حوادث آبانماه همچنان محل تحلیل و بررسی بین نخبگان فکری و دانشگاهی کشور است. در ادامه نشستهای علمی در مورد حوادث هفته پایانی آبانماه، نشست «اعتراضات و ناآرامیهای آبانماه: ریشهها و پیامدها» به همت انجمن جامعهشناسی ایران با حضور «علیاصغر سعیدی» جامعهشناس و استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران، «کمال اطهاری» اقتصاددان، «ابوالفضل دلاوری» استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و «سیامک زند رضوی» عضو انجمن جامعهشناسی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در این گزارش متن سخنان سعیدی در این نشست آمده است؛
تبعات تضعیف بنگاههای کارآفرین
سعیدی در ابتدای سخنان خود با اشاره به صحبتهای کمال اطهاری مبنی بر کمکاری روشنفکران در جامعه ایران گفت: با صحبتهای آقای اطهاری کار من راحت شد. اولین باری است که از شخصیتی دانشگاهی و آکادمیک میشنوم که روشنفکران در حوزه سیاست اجتماعی کمکار هستند و فقدان گفتمان رفاهی و سیاست اجتماعی وجود دارد.
امیدوارم این بحثها در آینده شروعی بر این مسئله شود که گفتمان رفاه اجتماعی ایجاد شود. البته شکلگیری این گفتمان نیازمند درگیر شدن همه است. حداقل در بحثهایی که در نظم گفتمان از جمله در مباحث فوکو شنیدم باید وقتی کسی از سیاست اجتماعی حرف می زند طرد نشود و حرف آن فرد زده شود و به قول فوکو کسی نباشد که وقتی حرف میزند مورد طرد قرار گیرد.
استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در ادامه با بیان اینکه بحث من در راستای کاوش ریشهها و راهحلهای چالش اخیر است افزود: از چهار دهه گذشته شروع میکنم. به نظر من نباید این گذشته را نادیده گرفت. ما از اول انقلاب تغییراتی در نظم اجتماعی داشتیم و به نظر من باید به این تغییرات توجه کنیم. ما وقتی از دولت پهلوی صحبت می کنیم همیشه به غلط میگوییم پهلوی اول و دوم، در حالی که باید در نظر بگیریم آن بازه زمانی که در پهلوی اول بود ۱۶ سال بیشتر نبود و تقریبا دوره حکمرانی واقعی محمدرضا هم حدود ۱۶ سال بود یعنی ۴۱ تا ۵۷ بنابراین این دوران را از حیث تغییرات نباید یکسان تلقی کرد.
وقتی ما بازه شروع انقلاب را مورد بررسی قرار میدهیم شاهد نقدهای زیادی به روشنفکران هستیم که تحلیلهای اشتباهی ارائه کردند یا در حوزه انقلاب باید نظریهپردازی میکردند که نکردند. به نظر من اولین اقدامی که بعد از انقلاب صورت گرفت مصادره اموال یکسری از سرمایهداران بود که روشنفکران در آن نقش داشتند و در حال حاضر هم روشنفکران از این اقدام با عناوینی چون وابستگی این سرمایهداران به دربار حمایت میکنند و از این سرمایهداران تحت عنوان نئولیبرالیزم دوره پهلوی یاد میکنند.
به نظر من روشنفکران بدون هیچ تحقیقی در این زمینه وارد شدند. به نظر من باید به این گروه از سرمایهداران که تعدادشان هم زیاد بود اسم کارآفرین میدادیم چرا که اینها برای جامعه کار تولید میکردند. من در این زمینه مفصل تحقیق کردم و میتوانم مطرح کنم که مسئله اشتغال یکی از زیرساختهای مهم فقر است. حداقل طبق تحقیقات انجامشده بیش از چهل درصد افرادی که زیر خط فقر هستند بیکار هستند. البته بخشی از آنهایی هم که شغل دارند زیر خط فقرند، بنابراین شغل هم در این کشور عامل فقر زدایی نیست و اتفاقا افرادی که اعتراض کردند جزو همین گروهها هستند.
در این جا نتیجه تضعیف کارآفرینان را میتوانیم مشاهده کنیم. چهار دهه گذشته دهههای مهمی به شمار میآیند که متاسفانه شروع کردیم به زدن بخشی از نیروهایی که سرمایه کشور بودند. در کنار خانواده پهلوی که به درستی مورد نقد قرار گرفتند گروه زیادی از تکنوکراتها را هم که از ۱۳۰۸ تربیت شده بودند، زدیم. بعد از آن شروع به حذف سرمایهدارها کردیم. در نتیجه، در حال حاضر شما با اقتصادی روبرو هستنید که اگر سیاست رفاهی هم برای آن مستقر کنید آن وقت مسئله رشد اقتصادی مطرح میشود اما پرسش مهم این است که چه کسانی قرار است این رشد اقتصادی را ایجاد کنند؟ بنیادها، شرکت ها، تامین اجتماعی و... . همه این ها را که از بین بردهایم یا اگر هم فعالیت میکنند زیان ده هستند.
شما در این شرایط چگونه میتوانید انباشتی به وجود بیاورید که سیاستهای مسکن، بهداشت و آموزش را مستقر کنید. یکی از دلایلی که دولت ایران مثل برخی دولتهایغربی مشکل تامین هزینه رفاهی دارد مسئله رشد اقتصادی است.
