علیرضا فرهمند در ۱۳۱۹ خورشیدی در رشت دیده به جهان گشود، وی پس از دریافت دیپلم به دانشکده نفت آبادان رفت اما این مقطع تحصیلی را ناتمام رها کرد و به دنبال عشق و علاقه اش یعنی ژورنالیسم و خبرنگاری رفت.
فعالیت های ادبی و روزنامه نگاری در قبل و پس از انقلاب
فرهمند در روزنامه کیهان مشغول به کار شد. وی در ابتدا در سرویس خارجه کیهان به عنوان مترجم کار کرد و در ۲۳ سالگی معاون دبیر سرویس و پس از یک سال، دبیر سرویس خارجه موسسه کیهان شد، وی تا ۱۳۵۸ خورشیدی در این موسسه و در این مسوولیت باقی ماند.
وی در سالهای پس از انقلاب در بخش نشریات تخصصی به فعالیت پرداخت و بنیانگذار و گرداننده نشریات بسیاری در این حوزه شد، البته بیشتر به فعالیت در نشریات تخصصی اشتغال داشت و نسل تازهای از روزنامه نگاران را در جریان کار و تولید روزنامه نگاری و به صورت غیر مستقیم پرورش داد.
فرهمند در اوایل دهه ۱۳۷۰ خورشیدی در مجموعه «همشهری» و همچنین در سال های ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷خورشیدی دبیر سرویس بین الملل روزنامه های جامعه و توس به سردبیری محمود شمس الواعظین بود، روزنامه هایی که مدت کوتاهی پس از انتشار توقیف شدند، بنابراین این روزنامه نویس برجسته بیشتر عمر خود را در تحریریه روزنامه ها و مجله ها گذراند و بعد از بازنشسته شدن در موسسه کیهان به فعالیت در نشریات دیگری از جمله نشریههای آینه، ابرار، اقتصادِ انرژی، امید جوان، پیام امروز، صنعت حمل و نقل و صنعت کفش پرداخت. این مترجم توانا بیشتر در کار انتشار نشریات تخصّصی برای برخی شرکتها و مؤسسات حرفهای بود.
فرهمند به تربیت و پرورش روزنامه نگاران جوان بسیار اهمیت می داد و در روزنامهنگاری صاحبنظر بود، برخی دیدگاههای او را سیّد فرید قاسمی در مقالهای که در روزنامه شرق ۲۶ دی ۱۳۹۲ با عنوان «حکیم عُرف» چاپ کرده است بر شمرده از آن جمله شناخت ساختمانِ خبر، مرزبندی میان خبر و نظر، برداشتهای گوناگون از یک رویداد و مهم دانستن شمّ روزنامهنگارانه که آن را پایه ورود به «پُرخطاترین حرفه دنیا» میدانست.
مهم ترین خدمات علمی و فرهنگی
این مترجم توانا علاوه بر اشراف و تسلط کمنظیر بر فنون روزنامهنگاری، به خواندن تاریخ جهان و ایران علاقهمند بود و به سیر پیشرفت تاریخ و قانونمندی آن باور داشت. به نظر این روزنامه نویس، مطالعه تاریخ به ویژه تاریخ جهان، فهم جغرافیا و اندکی ریاضی برای شخصی که روابط بین الملل خوانده بود، ضرورت دارد. بنابراین وی علاوه بر اشراف و تسلط کمنظیر بر فنون روزنامهنگاری، تاریخ ایران و جهان و مکاتب فلسفی در زمینه تاریخ جهانگشایی اروپاییان غربی از سقوط قسطنطنیه در ۱۴۵۳ میلادی تا مرگ ملکه ویکتوریا در ۱۹۹۱ میلادی تخصص ویژه داشت. وی مقالهای هم درباره کتاب تاریخ جنگ پلوپونزی نوشت که در جهان کتاب به چاپ رسید.
از جمله مهم ترین آثار این روزنامه نویس برجسته می توان به ترجمه کتابی با نام ریشه ها اشاره کرد، فرهمند این کتاب را روان و با نثر سلیس فارسی ترجمه کرده بود، ریشه ها" ترجمه کتابی است به نام "roots" موضوع این کتاب داستان سرگذشت "کونتا کینته" جد هفتم "الکس هیلی" نویسنده کتاب است و در واقع موضوع کتاب داستان شکار اهالی روستای ژوفوره در کشور گامبیا در غرب قاره آفریقا به عنوان برده و بردن آنها به آمریکاست.
