در گزیده ای از مطلبی در روزنامه ایران به نقل از حمیدرضا آصفی، می خوانیم: «ترور شخصیت»؛ این نامی است که حمیدرضا آصفی، دیپلمات سابق و تحلیلگر سیاسی برای ادعاهای اخیر امریکاییها در توجیه عملیات ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی میگذارد. وزیر امور خارجه امریکا مدعی است که شهید سلیمانی مشغول ترتیب دادن اقداماتی خطرناک در عراق بوده و مایک پنس، معاون رئیس جمهوری امریکا هم مدعی ارتباط داشتن سردار سلیمانی با تروریستهای ۱۱ سپتامبر شده است. از این دست اظهار نظرها البته توسط مقامات کاخ سفید و حامیان سیاسی ترامپ در امریکا بیش از اینها درباره این ترور مطرح شده، بی آنکه هیچ کدام از آنها سندی برای اثبات ادعایشان داشته باشند. آصفی سخنگوی اسبق وزارت خارجه معتقد است که این واکنشها ناشی از شوکه شدن امریکاییها در مواجهه با عواقب این ترور و دیدن ابعاد نفوذ فرهنگی و اجتماعی شخصیت شهید سلیمانی در منطقه است. کسی که حالا بعد از ترور فیزیکی او در پی ترور شخصیتی او هستند.
بعد از ترور سردار سلیمانی مقامات امریکایی مجموعه بحث برانگیزی از مواضع سیاسی را اتخاذ و ادعاهای زیادی را مطرح کردهاند. ارزیابی شما از برآیند این موضعگیریها چیست و نشان از چه چیزی دارد؟
من درباره این جنایت امریکا دو ارزیابی قطعی دارم؛ اول اینکه این نه تنها یک عملیات پیچیده نبوده بلکه کار بسیار پیش پا افتادهای بود که انجام شد. دوم اینکه تصمیمگیران امریکا محاسبه درستی از این کار نداشتند. شما ببینید اینها شهید سلیمانی را در دل شب و بعد از سفر با یک پرواز مسافری و عمومی و رسیدن به خاک عراق هدف قرار دادند. یعنی این کار فاقد هرگونه پیچیدگی اطلاعاتی بود. چون از قرائن پیداست که این سفر به هیچ عنوان مخفیانه و سری نبوده که امریکاییها بخواهند زمان و مکان آن را کشف کنند و بعد دست به عملیات بزنند. یعنی میخواهم بگویم نه تنها این کار نشانه قدرت امریکا و احاطه امنیتیاش در عراق نیست، بلکه درست عکس این موضوع است و باید آن را یک اقدام بزدلانه دانست. ثانیاً موضعگیریهای بعدی مقامات امریکایی و به هم ریختگی آنها نشان میدهد که تازه بعد از اتفاق فهمیدهاند که چه کار کردهاند. یعنی برای کارشان محاسبه نداشتند.
وزیر خارجه امریکا گفته که شهید سلیمانی درصدد انجام اقداماتی خطرناک در عراق بوده و از همین جهت او را ترور کردهاند. یا مایک پنس مدعی ارتباط ایشان با تروریستهای ۱۱ سپتامبر شده. چه بستری باعث شده تا اینها روی به این دست موضعگیریها بیاورند؟ یعنی معتقدید عاملی که سیاستمداران امریکاییها را به این نتیجه رسانده تا با این دست مواضع، اقدام خود را توجیه کنند، چیست؟
ببینید الان واضح است که سفر شهید سلیمانی بابت ترمیم روابط حشدالشعبی و دولت عراق بوده. اتفاقی که در امریکا افتاده را من میتوانم این گونه ببینم که آنها با ترور و سوء قصد به جان سردار سلیمانی، او را به لحاظ فیزیکی از میان و جلوی راه خود برداشتند، اما بلافاصله با یک سردار سلیمانی جدید مواجه شدند. آن سردار سلیمانی چه بود؟ بعد شخصیتی و شخصیت و نفوذ اجتماعی او بود که محاسبهاش را نکرده بودند. به عبارتی من میخواهم بگویم امریکاییها فکر میکردند با ترور سردار سرافراز ما، کار او تمام است اما نمیدانستند با آن حمله دارند صرفاً با وجه فیزیکی و مادی او میجنگند و شهید سلیمانی یک وجه اجتماعی و فرهنگی هم در منطقه دارد.
