هنر یکی از اجتماعی ترین ارکان های زندگی بشر است، در همه بزنگاه های تاریخی این هنر است که توانسته، پیوندهای یک جامعه را حفظ کند؛ هنرمندان، در هر شاخه هنری که مشغول باشند، بار وظیفهای اجتماعی بر دوششان سنگینی میکند.
جامعه اندوهگین در روزهای سخت به حمایت هنرمندانش، بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد، در این شرایط، هر حرکت هنرمندان، زیر ذرهبین میرود، به شیوه های مختلف خوانش و حتی زمینهساز کژفهمی میشود؛ شاید همین اتفاق برای جشنواره فجر ۱۳۹۸ افتاده باشد.
موج تحریم این جشنواره در آغاز هفته، در بخشهای مختلف هنری به ویژه در بخش تجسمی، تئاتر و فیلم آغاز شد، به نظر میرسید نتیجه آن هر چه باشد در پایان هفته با جایگزین شدن برخی فیلمها به پایان برسد اما با واکنش شهاب حسینی بازیگر شناخته شده در انتقاد از تحریم کنندگان جشنواره فیلم فجر، گویی صحنه تازهای باز شد.
خلاصه پیام شهاب حسینی به جامعه سینمایی دو سوال اصلی را مطرح کرد؛ آیا این کار به سود جامعه هنری یا به نفع سینمای ایران است؟ و در نهایت برای مردم، کاری دلگرم کننده به شمار میرود؟ پاسخ او به سوالات منفی بود.
در ادامه نوید محمدزاده دیگر بازیگر فعال در عرصه سینما و تئاتر کشور هم به حمایت از شهاب حسینی برخاست و علت واقعی تحریم جشنواره را مبهم و نتیجه حاصل از آن را نامعلوم خواند.
از سوی دیگر، جواد نوروزبیگی تهیه کننده فیلم خون شد به کارگردانی مسعود کیمیایی، تحریم جشنواره را کاری نادرست دانست که باری از دوش کم نمیکند و سیدعلی احمدی، تهیهکننده فیلم درخت گردو به کارگردانی محمدحسین مهدویان هم تحریم را بی دلیل دانست.
مهمترین کارکرد هنر در جامعه، بیان مفاهیم و ایجاد فهم مشترک است و اینجاست که کنش اجتماعی معنا پیدا میکند، سینما یکی از هنرهایی است که حاصل کاری جمعی است و مخاطب آن هم معمولا جمع به شمار میرود، کوچکترین سالنهای سینما ۵۰ تا ۱۰۰ نفر ظرفیت دارد و این گونه است که هنر سینما و هنرمند سینمایی میتواند بر جمعی اثر بگذارد، جمعی که به دنبال پناهگاه، گاه رانده شده و گاه بی بهانه ای برای دلگرمی.
رسالت سینما، اینجا آغاز میشود، شیاطین ناامیدی را دور کرده و فرشتگان امید را به روزهای تاریک برمیگرداند، هر حرکت سینماگر و هنرپیشه در معنای عام مشغول به هنر بودنش، میتواند فردا را روشنتر یا تاریکتر کند؛ امیدواری که از پس ناامیدی بیرون میآید، مثل آفتابی که از پس صبح صادق سر میکشد، قویتر و روشنتر است.
نخستین روایتگران جهان پیش از آن که سینما و کتاب و نقاشی وجود داشته باشد، اهالی روستا را دور آتشی جمع میکردند و در سیاهی شب، از روز و خورشیدی که برخواهد آمد سخن میگفتند و این نخستین یادگاران هنر است، اگر هنرمند میتواند آتشی برفروزد که اهالی شهر را دور هم جمع کند که به آن آتش دلخوش شوند و لبخندی روی لب داشته باشند، رسالت اجتماعی خویش را انجام داده است.
حال اگر این آتش سینما باشد،آسودهتر میتواند دل مخاطبان را گرم کند و یاری گر این لحظه باشد که از روزگار سخت عبور کرده و به فردای پیش رو قدم بگذاریم. سینما میتواند، در گرمای تصویر و صدای آشنایش، قلبی را آرامش بدهد که از رنج خسته است اما همه اینها بستگی دارد که آیا از این هنر شگرف، چند صدایی در معنای باختینیاش به گوش میرسد یا این همسانی از ناهماهنگی نور و صدا و تصویر به وجود آمده است.
هنر نه تنها مردم ایران را به یکدیگر پیوند میدهد که مردم کشورها و حتی ساکنان کهکشان را به یکدیگر متصل میکند. همبستگی هنرمندان، پناهگاه روزهای زمستانی است، شاید این روزها دنیا از کنار هم بودن گرم شود، نه از رو در روی هم ایستادن و هنر راز پیوند جامعه است. راز بزرگی که از سنگنگارههای غارها و حروف تصویری هیروگلیف، تا فرستادن موسیقی موتزارت به انتهای کهکشان، هنوز ادامه دارد.