عشق و زمان، رنگ دوستی، مرد سنگتراش، ثروت، موفقیت و عشق، گفتگوی نوزاد با خدا، درخت سیب کشاورز، کتاب، مرکب و پر، داستان کوهستان، پیرزنی درماه، راه حل واقعی مشکلات، ماسه و سنگ، زیباترین قلب، مهربانی، خالق رنگین کمان، مردم فقیر چگونه زندگی میکنند؟ از جمله عنوان داستانهایی است که در کتاب «رد پای مهربانی» آورده شده است.
این کتاب دو زبانه که توسط مریم صبحی گردآوری و ترجمه شده است، توسط انتشارات راز نهان تهران منتشر و دی ۹۸ در هفدهمین نمایشگاه کتاب سمنان رونمایی و وارد بازار شد.
کتاب «رد پای مهربانی» ۱۱۰ صفحهای حاوی ۱۶ داستان کوتاه است که ابزاری کارآمد را در اختیار پدران و مادران برای آشناساختن کودکان با مفاهیم مهم زندگی و ارزش ها قرار میدهد.
مجموعه داستانهای کتاب از مطالعه و جمعآوری داستانهایی از ملل مختلف پدید آمده که خود حاوی دو نکته است، نخست آنکه مفاهیم والای اخلاقی و ارزشها برای همه انسانها در دنیا فارغ از رنگ و نژاد و ملیت ارزشمند است و دیگر آن که روش مورد نظر به عنوان یک شیوه مؤثر و موفق برای آموزش کودکان در دیگر کشورها تجربه و مطرح شده است.
نویسنده کتاب در پشگفتار آورده است: در طی سال های متوالی که در عرصه روان شناسی و مسائل تربیتی کودک و نوجوانان به تحصیل و فعالیت مشغول بوده ام شیوه های متفاوتی را برای آموزش مفاهیم، پرورش خلاقیت، و تقویت ارزش های اخلاقی و حس زیبایی شناسی به کودکان مطالعه و بررسی کردهام.
نویسنده ادامه میدهد: به جرات می توان گفت یکی از مؤثرترین روش های آموزش این ارزش ها نه در قالب یک گفت و گوی مستقیم به کودک، بلکه در قالب داستان و قصه می تواند تجلی پیدا کند که در آن کودک به واسطه همذات - پنداری با شخصیت های عناصر، اتفاقات و نتایج داستان را بخشی از تجربه شخصی خود تلقی می کند و از محتوای داستان تأثیر می پذیرد. این همذات پنداری از شاخص های روان شناسی کودک است که از قوه تخیل بسیار بالای آنها نشات می گیرد.
بخشی از کتاب
گفت و گوی نوزاد با خدا/ نوزادی از خدا پرسید: «میگویند فردا مرا به زمین خواهی فرستاد. من به این کوچکی و بیچارگی، چطور میتوانم آنجا دوام بیاورم؟»
خدا پاسخ داد: «فرشته مهربانی در انتظار توست و مراقب تو خواهد بود».
کودک اندکی بعد دوباره پرسید: «اما آخر چرا؟ من که این جا در بهشت احساس خوشبختی میکنم و کاری غیر از آواز خواندن و خندیدن ندارم»
خدا گفت:« فرشتهات برایت آواز خواهد خواند و لبخند خواهد زد و وقتی عشق فرشته مهربان را ببینی احساس خوشبختی خواهی کرد».
کودک دوباره پرسید: «چطور می توانم حرف مردم را بفهمم؟ من که زبانشان را بلد نیستم».
خدا گفت: «فرشتهات زیباترین و شیرین ترین واژهها را به تو خواهد گفت و با صبر و حوصله به تو یاد خواهد داد که چطور صحبت کنی».
کودک با عجله از خدا پرسید: « حالا که قرار است اینجا را ترک کنم لطفا نام فرشته ام را به من بگو.»
خدا گفت: « به او می گویند...مادر»