سید صادق زیارتی یا روحانی که اخیرا حسن روحانی را با شاه، مقایسه کرده و رئیس جمهور را کذاب خوانده، کیست؟

«چه فرقی است امروز بین این شیخ کذاب به عنوان رئیس جمهور با شاه؟ شاه چکار کرد که امام علیه او قیام کرد؟ جز این بود که می‌خواست بدعت بگذارد؟ جز این بود که می‌خواست اسلام را از بین ببرد؟ جز این بود که می‌خواست آبرو و حیثیت روحانیت را از بین ببرد؟» شاید باور نکنید ولی این بخشی از سخنان سید حمید حسینی روحانی (زیارتی) در مورد رئیس جمهور است. این سخنان اول آبان ماه در همایشی به نام «مجتهد شهید» در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) متعلق به آیت‌الله مصباح یزدی ایراد شده و کانال بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی که مدیر آن حمید روحانی است؛ آن را در 20 آبان منتشر کرده و این کلیپ در سطح وسیعی منتشر شده است. سوال اینجاست که این فرد کیست که می‌تواند این چنین در مصونیت کامل، با رئیس جمهور سخن بگوید؟

سید صادق زیارتی کیست؟

نام اصلی او ظاهرا سید صادق زیارتی یا سنگسری است اما در حال حاضر او را به نام سید حمید حسینی روحانی می‌شناسند. (برخی از نام مستعار رفیعی نیز برای او سخن گفته‌اند) او متولد سال ۱۳۲۱ در مهدی‌شهر سمنان است. پدرش میرزا احمد زیارتی بود که یکی از علمای برجسته در استان سمنان به حساب می‌آید.

سید حمید، تحصیلات خود را ظاهرا در سه شهر سمنان، سپس تهران و بعد از آن قم، پی می‌گیرد. زمان ورود او به شهر قم، ظاهرا در هجده سالگی است یعنی سال ۱۳۳۹. پس از آغاز نهضت امام خمینی، به سبب روحیه مبارزاتی که ناشی از علقه به نواب صفوی داشت و نیز با توجه به دوستی با حاج مصطفی خمینی، در حلقه نزدیکان امام قرار گرفت و پس از ورود ایشان به عراق، به آنجا رفت.

روحانی در عراق چند فعالیت جدی داشت. یکی از آن‌ها نوشتن طرح حکومت اسلامی امام (رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی – سیاسی ایران، ص ۲۷۹) یا به تعبیر دیگر سرعت بخشیدن به چاپ جزوه‌های امام خمینی با عنوان «حکومت اسلامی» یا «ولایت فقیه» بود. (کیهان فرهنگی، شماره ۳۵۵، ص ۴۷) بود. در حوزه تاریخی مهم‌ترین فعالیت روحانی در عراق، یکی انتشار ماهنامه‌ای انقلابی به نام «پانزده خرداد» بود و دیگری نگارش کتابی با عنوان «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)».

تاریخ نویسی که امام به طور مکرر به او تذکر می‌داد

ماهنامه پانزده خرداد، نشریه‌ای حاوی اخبار و رخدادهای نهضت بود که هم برای ایران و هم برای انجمن دانشجویان خارج از کشور ارسال می‌شد. با این حال برخی از محتواهای تهیه شده در آن مطابق میل امام خمینی (ره) نبود. مثلا در سال ۱۳۵۳، وقتی روحانی مقاله‌ای  در تجلیل از یک جریان سیاسی فعال در دهه بیست و سی را آماده کرده بود، امام خمینی با ارسال نامه‌ای در مورد آن چنین نظر داد: «شرحی که مرقوم شده است بعضی اشکالات دارد. از آن جمله تمجید از آدمکشی‌ها که صحیح نیست در ماهنامه شما باشد و اصل قضیه این روزها مورد شک و اشکال است.» (صحیفه امام، جلد ۳، ص ۴۵)