الان این چیزهایی که امریکاییها میگویند و به لحاظ منطق سیاسی شبیه جوک است، مثل آنکه گفتهاند سردار سلیمانی با تروریستهای ۱۱ سپتامبر ارتباط داشته یا پمپئو گفته او میخواسته کارهای خطرناک کند ناشی از شوکه شدن آنها در مواجهه با این موقعیت جدید و وجه دیگر شخصیت قاسم سلیمانی است. آنها بامداد جمعه وجه فیزیکی او را با ترور حذف کردند و حالا میخواهند وجه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی او در منطقه را با ترور شخصیت بر دارند. اینها از همه جهت درست در مسیر همان اقدام بامداد جمعه است، نه فقط اینکه بر پایه فلسفه ترور بنا شده بلکه غیرحساب شده است. همان قدر که ترور صبح جمعه حساب شده نبود، ترور شخصیت سردار سلیمانی محاسبه شده نیست و باز هم نشان از عدم شناخت و احاطه امریکا نسبت به موقعیت فردی مانند سردار سلیمانی دارد. من مطمئن هستم که از این پس اتفاقاتی خواهد افتاد که امریکاییها خواهند فهمید «شهید سلیمانی» برای آنها دهها برابر ترسناکتر و هراس انگیزتر از قاسم سلیمانی زنده است. این موضوع اینقدر عیان است که اصلاً نیاز به توضیح بیشتر ندارد. شما همین وفاق و همصدایی را که بر سر این موضوع در کشور شکل گرفته ببینید. اصلاً کسی کاری به دعواهای سیاسی ندارد. ترامپ اگر عمق این تحولات و تأثیر اجتماعی و فرهنگی این ترور در مردم منطقه را از نشانههای آشکار آن متوجه شود، روزی صد بار آرزو میکند که ای کاش دست به چنین بیعقلی نزده بود.
نتیجه توجیهات امریکاییها در ورای خاورمیانه، یعنی در کشور خودشان و در میان دیگر نقاط جهان را چگونه میبینید؟
ببینید تا همینجا کاملاً مشخص است که در همان محدوده جغرافیای سیاسی امریکا هم مسائلی که سردمداران این کشور مطرح میکنند نتوانسته مورد قبول سیاستمداران رقیب دولت قرار بگیرد. یعنی در همانجا هم شکاف وجود دارد و دولتمردان این کشور و کسانی که تصمیمگیر این ترور بودند هنوز در اقناع سیاسیون داخلی امریکا هم درمانده هستند. فراتر از مرزهای امریکا البته به نظر میرسد وضع از این هم بدتر باشد. درست است که خیلی از کشورها به دلیل منافع و مناسباتی که دارند با قدرت این کار را محکوم نکردهاند اما حداقل شاهد هستیم که جز اسرائیل تقریباً هیچ کشوری به حمایت از این اقدام برنخاسته است.
از دو منظر حقوقی و سیاسی چقدر میتوان برای تلاشهای توجیه آمیز امریکا پس از ترور شهید سلیمانی شانس موفقیت قائل بود؟
از منظر حقوقی رفتاری که امریکا کرد در هیچ چارچوبی قابل پذیرش نیست و به همین دلیل هم سازمان ملل به شکل واضحی علیه آن موضع گرفت. امریکا گفت که شهید سلیمانی میخواسته در عراق اقدامات خطرناکی بکند و هیچ سندی برای آن ارائه نداد، ضمن اینکه معلوم هم شده تا اینجا که به هیچ عنوان این سفر ربطی به چیزی که امریکا میگوید، ندارد. ضمن اینکه امریکا یک کار دیگر هم کرد. اینها آمدند در یک کشور مستقل، یکی از نیروهای ارشد رسمی آن کشور یعنی ابومهدی المهندس را هم ترور کردند. یعنی اینکه حاکمیت و تمامیت عراق را نقض کرده است. بنابراین حرکت امریکاییها هم توسط ایران و هم عراق قابل پیگیری در مجامع و محاکم بینالمللی است و از نظر حقوقی هم وجه واقعی امریکا را بیشتر از قبل نشان میدهد. این بهانههای مسخرهای که بعد از ترور میگویند یک دست و پا زدن برای فرار از تله حقوقی این ماجرا و ترمیم چهره امریکا است که من فکر نمیکنم در هیچ کدام از این ابعاد، یعنی چه بعد حقوقی و چه سیاسی بتوانند موفق بشوند، به شرطی که ما هم هوشمندانه و قاطعانه عمل کنیم. پمپئو تقریباً با تمام وزرای خارجه مهم دنیا صحبت کرده است. این کار از سر نگرانی و استیصال است. او دو هدف دارد؛ یکی اینکه دست و پا میزند که بقیه بازیگران بینالمللی را توجیه کند و توضیح بدهد و دوم اینکه نگران اقدامات بعدی و واکنش قاطع ایران است و احتمالاً میخواهند در این فضا برخی کشورها میان ایران و امریکا قرار بگیرند. هر دوی اینها نشان میدهد اقدام امریکاییها حساب شده نبوده و ترامپ و دستگاه او به قول معروف حساب و کتاب نکردهاند و اول منار را دزدیدهاند و حالا دنبال کندن چاه هستند.