ریشهها اثر آلکس هیلی در ۱۹۷۶ میلادی در آمریکا منتشر شد و در عرض یک سال چند میلیون تن آن را خواندند و به چندین زبان دنیا ترجمه شد. ریشهها، حماسه یک خانواده آمریکایی است که در آن زندگی خانواده و نیاکانش را به تصویر میکشد. در واقع الکس هیلی، نویسنده سیاه پوست در حقیقت با نوشتن این رمان، شجرهنامه خانواده خویش را که از آفریقا آمده و در مزارع پنبه در آمریکا در اوایل سده ۱۹ به بردگی گرفته شده بودند، حکایت می کند. پیام محوری این داستان، وضعیت نابسامان آمریکایی های آفریقاییتبار و بیان رنجها و کاستیهای زندگی ایشان در دوران بردهداری و پس از آن است. در نگاهی دقیق تر، نویسنده به شناساندن مفاهیم تبعیض نژادی، بردگی، بیگاری و زیر تملک دیگران بودن میپردازد و آن را محکوم میکند.
فرهمند ریشه ها را پس از دیداری که با نویسنده کتاب داشته اند، درست ۶ ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به فارسی ترجمه و انتشارات امیرکبیر تاکنون بارها آن را چاپ کرده است. این کتاب در ۱۹۷۷ میلادی در آمریکا مبنای ساخت سریالی به همین نام قرار گرفت و از شبکه ای بی سی برای نخستین بار پخش شد.
فرهمند بر این باور بود و می گفت: ما ۲ نوع جنایت داریم؛ یکی جنایت فردی است که انسانها در حق یکی از افراد انجام میدهند. دوم؛ جنایت سازمانیافته داریم که ملتی را درگیر میکند با برنامهریزی انجام میشود و بسیار وحشتناک است. تاریخ بردهداری به پیش از حضور آمریکاییها در آفریقا باز میگردد. از سدههای پیشین وجود داشته است. حتی نقل شده که در برخی موارد اعراب نیز دست به دزدیدن سیاهان برای بردهداری میزدند. پیش از آمریکا نیز پرتغالیها در غرب آفریقا دست به چنین کاری میزدند، اما با حضور آمریکاییها بردهداری به یک نظام تبدیل شد. دفتر و حساب کتابی برای آن درست کردند. در واقع میتوان گفت که جنایت سازمانیافته بردهداری توسط سفیدپوستان آمریکایی رقم خورد ما پیش از این چنین رویکردی را نسبت به انسانها نداشتیم.
فرهمند به غیر از رمان «ریشهها»، کتاب ساعت نحس اثر گابریل گارسیا مارکز را که موضوعی مشابه درباره خودبرتربینی غربی است، نیز ترجمه کرد. همچنین وی یکی از سه مترجم کتاب «عقاب در ماه نشست» نیز بود.
ویژگیها و مشخصههای فردی فرهمند
در خصوص مشخصه های فردی وی گفته اند، او بسیار متواضع، فروتن و سخت کوش اما بی سروصدا بود. روابط بسیار خوبی با جوانها داشت و اصلا برایش تفاوتی نداشت، چند ساله و چند سال سابقه کاری داشته باشی. گمنامی را بر شهرت ترجیح میداد. نظراتش را به آرامی و بیشتر در جمعهای خودمانی و با جوانترها که آنان را از جنس زمانه میدانست، مطرح میکرد. شیفته روزنامهنگاری و سیاست خارجی بود، هیچچیز به اندازه گفتن و نوشتن درباره روزنامهنگاری، او را به شوق نمیآورد. یک چپ تمام عیار بود، چین را دوست داشت و به مارکس، مائو و هوشی مین عشق می ورزید. همچنین این مترجم قابل آنگونه بر زبان انگلیسی تسلط داشت که همواره از او به عنوان یک مترجم بینالمللی بهره میبردند. از مهمترین خصوصیات فکری فرهمند این بود که آنچه را باور داشت، بصورت سیستماتیک و جامع آموخته بود و مسیرهای مطالعاتی را در حوزه مباحث علومانسانی و به خصوص تاریخ، سیاست و فلسفهسیاسی را خوب میشناخت.
مسعود بهنود روزنامه نگار ایرانی درباره فرهمند میگوید: فرهمند یک دائرهالمعارف بود و در زمانی که هنوز اینترنت و فرهنگهای کامپیوتری چند زبانه وجود نداشت به مرجع سوال و رفع اشکال بسیاری از روزنامهنگاران و نزدیکان تبدیل شده بود.
فرزانه روستایی روزنامهنگار پرسابقه حوزه بینالملل در خصوص این روزنامه نگار معتقد است: فرهمند باید به عنوان یک سمبل به جامعه ایرانی معرفی شود، جامعه ایران، ایشان را خوب نشناخت و هیچ وقت، هیچ کس از ایشان قدردانی شایستهای نکرد. جامعه ایران اصلاً متوجه نشده چه دانشمند خبره و چه موجود نازنینی را از دست داده است. شخصیت، رفتار، منش، سواد و برخورد کاری فرهمند برای جامعه ما میتوانست یک الگو باشد که متاسفانه از دست رفت.
سرانجام این مترجم توانا در ۲۱ دی ۱۳۹۲ خورشیدی بر اثر سرطان ریه دیده از جهان فرو بست.