اما در مورد کتاب نهضت امام خمینی (ره)، گفته شده که کار نگارش جلد اول این کتاب از سال ۱۳۵۱ آغاز می‌شود و در سال ۱۳۵۵ پایان می‌پذیرد و در نهایت در سال ۱۳۵۶ برای نخستین بار در بیروت به چاپ می‌رسد. امام خمینی (ره) درباره این کتاب نیز نظراتی داشتند. مثلا در سال ۱۳۵۲، وقتی یکی از نویسندگان مصری در صدد تالیف کتابی در شرح حال بزرگان اسلام بود، از روحانی درخواست دریافت جزئیاتی از بیوگرافی امام خمینی را داشت و او قسمت بیوگرافی امام از کتاب در دست تالیف خویش- کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی- را انتخاب کرد و به نظر امام رساند اما امام در پاسخ نوشت: «آنچه قلم زدم (حذف کردم) یا خیلی مبالغه‌آمیز بود یا موافق واقع نبود. به نظر این جانب اگر می‌خواهید شرح حال را برای کاتب مصری بنویسید، ساده باشد و از شعر و نثر حماسه‌آمیز خالی باشد و بیشتر نظر به بیان نهضت اخیر و کیفیت آن و تاثیر آن در طبقات روشن و سایر طبقات، و خصوصاً راجع به مخالفت با اسرائیل، مشروح ذکر شود، بی‌مبالغه، به همان نحو که واقع شده است.» (صحیفه امام، جلد دو، صفحه ۴۹۲) موضوع عدم مبالغه البته در نامه دیگری در سال ۱۳۵۵ نیز بیان شده است. (صحیفه امام، جلد سه، صفحه ۱۸۳)

البته کتب تاریخی دیگر روحانی که در این زمان نوشته شد نیز از نظر امام بی اشکال نبود. مثلا وقتی روحانی کتابی به نام «موقف الامام الخمینی تجاه اسرائیل» (یعنی موضع امام خمینی در برابر اسرائیل) را در نجف منتشر کرد، امام خمینی (ره) به او نامه‌ای نوشت و این موارد را تذکر داد:

۱. آنکه قضیه تهمت به شما که در ده سال پیش بوده راجع به عبد الناصر، باز احیا شده و این لطفی ندارد. (رژیم شاه در سال ۴۲ به منظور تحت الشعاع قرار دادن قیام ۱۵ خرداد، خبر کذب دستگیری فردی به نمایندگی از سوی جمال عبدالناصر در فرودگاه تهران همراه با مقدار قابل توجهی وجه نقد را در جراید منتشر ساخت. سید حمید روحانی در کتاب «موقف الامام الخمینی تجاه اسرائیل» به شرح این ماجرا پرداخته بود. اشاره امام در همین رابطه است).

۲. آنکه تلگرافاتی که در آمدن شما به عراق شد با آنکه بی‌ربط به موضوع بوده، اختصاص داده شده به بعض تلگرافات جبهه (ملی) و این موجب تفرقه می‌شود.» (صحیفه امام، جلد ۲، صفحه ۴۹۲)

اختلاف افکن بین موسی صدر و مصطفی خمینی

اما یکی از نکات تاریک در کارنامه روحانی در دوران حضور در عراق، اختلاف افکنی بین امام موسی صدر و امام خمینی (ره) بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی، در دو مصاحبه تاریخی خود در این زمینه صحبت کرده است. یکی در ۵ آذر ۱۳۹۲ و در مصاحبه با کارگردان سریال معمای شاه:

«آقا موسی (صدر) و آقا مصطفی (خمینی) با هم اختلاف داشتند...عده‌ای مثل همین حمید روحانی هم بودند که دامن می‌زنند و خیلی شیطانی و تفرقه درست می‌کردند. نمی‌دانم هدفشان چه بود؟»

و دیگری در ۹ تیر ۱۳۹۳ در گفت‌وگو با حمید آخوندی کارگردان سینما و مدیرعامل موسسه پژمان فیلم: «یک مشکلی که در آنجا (عراق) بود، همین حمید روحانی شیطنت (می‌کند) بین بیت امام در نجف و بیت آقای صدر در لبنان مشکل درست کرده بود. چون آقای صدر بیشتر طرفدار آقای خویی بود و اصولاً در آن محیط خویی‌ها بودند. در این طرف هم طبعاً اختلافاتی بود. یکی از کارهای لازم من این بود که بروم این مسأله را حل کنم...من گفتم که کار بزرگی را اینها شروع کردند و این بچه‌های تند این کار را نمی‌پسندند. او می‌خواهد یک کار اساسی بکند و شما مواظب باشید که اینها فریب ندهند.»