با وجود این برخی معتقدند که چه بسا حساب و کتابهای دیگری دارند که الان علنی نمیکنند؟
نه، به نظر من در سیستم ترامپ تقریباً حساب و کتاب کردن خیلی جایی ندارد. تمام کارهای قبلی او هم بدون حساب و کتاب و برنامه بود؛ از خروج از برجام و معاهده پاریس و امثال اینها بگیرید تا مذاکره مستقیم با کره شمالی و درگیر شدن با چین و امثال اینها. در هیچ کدام امریکا به هدفش نرسید. مثلاً در مواجهه با چین خودش مجبور به عقبنشینی شد. در جریان کره شمالی تقریباً هیچ برنامه و نقشهای نداشت و به هیچ جا، مطلقاً هیچ جایی نرسید. در اکثر اتفاقات همین طور بود. هنوز دو هفته نیست آنها در جریان سفر آقای روحانی به ژاپن گفتند حاضرند بدون پیش شرط مذاکره کنند بعد امروز این کار را میکنند. خب این تناقض را هیچ چیزی نمیتواند توضیح بدهد جز اینکه دولت ترامپ بدون محاسبه و بدون برنامهریزی هدفمند و مشخص دارد کار میکند. یعنی آنها نه برای پیامشان جهت مذاکره بدون شرط با ایران برنامه مشخصی داشتند و نه برای این اقدام جنایتکارانهشان حساب و کتاب کرده بودند.
چه نشانهای دال بر این بر هم خوردن تمرکز میتوان دید؟
اینها حرفهایی میزنند که از نظر حقوقی در هیچ چارچوبی نمیگنجد، از نظر سیاسی هم متناقض است. یعنی شبیه جوک است. اینها الان تمام تلاششان این است که این اتفاق را بزک کنند. اما نمیتوانند حتی در سطح هیأت حاکمه امریکا هم این کار را بکنند. خود امریکاییها گفتهاند که یک جمع بسیار محدودی از این تصمیم اطلاع داشتهاند و حالا خصوصاً منتقدان ترامپ آمدهاند بابت آثار این اتفاق، یقه او را گرفتهاند. درباره آینده، من نمیتوانم از الان بگویم بعداً چه میکنند اما مطمئن باشید که از ابعاد تشییع پیکر سردار سلیمانی هم که انجام خواهد شد شوکه میشوند و من بدون هیچ تردیدی معتقدم در ایران در روز تشییع جنازه شهید سلیمانی، یکی از بزرگترین تشییع جنازه های تاریخ را بعد از تشییع حضرت امام (ره) خواهند دید. امریکاییها در جریان ترور شهید سلیمانی بی عقلی کردند و فکر میکردند جریان مقاومت و جریان مبارزه با تروریسم تکفیری در منطقه صرفاً قائم به فرد ایشان است و بعد از او بازی عوض میشود و نمیدانستند که مختصات جریان مقاومت با آنچه که خیال میکنند تفاوت دارد. همین بی عقلی را هم دارند بر سر تخریب شخصیت او انجام میدهند و فکر میکنند با چهار تا اظهار نظر میتوانند وجهه او را خراب کنند. اگر اندکی در سر سردمداران کاخ سفید عقل باشد، بعد از دیدن تشییع جنازه این شهید خواهند فهمید که اصلاً مردم منطقه این چرندیات که سردار سلیمانی با ۱۱ سپتامبر ارتباط داشته را نمیشنوند که بخواهند از آنها تأثیر بگیرند.