تهران- ایرنا- «فرشاد مومنی» اقتصاددان ضمن برشمردن موانع و پیش‌نیازهای توسعه بر این باور است که برنامه‌ریزی‌های توسعه در کشور ما بر مبنای هیچ‌یک از فلسفه‌های بنیادین برنامه‌ریزی شکل‌نگرفته و وضعیتی پارادوکسیکال را به‌وجود آورده است.

«انجمن جامعه‌شناسی ایران» دیروز (یکشنبه بیست‌ونهم دی‌ماه) در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میزبان «فرشاد مومنی» اقتصاددان و استاد دانشگاه در رابطه با رونمایی کتاب «۵۰ سال برنامه‌ریزی در ایران» به عنوان میراث پژوهشی «هدی صابر» بود.

مومنی ضمن معرفی این کتاب، مصادیقی در رابطه با مسائل و مشکلات برنامه‌ریزی توسعه در ایران ارائه داد که می‌تواند جالب توجه باشد. در ادامه شرحی از سخنان این اقتصاددان آمده‌است؛

کتابی که از سه زاویه باید بررسی کرد؛ نخست نویسنده

به گفته مومنی، کتاب ۵۰ سال برنامه‌ریزی در ایران از چند زاویه قابل بررسی است. یک زاویه درباره پدیده‌ای به نام هدی صابر و تلاش‌هایی است که برای اعتلای ایران انجام داده‌است. زاویه دوم درباره خود کتاب و زاویه سوم هم می‌تواند ماجرای توسعه برنامه‌ریزی شده در ایران و چالش‌ها و چشم‌اندازهای آن به اعتبار مفاد این کتاب باشد. تلاش من این است تا نکته‌هایی را درباره این سه زاویه مطرح کنم.

از زاویه نخست، ارزیابی من از نویسنده این است که هدی را باید به سان یک «منظومه» نگاه کرد یعنی اندیشه و روش و منش او مورد واکاوی قرار بگیرد. تجربه شخصی من می‌گوید در هر سطحی از این سه زمینه کار بکنیم شاید این یکی از بزرگترین خدمات فرهنگی قابل تصور در شرایط کنونی برای ارتقا بنیه اندیشه و اراده و همت نسل‌های پس از هدی باشد. به شرحی که اشاره شد این واکاوی زمانی می‌تواند عمیق‌تر و دقیق‌تر مورد بررسی قرار بگیرد که سایر آثار منتشر نشده هدی نیز به صورت کتاب به مرحله انتشار برسد.

اما تا به اینجا من به عنوان یک کارشناس کوچک در حیطه مطالعات توسعه با تمرکز بر توسعه ایران می‌توانم به شما بگویم که همین دو اثر یعنی «فروپاشی» و «۵۰سال برنامه‌ریزی در ایران» که تا به امروز در حیطه برنامه‌ریزی توسعه در ایران منتشر شده هریک واجد ویژگی‌هایی است که در قیاس با کل ذخیره دانایی موجود در این زمینه در کشور ممتاز و ویژه است.

اگر مجال باشد می‌توان به کل واکاوی‌هایی که درباره تجربه برنامه‌ریزی در ایران صورت‌گرفته نگاه کرد که در کلیت آن یک ارزیابی به غایت مثبت از مجموعه برنامه‌های توسعه مطابق با اسناد قبل از انقلاب،  قابل مشاهده است. هم این کتاب و هم کتاب «فروپاشی» از این نظر منحصر به فرد هستند که جامع‌ترین و عمیق‌ترین نقدها را به فرایندی که برای شکل‌گیری برنامه ششم قبل از انقلاب طی شد، به خوبی نشان می‌دهند. امتیازات و ویژگی‌های بزرگ دیگری هم در این کتاب وجود دارد که من در رونمایی از کتاب «فروپاشی» هم توضیح داده‌ام. در این زاویه اگر بخواهیم هدی را تماشا کنیم، باید ببینیم که آیا آن جامعیت، انصاف و فراگیری که در انتخاب افراد برای انتشار مطلبی از آنها وجود دارد به اندازه کافی گویا هست یا خیر؟