این روایت به شکل دیگری توسط صادق طباطبایی که از نزدیکان امام خمینی (ره) بوده نیز بیان شده است:

آقای صادق طباطبائی در جلد دوم  کتاب خاطرات خود (ص ۱۸۰ و ۱۸۱) چنین می نویسد :

«یک شب منزل آقای شیخ حسن کروبی بودم...آن شب آقای زیارتی (سید حمید روحانی) سخنان تندی علیه امام موسی صدر و سید محمد باقر صدر اظهار کرد. از جمله این که آقای موسی صدر عامل و جیره‌خوار امپریالیسم و صهیونیسم است و طوری هم حرکت کرده که هیچ ردپایی از خودش به جای نگذاشته است. دلیل اش هم این که ایشان مروّج آقای خویی است نه امام خمینی. آقای سید محمد باقر صدر هم که در اینجا (نجف) است همینطور...» طباطبایی که خواهرزاده امام موسی صدر بوده، به امام خمینی (ره) گلایه می‌کند که چرا شاگردان شما در مورد ایشان چنین سخن می‌گویند و آن طور که در صحیفه امام آمده، ایشان در جلسه درس فقهی خود در مسجد شیخ انصاری (در قبل از شهریور ۱۳۴۶) با چنین عتابی با شاگردان خود سخن می‌گویند: «جبهه‌بندی یعنی چه؟ این دنبال آن ملّا، آن دنبال آن ملّا. اینها غلط است؛ اینها کفر است؛ اینها از کبایر، از اعظم کبایر است اگر چنانچه این مفاسد بر آن مترتب بشود. نکنید این طور...انسان خودش را بازی می‌دهد که من در فلان جبهه که واقع شدم تکلیف شرعی اقتضا می‌کند! تکلیف شرعی اقتضا می‌کند که انسان اهانت کند به مسلمین!؟ اهانت کند به ملّا!؟ اهانت کند به- عرض می‌کنم که- همجنس خودش!؟ این تکلیف شرعی است!؟ دنیاست آقا این‌ها! هواهای نفس است...شما خیال نکنید تا آخر عمر بتوانید با ریاکاری کارتان را درست کنید که بیخود من همه کارها را می‌کنم ولی می‌روم آنجا با ریا! نمی‌توانید. بالاخره کشف می‌شود فساد. خوب، فرض کنید توانستید؛ چند سال عمر می‌کنید؟ چند سال با ریا و تزویر و با خدعه و با فحشِ به مردم زندگی می‌کنید؟...بترسید از آتش! این آتشها را از حوزه‌ها بیرون کنید؛ از قلبهایتان این اختلافات را بیرون بکنید. مهذب کنید خودتان را.» (صحیفه امام خمینی (ره)، جلد ۲، صفحه ۱۴ تا ۲۸)

پیروز انقلابی بدون یک روز زندان

به هر حال، دوران هجرت امام در عراق تمام شد و ایشان بعد از اقامتی کوتاه در پاریس به ایران آمدند و انقلاب به آن شکل پیروز شد. بعد از انقلاب مرکزی برای اسناد انقلاب اسلامی ایجاد شد که حمید روحانی در راس آن قرار گرفت. این در حالی بود که به شکلی عجیب، روحانی که به عنوان یکی از یاران نزدیک امام شناخته می‌شد؛ حتی یک روز را هم پیش از انقلاب در زندان نگذرانده بود. هادی غفاری از مبارزین و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب در این زمینه می‌گوید: «در انقلاب اندازه نوک سوزن جان نکنده است، یک سیلی  نخورده، یک تو برای انقلاب نشنیده است.» (مصاحبه با سایت خبرآنلاین، ۳ تیر ۱۳۹۳)

