیدا کردند و با تفکر و تأمل دریافتند اولین شب زمستان، بلندترین شب سال است.

یلدا، واژه‌ای دو تکه است که آن را دو گونه معنی کرده‌اند، یکی معنایی سریانی که یلدا را میلاد یا زایش معنا کرده و دیگری یاردا به زبان اوستایی که با تغییر زبانی ر به ل تبدیل شده است و یاردا، به معنی نیمه سال است، ناگفته نماند در ایران، فصل‌ها چهارگانه نبوده‌اند و بهار و پاییز نداشته‌اند، ماه‌های گرم سال، تابستان دانسته ‌شده و ماه‌های سرد سال را زمستان می‌دانستند.

در بندهشن آمده است: از ماه فروردین، روز هرمزد بهیزگی، تا ماه مهر، روز انغزان بهیزگی، هفت ماه تابستان است، از ماه آبان، روز هرمزد بهیزگی تا ماه سپندارمذ بهیزگی که پنجه بر پایان آن است، پنج ماه زمستان است. ماه دی بهیزگی، روز آذر، زمستان به بیشترین سردی به ایرانویج رسد و بدین روی ماه دی، روز آذر، همه جا آتش افروزند که نشان کنند که زمستان آمد.

ابوریحان بیرونی نیز در آثار الباقیه، یلدا را پیشانی چله بزرگ زمستانی نامیده که آفتاب از برج قوس، به برج جدی تحویل می‌شود و از نظر ایرانیان، نحس به شمار می آمده است، زیرا علاوه بر شروع سرمای سخت زمستانی، نفوذ اهریمن در جهان گسترش می‌یابد و دیو تاریکی، قدرتمندتر می‌شود.

ایرانیان برای دفع این نحوست، تا برآمدن خورشید، کنار یکدیگر، دور آتش جمع می‌شدند و میزد را که از باقی مانده میوه‌های پاییزی جمع می‌شد، نثار اهورامزدا می‌کردند تا برکت آن زمستان سخت را آسان و خشکی و قحطی آن را پربار کند. وقتی یلدا و چله بزرگ آغاز می‌شود و دیو زمستان حمله می‌کند، رپیتوین، ایزد گرمای نیم‌روزی، به زیرزمین پناه می‌گیرد که آب چشمه‌ها را گرم نگه دارد تا درختان و گیاهان، زمستان را بگذرانند، روشن کردن آتش و گرمای اجاق خانواده به رپیتوین قدرت می‌دهد و دلیل دیگری بر دور هم جمع شدن در شب یلداست.

در جشن نوروز، بخشی از مراسم به رپیتوین تعلق دارد که توانسته گیاهان را نجات بدهد و از چنگ دیو زمستان و تاریکی برهاند، او در این مراسم نماد پیروزی خیر بر شر و اهورا بر اهریمن است که سرپرستی نمادهای خیر و نیکی را بر عهده دارد. در شب یلدا، آذر، ایزد آتش، نماد آتش مینوی که آتش مقدس در آتشکده‌ها را جلوه‌ او می‌دانستند، در مقابل دی که و آغازگاه زمستان دیده می‌شود. دی در اصل همان دیو است که در ایـران ‌زمین دلالتی منفی و نکوهیده داشته و نامش بر سردترین و تیره‌ترین ماه زمستان نهاده شده، این ماه به قدری برای ایرانیان نحس به شمار می‌آمده که هخامنشیان آن را انامک، یعنی بی‌نام، می‌خواندند.

در حقیقت یلدا با این نگاه هم، نبرد دیگری میان خیر و شر است؛ اما واژه یلدا، در متون زرتشتی، دیده نمی‌شود. شاید به جرات بتوان گفت این عبارت و رسم شب یلدا، آیینی زرتشتی نیست و بازمانده از دوران میتراییسم و مهرپرستی است.

جشن تولد میترا، آیینی است که از ایران به روم رفته و پس از آن که مسیحیت در اروپا گسترش یافت، رسوم میترایی را در خود جذب کرد و تولد میترا با میلاد مسیح، هم سان شد. با نشان یلدا به زبان سریانی به ایران بازگشت. عید نوئل در ۴ دی، برابر با ۲۵ دسامبر، همان تولد میترا به شمار می‌رود.

یلدا شب تولد خورشید هم دانسته شده اما مهر چه ارتباطی با خورشید دارد؟ میترا یا مهر، ایزد نور و روشنی بوده و در دوران پیشازردشتی، در جایگاه اهورامزدا، قرار داشته است، در متون ودایی، خورشید چشم میترا دانسته شده و مهرداد بهار، نویسنده و اسطوره‌شناس، معتقد است یلدا تولد خورشید است که پس از آن در جشن سده در نیمه بهمن، جشن چله خورشید است. زیرا در آن دوره با نفوذ سرما و تاریکی و نبود غذای کافی و آب، نوزادان اگر تا چهل روز زنده می‌ماندند، ماندگار به شمار می‌آمدند. نام‌هایی چون مانی و بمانی، سال‌های طولانی، برای نوزادان زمستان تا چهل روزگی به کار گرفته می‌شده است.

اهمیت مهر یا میترا در دوران زمستانی برای ایرانیان باستان، در این نکته است که او دارنده دشت‌های فراخ است و با قربانی کردن گاو نخستین که مظهر ماه و زمستان است، حیات جانوری و گیاهی به وجود می‌آورد و زیربنای تولید غلات را فراهم می‌کند. به همین دلیل در دو بخش از فصل سرما، یکی پیش از آغاز زمستان تاریخی که در آبان آغاز می‌شد، جشن مهرگان و برداشت غله و محصول برای مهر برگزار می‌شده و در بخش دوم، در جشن یلدا برای میترا یا مهر، جشن تولدی گرفته می‌شود که او در فصل سرد، از غلات، گیاهان و جانوران، محافظت کند و سختی قحطی را دور نگه دارد.

شیر گاوکشی که در دیوار کاخ آپادانا در تخت جمشید دیده می‎شود، خورشید، گرما و روزهای بلند و گاو نماد ماه، سرما و شب‌های بلند است که شیر او را مغلوب کرده است. نبرد شیر و گاو نمادی از اسطوره زایش خورشید و جشن شب یلداست که با بیانی دیگر با میترا و قربانی شدن گاو نخستین پیوند می‌خورد.

یلدا شبی اسطوره‌ای است که به عقیده مهرداد بهار همراه با جشن سده، به دلیل ماهیت جادویی‌ و ارتباط با ایزدان پیشازرتشتی، در اوستا و کتاب‌های زرتشتی، جایی نداشته‌ اما مفاهیم این آیین در هزاران سال، با اسطوره‌ها زنده مانده و پیش آمده است.

یلدا، چه در معنای نیمه سال، چه در معنای تولد مهر، چه زادروز خورشید، شب پیروزی خیر بر شر است، شبی است که روز بر شب غلبه می‌کند و اهورا گیتی را از اهریمن باز می‌ستاند تا به نوروز و گرمای دوباره برسد و آذر، رپیتوین، مهر و خورشید، همراهان او در این نبرد هستند.

اسطوره‌های ایرانی از پایان ظلمت شب دیجور، امید نوروز و فروهردین را مژده می‌دهند و شاید این خود پس از نفوذ اهریمن بر زمین نشان از امید و انتظار اصیل و ابدی انسان برای ظهور منجی هزاره سوم دارد.