اساساً هیچ هنری را نمیتوان بیربط و مجزا از شرایط دوره تاریخیاش در نظر گرفت. به همین دلیل است که میتوان خطوربط مسائل و مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در مطالعۀ آثار هنری هر دوره برجسته ساخت؛ چنانچه خود آثار هنری را میتوان چونان آیینهای نگریست که بازتابدهنده حال و احوال زمانهشان هستند.
سینما و فیلم یکی از بهترین مصادیق در چنین مطالعات اجتماعمحوری بر آثار هنری هستند. بهویژه آنکه سینما در دهههای گذشته محلی برای اعمال سیاستهای حکومتها بر مردم و اشاعه انواع مختلفی از ایدئولوژیهای ملی و بین مللی گردیده است. چنانچه میتوان گفت امروزه رسانهها از زندگی روزمره قابلتفکیک نیستند و سیاستهای کلان جامعه از طریق رسانهها مقاصد و ترجیحات خود را به مخاطب منتقل میکنند و رسانه سینما با بهرهگیری بیشتر از عنصر زیباییشناختی و تأمل بیشتر رسانه مهمی برای بررسی این ترجیحات است.
سینمای دهه ۷۰ در ایران سینمایی تازه جان گرفته بعد از دو دهه جنجالی است که در یکی (دهه ۵۰) ایران انقلاب داخلی و در دیگری (دهه ۶۰) جنگ خارجی را پشت سر گذارده است. بر همین اساس این سینما سینمایی است که تازه از بستر بیماری برخواسته و دنبال به دست آوردن سلامت خویش است. اصول و مبانی کمکم در این دهه تثبیت میشوند و سینما میرود بدان سمت که شکل واقعی و باثبات خود را پیدا کند.
مفاهیم سینمایی در دهه ۷۰
اگرچه رگههایی ازآنچه تحت عنوان جلوههای مدرنیته از آن یاد میشود در این دهه شروع به خودنمایی میکند اما تحت تأثیر شرایط پس از جنگ، حال و هوای اصلی این دهه (دستکم در نیمه اول تا سالهای ۱۳۷۵) مبنی بر بازنمایی مؤلفههای زندگی سنتی، ساده زیستانه و متکی بر ارائه مفاهیمی از انساندوستی و همدردی با زجرهای پس از دست دادنها (زندگیها، خانه و خانواده، سلامتی و امثال آن) است و حتی میبینیم که بر این سادهزیستیها بهعنوان الگوهایی از شرافت انسانی تأکید میشود.
درواقع دو دهه نبرد، مبارزه، استحاله ارزشها و تغییر مفاهیم، جای خالی مفاهیمی چون دوست داشتن و عشق و شور را در سینمای ایران خالی و کمرنگ کرده بود؛ مفاهیمی که اتفاقاً سینمای دهه ۷۰ (حتی در نمودهای جنگی خود چون بوی پیراهن یوسف، شیدا «هیوا»و ...) به آنان پرداخت و در شرایطی که این خلأ حس میشد موفق گردید (کمرنگ بودن جلوههای تجهیزات صوتی و تصویری و همهگیر نبودن گوشیهای هوشمند در دست مردم و انحصاری بودن سرگرمیها هم به سینما بهعنوان یکی از مهمترین کانالهای سرگرمی و تفریح برای مردم دامن میزد).
پرداختن به بیشمار موضوعات پرداخته نشده در سالهای قبل، این دهه از سینمای ایران را به یکی از دهههای پرشور و فعال و پرمخاطب از نظر تاریخ سینمایی ایران بدل ساخت. مفاهیمی چون جنگ و پیامدهای آزاردهنده آن، بازنمایی رشادتها و تکریم قهرمانان ملی، فیلمهای پلیسی و کارآگاهی و نبرد با مافیای مواد مخدر، آسیبشناختی کودکان طلاق و آسیبدیده یا بدسرپرست، بحث فقر، معیشت و طبقه اقتصای-اجتماعی (افرادی مانند مجید مجیدی، بهمن قبادی و جعفر پناهی کسانی هستند که در این دهه برجسته میشوند و در فیلمهای خود به ارائه شکل دیگری از فقر میپردازند؛ آنچه میتوان از آن به فقر شرافتمندانه یا فقر بزرگان یادکرد، عشق و دوست داشتن، طنز و کمدی و ... تنوع خوبی را به سینمای دهه هفتاد بخشیده بود.
«نرگس» (۷۰) رخشان بنی اعتماد ، «نیاز» (۷۱) علیرضا داوودنژاد ، «مسافران» (۷۲) بهرام بیضایی ، «از کرخه تا راین» (۷۲) ابراهیم حاتمی کیا ، «بادکنک سفید» (۷۳) جعفر پناهی ، ابر و آفتاب (۱۳۷۵) محمود کلاری، بچههای آسمان (۱۳۷۵) مجید مجیدی، لیلا (۱۳۷۵) داریوش مهرجویی، آژانس شیشهای (۱۳۷۶) ابراهیم حاتمی کیا و بوی کافور عطر یاس (۱۳۷۸) بهمن فرمان آرا نمونهای از فیلمهای مهم این دهه بودند.
داستانهای اجتماعی با محوریت، نوجوانان توجه به سینمای کودک در این دهه مصادق زیادی از توجه و ساخت دارد؛ چنانچه می بنیم که این فیلمها در جامعه با استقبال خوب مردمی مواجهه شده و این ژانر جوایز جشنواره فیلم فجر را میگیرد. فیلمهایی چون «نیاز» (۷۱) علیرضا داوودنژاد، تیکتاک (۷۲) محمدعلی طالبی کلاه قرمزی و پسرخاله (۷۳) ایرج طهماسب، پدر (۷۴) مجید مجیدی، خواهران غریب (۷۵) کیومرث پوراحمد، بچههای آسمان (۷۵) مجید مجیدی و باران (۷۹) ابراهیم حاتمی کیا جز این دسته از آثار هستند.