به هر حال روحانی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی فعالیت می‌کند و بزرگترین پروژه شخصی او نیز تکمیل کتاب نهضت امام خمینی در چهار جلد و ۶ هزار صفحه است تا اینکه امام خمینی (ره) در حکمی روحانی را به نگارش تاریخ انقلاب اسلامی و نیز مستندسازی آن از طریف صدا و فیلم مامور کرد. (صحیفه امام خمینی (ره)، جلد ۲۱، صفحه ۲۳۹ و ۲۴۰) البته هاشمی رفسنجانی روایت دیگری از این حکم دارد و آن را نوعی محبت به حمید روحانی می‌داند. این خاطره روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۷ هاشمی رفسنجانی است: «حاج احمدآقا (خمینی) آمد...گفت نظر امام در قبول تاریخ نویسی حمید روحانی [زیارتی]، نفی تاریخ نویسی بنیاد تاریخ نبوده و فقط خواسته‌اند به روحانی محبتّی بشود. عصر آقای معادیخواه آمد. همین را به ایشان گفتم؛ خیالش راحت شد.»  دیگر اقدام مهم روحانی در دهه ۶۰، ارایه نامه‌ای به رهبر انقلاب در خصوص برخی اشکالات تاریخ نویسی در کتب درسی است که منجر به حکم ۴ اسفند ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) به رئیس جمهور وقت در خصوص بررسی این موارد می‌شود و در نهایت آخرین اقدام مهم او در سال ۱۳۶۸، نگارش نامه مشترکی با مهدی کروبی و سید مهدی امام جمارانی به آیت الله منتظری بعد از عزل ایشان بود.

پایان مرکز اسناد، آغاز بنیاد تاریخ

روحانی تا سال ۱۳۷۴ در مرکز اسناد انقلاب اسلامی باقی می‌ماند اما بعد از آن روح‌الله حسینیان به جای او مدیر مرکز اسناد می‌شود و به این ترتیب فعالیت روحانی در این مرکز به پایان می‌رسد. درباره چرایی خاتمه کار روحانی در مرکز اسناد حرف و حدیث وجود دارد اما شاید بهتر باشد به روایت خواجه سروی، معاون پژوهشی وقت مرکز بپردازیم که در سال ۱۳۸۴ در این زمینه به خبرگزاری ایسنا گفت: «رفتن ایشان از مرکز عمدتا به سه دلیل بوده است: یکی سبک کاری جدید مرکز که در آن از کارشناسان و نویسندگان عمدتا دانشگاهی استفاده شده که این باب طبع ایشان نبوده است. دوم اینکه ایشان با انتشار پرونده دکتر شریعتی توسط مرکز (که در سه جلد منتشر شد) مخالف بودند و این سبک کار را نمی‌پسندیدند. سوم اینکه علت عمده رفتن ایشان از مرکز مخالفت ایشان با انتشار این سبک آثار بوده است.»

هشت سال بعد از جدایی از مرکز اسناد، روحانی «بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی» را در سال ۱۳۸۲ تاسیس می‌کند. این بنیاد در سال‌های ۹۴ تا ۹۶، حدودا یک میلیارد تومان بودجه مصوب بر مبنای کمک‌های دولت به اشخاص حقیقی و حقوقی داشته است.

دیدگاه‌ تاریخی سرشار از اتهام

حالا که زندگی عملکرد ۷۸ ساله حمید روحانی را با هم به تماشا نشستیم و هم‌چنین عملکرد روحانی در مورد کتاب و فصلنامه‌اش و نیز نظرات امام در این زمینه را دیدیم؛ بد نیست سایر عملکرد تاریخی او را هم با مرور کنیم.

به طور کلی روحانی در تاریخ، فردی شناخته می‌شود با دیدگاه‌های رادیکال که تاریخ‌نویسی‌هایش توسط افراد مختلف به چالش کشیده است. یکی از مشهورترین ماجراها در این زمینه مربوط به هاشمی رفسنجانی است.

روحانی در ۱۶ دی ماه سال ۱۳۸۸ و در جریان یک نامه سرگشاده اتهامی این چنینی به هاشمی رفسنجانی در زمینه حمایت از سازمان مجاهدین خلق وارد می‌کند: امام در پاسخ استفتای حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقای هاشمیان (امام جمعه محترم رفسنجان) در تاریخ ۱۴ رمضان ۱۳۸۳ (ششم آبان ۱۳۵۲) نوشتند: «راجع به اشخاصی که جناب آقای هاشمی به جنابعالی مراجعه نموده‌اند، این اشخاص مختلف هستند، بعضی‌ها اهل علم یا کاسب متدین [اند] که در این قضایا یا گرفتاری اعم از حبس پیدا کرده‌اند؛ اینجانب کراراً به تهران و قم دستور داده‌ام که با خانواده‌ها و خودشان همراهی نمایند... و جمعی از آنها که محبوس هستند و ارتباطی با قضایای دینی ندارند، بلکه انحراف نیز دارند نمی‌شود از وجوه به آنها کمک کرد... آقای شیخ علی اکبر هاشمی ممکن است مطلع نباشند از جریان امور و ممکن است بعضی‌ها ایشان را اغفال نموده‌اند چون در این بین علی المحکی جمعی هستند که به اسم این اشخاص از مردم وجوه می‌گیرند...»