 باید دقت داشت که در کلیه کارهای پژوهشی صورت گرفته در اقتصاد سیاسی و جامعه‌شناسی تاریخی ایران با کمال تاسف این نکته وجود دارد که ما دوره‌های تاریخی مختلف را سیاه و سفید می‌بینیم و در هیچ دوره‌ای آمادگی این را نداریم که از ذخیره دانایی پیشینیان بهره ببریم. در این کتاب، هدی صابر با دقت و نکته‌سنجی منحصر به فردی تلاش داشته تا همه بخش‌های انتشارنیافته ذخیره دانایی در بخش‌های مختلف توسعه را که در قبل از انقلاب در برنامه توسعه وجود داشته است، به حد مقدورات یک ویژه‌نامه در بیاورد. درباره آن کسانی هم که در این دوره زنده بودند و در دوران جمهوری اسلامی در این حیطه فعالیت می‌کردند هیچ کس با برچسب‌های متداول حذف نشده است. وی سعی کرده تا از ایده هرکس که می توانسته در حوزه برنامه‌ریزی گرد هدف اعتلای بنیه اندیشه ایرانیان در مورد یکی از مهم‌ترین پاشنه آشیل‌های توسعه نیافتگی در ایران بهره‌جوید.

چه از نظر مرام و مسلک و چه از نظر دیدگاه‌های حزبی و جناحی، او هیچ چهره جناحی را در زمان انجام این پژوهش یعنی در سال ۱۳۷۷ حذف نکرده است. آن‌هایی هم که در این زمینه صاحب‌نظر بودند ولی نامشان در این کتاب نیست و از آن‌ها نظرخواهی هم نشده است، با اختیار و امتناع خودشان از حضور در این برنامه پژوهشی صرف‌نظر کرده‌اند وگرنه تقاضا و حتی اصرار هدی برای این‌که این افراد سهمی از این میراث داشته باشند، بر من پوشیده نیست. لذا وقتی که من از منش و روش این انسان صحبت می‌کنم دقیقاً همین مطلب است که به خوبی در کتاب هم قابل مشاهده است. بیش از ۹۵ درصد بار پژوهشی توسط خود هدی برداشته شده‌است.

در مسیر توسعه نباید دلسرد شد

اگر بخواهیم از تلاش‌ها و اندیشه هدی الهام بگیریم، باید به خود و نسل‌های پس از خودمان یادآوری کنیم و دقت داشته باشیم که در این مملکت کسانی که کار کلیدی می‌کنند نباید انتظار پاداش داشته باشند و اگر کسی تنبیه نشود همین کافی است. ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که بزرگی بزرگانش، بیشتر از ناحیه بزرگی موانعی که بر سر راهشان وجود دارد شناخته می‌شوند. اگر از میرزا تقی‌خان امیرکبیر تا مرحوم دکتر مصدق و نخبگان متاخر، افرادی را که برای اعتلای ایران زحمت کشیده‌اند، مد نظر قرار دهیم، درخواهیم یافت که این عنصر تاب‌آوری آن‌ها در برابر موانع و دشواری‌ها مثال‌زدنی است. بنابراین من معتقدم در شرایطی که کشور ما با انواع تحریم‌ها و دشواری‌های بزرگ و کوچک داخلی و خارجی و تهدیدهای مبتنی بر بقا روبرو است، باید خود و دیگران را به این نکته دعوت کنیم که بایسته‌های بزرگی را در این جامعه رعایت کنیم.

این‌که نابسامانی‌ و ناگواری‌ها ما را دلسرد کرده و به حاشیه براند، به مانند پاس گلی است که به بانیان استمرار توسعه‌نیافتگی در ایران داده‌ایم. جای تاسف است که تعداد زیادی برای شانه خالی کردن از مسئولیت‌ها ژست رادیکال گرفته و صحنه را ترک می‌کنند. این مشی و مرام هیچ بزرگی در میان بزرگان ایران نبوده و به مصداق این آیه شریفه که می‌فرماید «تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر» باید صبر و حقیقت را سرلوحه کار قرار داده  و امید به عنایت خداوند را هم مدنظر داشته باشیم.