انقلاب اسلامی انتظارات مردم را بالا برده است
یکی دیگر از مسائلی که در این جا باید مورد توجه قرار بگیرد و در کتاب «انقلاب طبقات اجتماعی» اثر «احمد اشرف» به آن پرداختهشده است، مسئله بالا رفتن انتظارات مردم است. در این کتاب وقتی که صحبت از ورود اسلام در دوره ساسانیان به ایران میشود نویسنده اشاره میکند که یک تغییر ذهنیتی در نتیجه ارائه ایدههایی مانند مساوات و برابری در جامعه ایران ایجاد شد و این مسئله یک قشر بندی باز در ذهن ایرانیان ایجاد کرد.
این مسئله تقریبا بعد از انقلاب اسلامی هم اتفاق افتاد. این ذهنیت باز که البته در جامعه به طور ملموسی در حال حاضر هم هست سطح انتظارات را افزایش داد به نحوی که هیچ کس دیگر جایگاه طبقاتی و موقعیت گروهی خودش را بر نمیتابد حتی گروه هایی با موقعیت بالا و مناسب.
نتیجه این فرایند، تحرک اجتماعی بسیار بالا در جامعه ایران است. شما این مسئله را در سیاستهای آموزش، مسکن و بهداشت میتوانید ببینید.
من معتقد نیستم که مثلا سیاستهای مسکن درست بوده بلکه معتقدم اینکه چرا این سیاستها اجرا شده به دلیل سطح انتظارات بالای جامعه بوده است.
جامعه ایران تا سال ۷۶ مرتب این انتظارات را افزایش داده است و روشنفکران هم به این انتظارات دامن زده اند. اینکه حقوق اجتماعی در قانون اساسی آمده بخاطر همین گفتمانی بود که روشنفکران راه انداخته بودند. بنابراین تا سال ۷۶ هم تمام گروههای سیاسی و روشنفکر بر اساس مواضع اقتصادی از هم متمایز میشدند.
از سال ۷۶ این گفتمان تغییر پیدا کرد چون در این سال طبقه متوسطی به وجود آمد که این طبقه دیگر آن خواستههای آنچنانی اقتصادی را نداشت و خواستههای سیاسی و مدنی داشت. در واقع طبقه متوسط ایران بعد از دوم خرداد به دنبال حقوق سیاسی رفتند و روشنفکران هم این گفتمان را تقویت کردند. مشکل ما در حال حاضر این است که هنوز آن تحریک اجتماعی بالا در جامعه ایران وجود دارد و هنوز سطح انتظارات بالا است.
هنوز افرادی که در همین قلعه حسن خان هستند، نیازهای پایهای رسیدگی نشده دارند ولی این فقط نیازهای اولیه نیست. وقتی اینها رفع شود اینها نیازهای دیگری خواهند داشت. در مقابلِ سطح انتظاراتی که قشربندیها در ذهنیت ایرانیان ایجاد کرده است، گفتمان رسمی بدون گفتمان رفاهی روشنفکران امکان جواب دادن به این انتظارات را ندارد.
روشنفکری و مسئولیتی که به انجام نرسید
هنوز گفتمان روشنفکری در حوزه رفاهی ایجاد نشده است. شما مثال این امر را در مسکن ملی مشاهده می کنید.
اصلا مشخص نیست که چه گفتمان روشنفکری در سطح جامعه شکل گرفته که در این اقدام مثلا اولویت به افراد مجرد داده شده است. ولی وقتی شما به کشوری دقت کنید که گفتمان رفاهی پیشرفته دارد میبینید در بسیاری از موارد این نظر و تئوری را روشنفکران مطرح کردند تا تبدیل به عمل سیاسی شده است.
متاسفانه در حال حاضر روشنفکران ما تنها نیاز جامعه را این تشخیص دادهاند که به هرچیزی انگ نئولیبرالیستی بزنند و این حرفها بدون هیچ سند و مدرکی زده میشود.
بیان این شعارهایی که باید مالکیت را به توده برگرداند باعث تاسف است من واقعا تعجب میکنم، بعد از چهل سال باز هم این روشنفکران اشتباه خود را تکرار میکنند. شما وقتی این نیازها را به وجود آوردید و نیازهای هر گروه هم متفاوت است تنها با گفتمان رفاهی می توانید پاسخگو باشید.
همین افرادی که در قضیه بنزین اعتراض کردند تنها مسئله آنها بنزین نبوده است. به هرحال نیازهای دیگری هم داشتند ولی ما در دانشگاه تهران داریم در مورد قطع اینترنت صحبت میکنیم. البته برای آنها هم مهم است ولی برای ما فقط این مسئله اینترنت گویا مهم است.
پس این مسئله نشان میدهد که نیازهای گروههای مختلف متفاوت است. درانداختن گفتمان رفاهی که اخلاقیون، فیلسوفها، جامعه شناس و اقتصاددان ها در آن مشارکت داشته باشند راه حل این معضل است.
جامعه ما دارای طبقه متوسط و طبقات دیگر است که نیازهای مختلفی دارند. فقدان سیاست رفاهی منجر به نابرابری شده و نابرابری امکان تجزیه هر کشور را افزایش می دهد.