۶ روز بعد او در مصاحبه با خبرگزاری فارس در خصوص اینکه این نامه در صحیفه امام موجود نیست می‌گوید: «در سفری که به رفسنجان داشتم این نامه را که در منزل آقای هاشمیان قاب شده بود و در دفتر کارش قرار داشت رؤیت کردم. آقای هاشمیان به احترام آقای هاشمی رفسنجانی این نامه را منتشر نکرده است.»

اما هاشمی رفسنجانی در ۹ تیر ۱۳۹۳ در گفت‌وگو با حمید آخوندی در این خصوص گفته: «من اصلاً ننوشتم. آقای حمید روحانی یک دروغی را گفته و هنوز هم تکرار می‌کند. می‌گوید آقا شیخ محمد هاشمیان به امام گفتند که آقای هاشمی به من می‌گوید که از سهم امام (ره) به مجاهدین بدهند...این آقا بی‌خود می‌گوید که آقای هاشمیان به من گفته که من به امام نامه نوشتم که آقای هاشمی به من می‌گوید که سهم امام را به مجاهدین بدهم، شما قبول دارید. ایشان گفته که اینها آقای هاشمی را اغفال کردند. اصل مسأله دروغ است و آقا شیخ محمد می‌خواست از حمید شکایت کند. من گفتم که ولش کنید و این آدم قابل توجهی نیست و از این حرف‌ها زیاد می‌زند و اعتنایی نکنید. این دروغ است.»

شیوه تاریخ نویسی روحانی به نوعی بود که برخی از افراد مبرز در تاریخ نویسی از مقامات ارشد کشور برای رفع اتهامات موجود در آثار او کمک می‌خواستند. هاشمی رفسنجانی در خاطره روز ۱۸ خرداد سال ۱۳۶۵ نوشته: «آقای [سیدهادی] خسروشاهی (یکی از متخصصان حوزه تاریخ نهضت‌های اسلامی) آمد. به کیفیت دفن و محل دفن مرحوم [آیت‌الله سیدکاظم] شریعتمداری انتقاد داشت و می‌گفت ایشان را مظلوم جلوه می‌دهد. هم‌چنین نسبت به سختگیری در مورد آقایان قمی و سیدصادق روحانی و هم‌چنین در جهت رفع آثار نسبت‌های آقای حمید روحانی [زیارتی] درباره ایشان کمک خواست. (آقای حمید روحانی کتابی با عنوان «شریعتمداری در دادگاه تاریخ» منتشر ساخت. او در این کتاب آیت‌الله شریعتمداری را به همکاری با رژیم پهلوی و مخالفت با انقلاب اسلامی و توطئه‌چینی علیه روحانیان مبارز متهم می‌نماید. این کتاب در آن سال‌ها به‌طور وسیع در سطح کشور پخش گردیده بود.)»

البته روحانی به جز کتاب شریعتمداری در دادگاه تاریخ دو کتاب دیگر با نام‌های شریعتی در دادگاه تاریخ و منتظری در دادگاه تاریخ هم دارد. یکی از رادیکال‌ترین نگرش‌های او اما به دکتر شریعتی است. رسول جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی – سیاسی ایران می‌نویسد: «درباره مسایل مطرح شده میان رژیم و شریعتی...یک دیدگاه دیدگاهی است که آقای سید حمید روحانی در کتاب نهضت امام خمینی (ره) جلد سو دنبال کرده و بر اساس برخی از مطالبی که در این اسناد آمده و موافقت‌هایی که ساواک با برنامه‌های حسینیه (ارشاد) داشته و شواهد دیگر، کوشیده است تا به نوعی دکتر را عامل رژیم معرفی کند...باید گفت چنین عقیده‌ای از شواهد کافی برخوردار نیست؛ هر چند سکوت رژیم در برابر حسینیه، محاکمه نشدن دکتر و بعد هم مسایل دیگر، جای نوعی پژوهش در این مساله را برجای می‌گذارد، اما در عوض بخشی از موج ایجاد شده بر ضد رژیم، بدون تردید، ناشی از افکار دکتر بود.»