توقیفهای سینمای دهه ۷۰
ابتدای دهه ۷۰ نیز سینمای ایران، شاهد کلکسیونی رنگارنگ از فیلمهای توقیفشده بود. بانو اثر داریوش مهرجویی، دیدار اثر محمدرضا هنرمند و آدمبرفی اثر داوود میرباقری از عمده فیلمهایی بودند که در این برهه توقیف شدند.
یکی از فیلمهایی که به دلیل سانسور و توقیف ضربه خورد، بانو بود. واحد نظارت و ارزیابی وزارت فرهنگ و ارشاد ابتدا چند مورد اصلاحیه به فیلم داد . مهرجویی دریافت با حذف کردن این بخشها، فیلم دچار آسیب جدی میشود و به دلیل شرایط آبوهوا و تغییر فصل(عمده لوکیشنهای خارجی فیلم در پوششی از برف بود)، امکان فیلمبرداری مجدد برای صحنههای جدید وجود ندارد بنابراین از خیر اکران آن با شرایط جدید و پیشنهاد شده گذشت. بر این اساس بانو سالها آرشیونشین شد
فیلم دیدار به عشق جوان بسیجی به دختری مسیحی میپرداخت که در آن زمان موضوعی غیرقابلهضم تلقی میشد و به دلیل مسیحی بودن دختر از اکران عمومی فیلم جلوگیری شد. این در حالی است که مینا لاکانی بازیگر نقش اول آن برای حضور در این فیلم سیمرغ بهترین بازیگر را در جشنواره فیلم فجر از آن خود کرد .
آدمبرفی البته حکایت دیگری داشت. اکبر عبدی در فیلم در شمایل یک زن ظاهر میشد و این موضوع در زمان خود ثقیل مینمود.
سال ۷۶ با روی کار آمدن دولت جدید، این سه فیلم از توقیف درآمد و مجال اکران عمومی یافت هرچند که کارگردانها و تهیهکنندهها از این وضع خوشنود نبودند چراکه نسخه بدلی فیلمها با کیفیت نامطلوب لو رفته بود و داستان تازهای وجود نداشت.
باوجوداین آدمبرفی به فروش قابلملاحظهای دست یافت هرچند گروهی نیز به سینماهایی که در تعدادی از شهرها این فیلم را اکران کرده بود حمله کرده و شیشهها را شکستند.
در سال ۷۸ فیلم موج مرده اثر ابراهیم حاتمی کیا توسط تهیهکننده از اکران بازماند و این موضوع در سینمای ایران اتفاقی عجیب بود. متعارف است در شرایطی که فیلمی توقیف میشود ، کارگردان و بیش از او تهیهکننده تلاش خود را برای رهایی از این حصار میکنند اما موج مرده توسط تهیهکننده که موسسه روایت فتح بود، توقیف شد. حاتمی کیا در جلسه نقد فیلم با اظهار ناراحتی ، راشهای فیلم موج مرده را روی میز ریخت و ... بلافاصله برای ضبط سریال خاک سرخ به مناطق جنوب کشور رفت. موج مرده پس از گذشت مدتی به اکران عمومی درآمد اما مانند فیلمهای گذشته حاتمی کیا موفقیتی در اکران نداشت.
دهۀ طلایی سینمای ایران
در نهایت میتوان دهۀ هفتاد را دههای نویدبخش با امیدهایی روشن برای سینمای ایران دانست. اگرچه شاید برخی از این امیدها ناامید شد و از برخی چشماندازها سینما راهی را که به نظر میرسید در پیش دارد، طی نکرد اما تنوع مفاهیم پرداخته شده در این دهه همراه با امیدهای اجتماعی که به لحاظ پایان جنگ، انگیزههای زیادی را به تمامی عرصهها و متعاقب آن سینما تزریق کرده بود، افقهای روشنی را ترسیم کرد. شور، امید به زندگی، توجه به کودکان و نوجوانان، پرداخت عشق و دوست داشتن، معنای زندگی و تفسیر مفهوم رشادت و ایثار را میتوان از مولفههای برجستۀ این دهه در تاریخ سینمای ایران دانست. فضای دهه ۷۰ و شرایط تاریخی منحصربهفردی که این دوره را مستعد پرداخت گسترۀ متنوعی از ژانرهای سینمایی ساخته بود (از جنگی و کارآگاهی گرفته تا خانوادگی و حتی کودکانه) باعث شده است تا برخی از سینماگران به این دهه، لقب دوران طلایی سینمای ایران را بدهند.
منابع:
- بررسی مؤلفههای سبک زندگی در فیلمهای سینمایی دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ سینمای ایران؛ محمدرضا رسولی و غزال بی بک آبادی، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال هفتم شماره ۲۵، زمستان ۱۳۹۰
- مجله ۲۴، همشهری، سینما و تلویزیون، شماره ۵۵، مهرماه ۱۳۸۹، شماره شابک:۱۷۲۵–۵۷۸۸، تاریخچه ممیزی سینما در ایران/ فیلم، کاغذ، قیچی، نویسنده احسان رضایی، صفحه ۳۲ تا ۳۴.
- تاریخ سینمای ایران (از آغاز تا سال ۱۳۵۷) نوشته مسعود مهرابی، نشر نظر