خبرنگار ایرنا از این مراسم چنین گزارش می دهد: یک مرد جوان گوشهای از خیابان ولیعصر(عج) تهران ایستاده است و گریه میکند، صدای هقهقش را به آسانی در میان هیاهوی جمعیت میتوان شنید، آقا چرا گریه میکنید؟
-مگر خبر ندارید، سردار سلیمانی را شهید کردند، کشتندش.
می شناختیش؟
-نه، ولی مگر کسی هم توی ایران و حتی منطقه هست که او را نشناسد، او سردار قاسم سلیمانی بود.
صدای حیدر، حیدر جمعیت کل فضای آسمان میدان ولیعصر(عج) را پر کردهاست، چند زن وسط جمعیتی که مسیر ورود به خیابان ولیعصر(ع) به سمت فاطمی را بسته، ایستادهاند، یکی تصویری از سردار سلیمانی را در دست دارد که گوشه اش نوشته راهت ادامه دارد، دیگری مشت خود به آسمان میکوبد و همراه جمعیت شعار می دهد: عزا، عزاست امروز، مهدی صاحب زمان صاحب عزاست امروز، عزا، عزاست امروز خامنه ای رهبر، صاحب عزاست امروز، عزا، عزاست امروز سید حسن نصرالله، صاحب عزاست امروز، عزا، عزاست امروز ملت مظلوم ما صاحب عزاست امروز.
زن سوم هم گوشه چادرش را روی نیمی از صورتش گرفته و میگرید و میشود از لرزیدن شانهها و صدای نالهاش متوجه شدت گریهاش شد.
خانوم چرا گریه میکنید؟
-سردار سلیمانی را کشتند، نامردها، چشم دیدنش را نداشتند، دیدند داعش را شکست داد، دیدند مقابل آنها ایستاد، دیدند حریم حرم ها را نگه داشت، کشتندش.
می شناختیش؟
-نه، ولی مگر کسی هم توی ایران و جهان هست که کلمه ای از داعش شنیده باشد و با سردار سلیمانی آشنا نباشد، مگر کسی هست که مدافعان حرم را بشناسد و با نام سردار سلیمانی غریب باشد.
زن گوشه چادرش را روی نیمی از صورتش گرفته و میگرید و میشود از لرزیدن شانهها و صدای نالهاش متوجه شدت گریهاش شد.
جمعیتی که از مصلای امام خمینی(ره) در تپه های عباس آباد پس از اقامه نماز جمعه راهپیمایی کردهاند، مسیر خود را تا میدان ولیعصر(عج) ادامه دادهاند و اکنون خیابان ولیعصر(عج) از نزدیکی میدان فاطمی تا خود میدان ولیعصر(عج) مملو از حضور همان نمازگزاران است؛ نمازگزارانی که برای عزاداری شهادت سردار قاسم سلیمانی این مسیر را طی کرده اند، برخی پلاکارد در دست دارند، برخی که با موتورشان برای اقامه نماز آمده بودند، همانطور موتورسیکلت را دنبال خود می کشند ولی پیاده جمعیت را همراهی می کنند، برخی هم کودک خردسال خود را به همراه دارند، تعدادی در آغوش و تعدادی در کالسکه ها.
دختری مانتویی که گوشه خیابان ایستاده و موبایل به دست دارد، از جمعیت فیلم می گیرد اما چشم هایش سرخ و صورتش خیس است. می پرسم خانوم چرا گریه می کنید؟
-می ترسم، بعضیها تا هستند حس نمی کنی که هستند، با وجودشان همه چیز سر جای خودش است، مثل حس امنیت، صبح خبردار شدم سردار امنیت را کشته اند، یعنی ترورش کرده اند، دیدند که نمی توانند با وجودش، امنیت را از این ملت سلب کنند، کشتندش.