تکذیبیه‌های معاصر

البته فقط اینگونه نیست که ادعاهای حمید روحانی در خصوص مسایل تاریخی، زیر سوال قرار گیرد بلکه برخی ادعاهای او در خصوص مسایل جدید نیز به طور مرتب تکذیب می‌شود. مثلا همین چند روز پیش کانال دولت بهار، منتسب به حامیان محمود احمدی نژاد، فیلمی از اظهارات سیدحمید روحانی، را منتشر کرده است. در این فیلم روحانی نقل قولی را از زبان حجت الاسلام مسیح مهاجری نقل می کند و می گوید «آقای مسیح مهاجری در ملاقاتی که با من داشت گفت، آقای هاشمی به من گفته نباید بگذاریم بار دیگر احمدی نژاد رای بیاورد و به هر قیمتی باید باعث شکست او شویم. اقای مهاجری می گفت من از آقای هاشمی پرسیدم چه کسی بعد از ایشان می‌تواند به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح باشد که هاشمی جواب می دهد احمدی نژاد نیاید، هر خری بیاید عیب ندارد. من در جواب آقای مهاجری گفتم یعنی هاشمی می گوید یک خر بیاید و ایران را به اسطبل تبدیل کند اما احمدی نژاد نیاید.»

اما حجت الاسلام مهاجری در پاسخی که به خبرآنلاین داده است، گفت: «همان ۱۱سال قبل که سیدحمید این حرف را گفت و در فضای مجازی منتشرکرد، جوابش را دادم و توضیح دادم که این جمله مربوط به آقای هاشمی رفسنجانی نیست و اصولا ایشان چنین ادبیاتی نداشتند ولی سیدحمید اقدامی برای تصحیح نکرد. اصل اینکه آقای هاشمی رفسنجانی قبول نداشتند احمدی نژادرئیس جمهور شود درست است ولی آن جمله بعدی از ایشان نیست.»

یا وقتی فراکسیون شاهد مجلس در ۲۱ تیرماه با رهبر انقلاب دیدار کردند، روحانی، روایتی از گفت‌وگوی مطهری با رهبر انقلاب در این جلسه ارایه کرد که مطهری بسیاری از نکات آن را کذب خوانده بود.

منتقد همیشگی حسن روحانی

در چنین سطحی از رادیکالیسم عجیب نخواهد بود اگر روحانی از روز اول، از هر تریبونی برای حمله به حسن روحانی استفاده کند. در آبان ۱۳۹۲ از تریبون ملی خطبه‌های نماز جمعه مذاکره‌کنندگان کشور را به خاطر «نامحرم دانستن مردم» مورد حمله قرار دهد و در آبان ۱۳۹۳ روحانی را «بدعت‌گذار» بخواند و بگوید هر کس حامی مذاکره باشد به «مکتب حسین (ع)» پشت کرده و در آذر همان سال رئیس جمهور را به «فرعون» تشبیه کند و در مرداد ۹۵ خواستار محاکمه روحانی به جرم «خیانت به کشور» شود و در نهایت از شعار «ای آنکه مذاکره شعارت/استخر فرح در انتظارت» دفاع کند.

ریشه رادیکالیسم حمید روحانی کجاست؟

البته اگر در سال‌های قبل جست‌وجو کنیم، سخنان رادیکال دیگری از روحانی نیز خواهیم شنید. یکی از مهم‌ترین آن‌ها وقتی بود که او در سال ۱۳۸۸، ایده اعدام دسته جمعی معترضان را صادر کرد. به نوشته سایت رجا نیوز، سید حمید روحانی، در اسفند سال ۱۳۸۸ در گفت‌وگو با «سپیدار» ارگان سازمان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران گفته: «جریان سال ۶۷ اینگونه بود که منافقینی که در زندان بودند تاکتیکی اعلام توبه کردند. پس از پذیرفتن آتش‌بس که منافقین به ایران حمله کردند این ها هم در زندان آشوب کردند و شروع کردند به آتش زدن زندان و اینکه آن‌ها که می‌رسند به تهران، کار را یکسره کنند!. امام هم فرمود آنهایی که بر سرموضع هستند مهدورالدمند و باید محاکمه و مجازات شوند و آن اعدام‌ها توانست چشم فتنه را در بیاورد و ریشه آن جریان را بخشکاند. من فکر می‌کنم در فتنه اخیر هم اگر یک چنین برخورد قاطع جدی و انقلابی انجام نشود، این مشکل ادامه دار می‌شود.»

