ابوالقاسم عارف قزوینی در ۱۲۵۹ خورشیدی در قزوین متولد شد. وی صرف و نحو عربی و فارسی را در این شهر فرا گرفت و به دلیل اینکه شاعر و موسیقیدان توانایی بود با شاهزادگان قاجار آشنا شد، او به تهران مهاجرت کرد و در این دوره مورد توجه شاهزاده موثقالدوله قرار گرفت و به اجبار بهخدمت وی درآمد.
عارف در اینباره می گوید: در این مدت یک سال و چیزی کمتر یک شب آسایش نداشتم و در صف سفره نشینان مفت خوران از همه سربلندتر محسوب میشدم.
سرانجام آوازش مظفرالدین شاه را خوش میآید، دستور میدهد از جمله فراش های خلوت دربار درآید، او که از این کار ننگ دارد با تمهیدی گریبان خود را خلاص میکند. بنابراین با اینکه عارف میتوانست از هنرش استفاده مادی برده و خود را از تنگدستی برهاند اما هرگز این کار را نمیکند، وی در این خصوص می گوید: چیزی که همیشه خواهان آن بودم حیثیت و شرافت بود، حتی دوستان نزدیک هم جرات تعارف چیزی را به من پیدا نکردند.
بدین ترتیب زمانی که مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد، عارف تهران را ترک و به قزوین رفت.
عارف قزوینی و مشروطه
این شاعر آزادی خواه در حالی که ۲۳ ساله بود و در آن زمان زمزمه مشروطیت بلند شده بود با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد. در واقع وی در سال های انقلاب مشروطیت، زبان گویای دردهای ملت ایران و روشنفکران ترقیخواه بود. بنابراین بدون شک درخشان ترین آثار عارف زمانی سروده و ساخته شد که این شاعر آزادیخواه در گیر و دار جنبش مشروطه خواهی ایرانیان به فعالیت سیاسی اشتغال داشت.
بنابرابن عارف از همان ابتدای جنبش آزادی به مشروطه خواهان گرایش یافت و استعداد نادر و شاعری خود را وقف آزادی کرد، یکی از معروف ترین آثار او در این زمان غزل پیام آزادی بود:
پیام، دوشم از پیر می فروشم آمد بنوش باده که ملتی به هوش آمد
هزار پرده ز ایران درید، استبداد هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد
ز خاک پاک شهیدان راه آزادی ببین که خون سیاوش چه سان به جوش آمد
برای فتح جوانان جنگجو، جامی زدیم باده و فریاد نوش نوش آمد
کسی که رو به سفارت پی امید رفت دهید مژده که لال و کر و خموش آمد
در واقع انقلاب مشروطه در شکل گرفتن شخصیت حقطلبی و آزادیخواهی عارف قزوینی نقشی عمده داشت و مبارزه با رژیم سلطنت را به شدت دنبال می کرد و حکومت جمهوری را میستود و به دست آوردن آزادی ملی و اجتماعی را منوط به بدست گرفتن اسلحه و برانداختن ریشه استبداد میپنداشت.
عارف تمامی استعداد خویش را در موسیقی، خوانندگی و شاعری، وقف انقلاب می کند، رضازاده شفق که با عارف نزدیک بوده و مقدمه مبسوطی نیز بر دیوان او نهاده است می گوید: در دوره انقلاب مشروطه هیچ قلم و هیچ نطقی نتوانست دل مردم را مانند سخنان عارف به لرزه درآورد. عارف از نخستین روزهای نهضت مشروطه در ایران، همراه ملت در مبارزه با آن روبرو بود۰ است. همچنین سعید نفیسی تاریخ نگار معاصر که با عارف همنشین بود در ارتباط با او این چنین اظهار می کند: این مرد گویی ماموریت و رسالت آسمانی داشت. هیچ سخنی مانند سخن او در دل ها راه نیافته و این همه بر سر زبان ها نگشته است. روح مردم ایران کاملا در دستش بود.
استعمارستیزی در اشعار و تصنیف های عارف قزوینی
استعمار به عنوان پدیدهای سیاسی و اقتصادی از سده ۱۶میلادی با حضور کشورهای قدرتمند اروپایی آن زمان در سرزمین ها و جوامعی ضعیف، به منظور غارت ذخایر و منابع ملی به وجود آمد اما به تدریج در مقابل استعمار عنوانی با نام استعمارستیزی به وجود آمد که هدف از آن رسیدن به استقلال و تشکیل دولت ملی بود. در ایران عصر مشروطه که تحت استعمار دول غربی بود، نیز بخشی از مبارزات استعمارستیزانه در قالب ادبیات شکل گرفت در واقع پس از مشروطه و به وجود آمدن تحوّلات سیاسی در ایران محتوای نوشتهها و اشعار شاعران تغییر اساسی یافت، بنابراین یکی از موضوعات اصلی در شعر فارسی در عصر مشروطه «آزادی» است که شناخت جایگاه آن به درک صحیح پیام شعر این دوره کمک میکند. شاعران آزادیخواه مشروطه اندیشههای خاصّ خود را داشتند و پیوسته آزادی و وطن را ستایش میکردند، همچنین شاعرانی بودند که در این عصر تسلیم اوضاع سیاسی نشده و در شعر خود سیاست را دخالت دادند و گاه تاثیری مستقیم در تحریک مردم برای انتخاب نوع حکومت داشتند. یکی از این چهرههای معروف عارف قزوینی بود که استعمارستیزی، آزادیخواهی و وطندوستی درونمایه بسیاری از اشعار او را تشکیل میداد. او اشعار سیاسی خود را همراه با ساز در حضور مردم میخواند و برای نخستین بار از موسیقی برای آگاهی سیاسی استفاده کرد؛ همچنین در شعر این شاعر معروف دوره مشروطیت، نیز مفهوم وطن بازتاب گستردهای دارد، این یکی از مهمترین دلایل ملقب شدن او به "شاعر ملی" است، بنابراین بازتاب مبارزات آزادیخواهانه عارف در ترانههای او کاملاً مشخص است.