می شناختیش؟
-نه، ولی مگر میشود از اخبار درگیریها در کشورهای اطراف به خصوص در عراق، سوریه و لبنان خبردار بود و خبری از سردار سلیمانی نشنید. تا بود، حس نمی کردم چندان در زندگیام نقش دارد، امروز صبح ترورش کردند، توی مملکت غریب، حس می کنم دیگر نباید آسوده باشم.
مسیر مصلای امام خمینی تا میدان ولیعصر(عج ) بیشتر از چهار کیلومتر است. مردم عزاداراند و خشمگین، فکر نمی کردند کار به ترور سردار سلیمانی برسد، انگار فرمانده خودشان باشد، همانطور که به شکل مستمر فریاد حیدر حیدر را تکرار می کنند، شعار هم می دهند که «آمریکا آمریکا بجنگ تا بجنگیم، ما با سلاح ایمان بجنگ تا بجنگیم».
این مردم سال هاست که به دی ماه خونین عادت کرده اند، دی ماه های پر از خبرهای ناگوار و غافلگیر کننده درست مثل خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی توسط بالگردهای امریکایی در ساعت 1:20 دقیقه بامداد 13 دی در نزدیکی فرودگاه بغداد.
این مردم سال هاست که به دی ماه خونین عادت کرده اند، دی ماه های پر از خبرهای ناگوار و غافلگیر کننده درست مثل خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی در ساعت 1:20 دقیقه صبح 13 دی در نزدیکی فرودگاه بغداد.
مردمی که به قصد عزاداری و محکوم کردن عمل تروریستی نیروهای نظامی آمریکا در ترور شهید سردار سلیمانی راهپیمایی کردند، فرمانده سپاه قدس را از نزدیک نمی شناختند، با او نشست و برخاست نداشتند و حتی نمی دانستند خانواده اش در چه شرایطی زندگی می کند اما از رشادتها و دلاوری های او برای ایران و جبهه مقاومت به خوبی اطلاع داشتند. می دانستند که اگر تدبیر او نبود، شاید امروز ایران در سرزمین خود در حال نبرد با داعش بود.
در میانه این اجتماع باشکوه، پیام همسر سردار هم در شبکه های اجتماعی می چرخید. پیامی که در آن گفته بود: «چگونه باور کنم رفتنت را؟ آنقدر در کوهها و بیایانها به دنبال شهادت گشتی تا آخر شهادت تو را در آغوش گرفت.تو شهید زنده بودی و حالا یارانت دورت را گرفتهاند. قسم به حرمت حضرت مادر! برای هر قطره خونت باید هزینه بدهند. حاج قاسمم! بشنو، بسمالله القاسم الجبارین را پشت بیسیم میگویند، علم بر زمین نمیماند.»
این مردم سال هاست که به دی ماه خونین عادت کرده اند، دی ماه های پر از خبرهای ناگوار و غافلگیر کننده درست مثل زلزله بم کرمان در ساعت ۵:۲۶ بامداد روز جمعه ۵ دی ۱۳۸۲؛ استانی که زادگاه سردار قاسم سلیمانی بود و حالا، شهادت او در ساعت 1:20 دقیقه صبح 13 دی در نزدیکی فرودگاه بغداد. این بار اما زلزله ای سیاسی رخ داده است اما نه برای ما که برای دشمنان ما. آیا قاتلانش این را می دانند؟!
مردم عزادار با آنکه به اذعان خودشان سردار سلیمانی را از نزدیک و مانند برادر یا پدر خود نمی شناختند یا از نزدیک او را ندیده بودند، اما چنان در عزای این سردار شهید می گریستند که می شد در میان هیاهوی حیدر حیدر، صدای گریه آنان را شنید. گریه ای که به بی تردید، عزم آنان را در ادامه راه او راسخ تر خواهد کرد.
پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت سردار سلیمانی که حوالی ساعت 15 در پایان راهپیمایی از تریبون میدان معروف ولیعصر (عج) قرائت شد، برای همگان روشن بود: «.. با رفتن او به حول و قوهی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهرهی بینالمللی مقاومت است و همهی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همهی دوستان - و نیز همه دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزهی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد.»