در این شرایط شاید بهتر باشد با خاطره‌ای از حسن روحانی درباره حمید روحانی این مطلب را به پایان ببریم. خاطره‌ای که سختگیری‌های پدر حمید روحانی را نشان می‌دهد و ممکن است، ریشه درستی برای این میزان از تندروی او باشد: «در سنگسر سمنان (مهدی‌شهر فعلی) عالمی بود به نام آقای زیارتی؛ پدر آقای سیدحمید زیارتی (معروف به سید حمید روحانی). مرحوم آقای زیارتی عالمی بسیار وارسته بود و ویژگی‌های خاص خودش را داشت...آقای زیارتی دو همسر داشت. یک همسرش در سنگسر و همسر دیگرش در سمنان سکونت داشت؛ بنابراین معمولاً پنجشنبه و جمعه به منزل سمنان می‌آمد و بقیه هفته را هم در سنگسر بود. آقای خوشبخت به من گفت که خوب است شما روزهای پنجشنبه و جمعه، خدمت آقای زیارتی درس بخوانید. من هم استقبال کردم، چون پنجشنبه و جمعه حوزه‌ها تعطیل بود؛ بنابراین یک روز پنجشنبه، به‌اتفاق آقای خوشبخت، خدمت آقای زیارتی رسیدیم. پس از احوالپرسی، مرحوم آقای خوشبخت وضع درسی من را توضیح داد و گفت ایشان در حوزه علمیه سمنان تحصیل می‌کند و می‌خواهد دو روز آخر هفته خدمت شما درس بخواند. من هم در ادامهسخنان آقای خوشبخت، حرف‌هایی زدم و برای استفاده از محضر ایشان اظهار علاقه کردم. دراین‌بین، چای آوردند. وقتی چای را نوشیدم، آقای زیارتی به من گفت: چرا بد از خوردن چای نگفتید «سلام‌الله علی الحسین»؟ من گفتم: ما هیچ‌وقت بعد از چای این جمله را نمی‌گوییم؛ زیرا مرسوم است بعد از خوردن آب این جمله گفته شود. ایشان گفت، خیر هر نوشیدنی که می‌خورید باید بگویید «سلام‌الله علی الحسین.» بعد به من گفت: الآن پیش چه کسی و چه درسی می‌خوانی؟ گفتم: کتاب صرف میر را خدمت آقای نجات و کتاب عوامل فی‌النحو را خدمت آقای محقق می‌خوانم. گفت محقِّق یا محقَّق؟ گفتم: محقِّق. گفت: چرا محقِّق؟ چرا محقَّق نباشد؟ بعد شروع کرد با من بحث کردن. بعد گفت: تو که صرف میر می‌خوانی، اول صرف میر آمده که کلمه یا اسم است یا فعل یا حرف و در حاشیه کتاب صرف میر نوشته‌شده است، اینکه گفته‌اند در حرف تصریف نیست، این مصادره به مطلوب است؛ مصادره به مطلوب یعنی چه؟ برای من که فقط چند ماه بود درس حوزوی را شروع کرده بودم، این‌گونه سؤالات سنگین بود. چون معنی مصادره به مطلوب را نمی‌دانستم. گفتم: نمی‌دانم. گفت: پس تو صرف میر را درست نخوانده‌ای. من گفتم: من آمده‌ام پیش شما که صرف میر را درست بخوانم. گفت: نه؛ شما چون از اول درست درس نخوانده‌ای، نمی‌توانی شاگرد من باشی. هرچه اصرار کردم، پاسخ ایشان منفی بود. من از شیوه برخورد ایشان در آن جلسه خیلی ناراحت شدم.» (خاطرات حسن روحانی، ص ۸۲ و ۸۳)