همچنین با آغاز جنگ جهانی اول، جریان های گوناگون سیاسی در ایران آغاز شد و حزب ها و انجمن های مختلف به روی کار آمدند. عارف نیز وارد عرصه شد و تابع جریانی شد که عناصر ملی در آن بیشتر بودند و چون تجاوزهای دولت های همسایه به کشور بی طرف ایران بیشتر شد، ناچار با مجاهدان ایرانی راه کشور عثمانی در پیش گرفت و مدتی در استانبول به سر برد و در ۱۲۹۹ خورشیدی به وطن بازگشت.
عارف قزوینی و تصنیفهای ملی و میهنی
عارف، نخستین فردی است که شعر و موسیقی را به صورت تصنیف با مضامین بکر اجتماعی، توأم ساخت و با این ابتکار که از نظر روح حساس و محدودیت های محیط و اجتماع بسیار شایان توجه و اهمیت بود به انعکاس افکار خویش پرداخت و بدین ترتیب طبع سرکش و دموکرات خود را در هدایت جامعه و آشنا ساختن مردم به حقوق اجتماعی به کار واداشت. همچنین باید گفت یکی از موفقیت های عارف مرهون تصنیف های سیاسی، وطنی و در عین حال سیاسی اوست. در واقع یکی از مزیت های تصنیف های عارف آن است که خود هم شاعر و موسیقیدان و هم خواننده بود و به تصنیف ها معنی و مفهوم ملی داد. عارف پس از فتح تهران به دست ملیون و گشایش مجلس دوم، به یاد نخستین قربانیان راه آزادی تصنیفی با نام «از خون جوانان وطن لاله دمیده» ساخت این تصنیف در آن روزها غوغا و شوری به پا ساخت و مدتها بر سر زبان مردم بود.
از خون جوانان وطن لاله دمیده از مماتم سرو قدان، سرو خمیده
در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامعه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ گردون، چه بدکرداری ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ گردون، چه بدکرداری ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زبر و زیر کن مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن
چه کجرفتاری ای چرخ گردون، چه بدکرداری ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ.
بنابراین عارف تصنیف های خود را به مناسبت های مختلف، پیروزی و شهادت مبارزان و دوستانش میخواند. برای نمونه وی به دلیل تشویق آزادیخواهان به ایستادگی در مقابل محمدعلیشاه تصنیف «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» را میخواند. به یاد شهدای راه آزادی و جنگ آزادیخواهان با روس ها و کشتار آنها در تبریز و رشت تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را میخواند.
این شاعر ملی از نخستین شاعرانی بود که در ایران کنسرت برگزار کرد و به جنبه غیرمجلسی بودن و مردمی بودن آن تأکید ورزید. کنسرتهای او همیشه پررونق و پرازدحام بود. وی درباره تصنیف و تصنیفسازی عقیده داشت که تصنیف نباید تحریر داشته باشد تا مردمی که صدا و تحریر ندارند، بتوانند به راحتی از پس اجرای آن برآیند.
از زمان سروده شدن تصنیفهای عارف تا به امروز، خوانندگان غیرحرفهای و حرفهای، بارها این تصنیفها را خواندهاند. از خوانندگان پرآوازه که برخی تصنیفهای عارف را اجرا کردهاند، می توان به عبدالله دوامی، حبیب محبیان، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، همایون شجریان، صدیق تعریف، محسن کرامتی، سالار عقیلی و ... اشاره کرد. همچنین لازم به ذکر است که کلیات دیوان عارف مشتمل بر ۹۷ غزل، ۸۹ تصنیف و ۱۲ شعر هجویه چاپ شده است.
پایان زندگی و مبارزه برای آزادی
عشق به میهن در تمامی دورانهای زندگانی این شاعر ملی به چشم می خورد، وی پیش از مرگش نوشت: من یک ایرانی پاک که برای او هیچ چیز گرانبهاتر از وطنش نیست بوده و باقی خواهم ماند، بگذار که در گمنامی بمیرم و آرزوی من این است که ملتم نیرومندتر و سربلند و کشورم شکوفا باشد. سرانجام این تصنیف ساز برجسته در دوم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی در حالی که ۵۳ سال داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد و در آرامگاه بوعلی سینا بهخاک سپرده شد.