بهتر است تا بعد از نشر کل آثار هدی، کتابی تحت عنوان کتاب هدی منتشر شود تا از این طریق تلاش‌ها و مجاهدت‌های او را هم به تصویر بکشیم، چرا که هیچ تضمینی وجود ندارد تا همه کسانی‌که در کنار هدی بودند برای همیشه در بین ما حضور داشته باشند. برای همین بهتر است تا از این فرصت هم استفاده شده و بتوان تلاش‌های هدی را به درستی به تصویر کشید. لذا پیشنهاد من این است که ایده محوری این کتاب هم همان حرف استاد عالیقدر ما یعنی جناب «مصطفی عالی نسب» باشد که می‌گفت «ایران را قهرمان‌ها سر پا نگه نمی‌دارند، ایران را سنگ‌های زیرین آسیاب سر پا نگه می‌دارند»؛ یعنی کسانی‌که ادعایی نداشته و هیاهویی هم نداشته و توقعی ندارند و با تمام وجود برای بقا و بالندگی این کشور مایه می‌گذارند. من هدی را چنین فردی می‌دانم و بهتر است برای نوشتن کتاب این‌گونه برنامه‌ریزی کرد.

ایران و بزرگترین پارادوکس مطالعات توسعه

بحث دوم مربوط به خود این کتاب یعنی «پارادوکس ایران» به‌عنوان یکی از پارادوکس‌های بزرگ در مطالعات توسعه است. همه کسانی که چه در داخل و چه در خارج در خصوص ایران کار می‌کنند به «پارادوکس ایران» معتقدند. یعنی وقتی که شما از بیرون به جامعه ایران و ظرفیت‌های مادی و تاریخی آن نگاه می‌کنید همه چیز حکم می‌کند که این کشور باید بسیار بزرگ‌تر و عظیم‌تر از این جایگاهی باشد که هم اکنون در آن قرار دارد اما وقتی‌که به کارنامه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این عملکردروحیه خراب‌کن است. البته این پارادوکس در همه قسمت‌ها وجود دارد اما آن چیزی که بسیار مهم و اساسی است پارادوکس برنامه‌ریزی در ایران است.

ایران در میان کشورهای درحال توسعه در زمره پیشگامان برنامه‌ریزی محسوب می‌شود. ما در طول دهه‌های گذشته همه هزینه‌های مربوط به یک کشور توسعه‌یافته را در طول ۸۰ سال گذشته پرداخت کرده‌ایم اما تقریباً هیچ یک از دستاوردهای حداقلی از جامعه‌ای را که بنا دارد به صورت برنامه‌ریزی عمل کند، در دست نداریم. اگر بخواهیم به صورت هدفمند گامی در زمینه برنامه‌ریزی برداشته باشیم، پیشنهاد می‌کنم تا مقاله نخست «کتاب ۵۰ سال برنامه‌ریزی در ایران» را مطالعه کنید. نخستین مقاله تعبیر بسیار زیبایی با عنوان «تک دانه‌ها در حسرت نخ» دارد که این استعاره بدون نیاز به خواندن مقاله گویای همه چیز است.

مقاله دیگری هم در قسمت‌های پایانی این کتاب است که روح اصلی اندیشه‌ای هدی را منعکس می‌کند. به گونه‌ای که اگر کسی نام نویسنده این کتاب را نداند و این مقاله را مطالعه کند کاملاً متوجه خواهد شد که نویسنده این کتاب، همان نویسنده کتاب «فروپاشی» است. هدی در این کتاب به مساله‌ای اشاره می‌کند به نام «صنعت ایران وابسته ارزخوار». هرکدام از آثار دیگر او را هم که نگاه کنیم این روح در آن وجود دارد. و به عقیده من اگر کسی این دو مقاله را کامل بخواند به نوعی متوجه چارچوب کلی مطالب کتاب خواهد شد. این پارادوکس برنامه‌ریزی توسعه در ایران واقعاً ماجرا داشته و ما نیاز داریم تا کارهای عمیقی در آن انجام دهیم.

تا امروز به تعداد کسانی که در حوزه تجربه برنامه‌ریزی در ایران حضور داشته و مطلبی را تحریر کرده و بیان داشته‌اند، افراد متفاوتی معرفی شده‌اند که آن‌ها را آغازگر برنامه‌ریزی و توسعه معرفی کرده‌اند؛ یعنی ما در همین ابتدا برای شناخت آغازگران برنامه‌ریزی توسعه در ایران بلاتکلیف هستیم.

در همایشی با عنوان ۵۰ سال برنامه‌ریزی توسعه که در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه برگزار کردیم، در آن‌جا مقاله‌ای با عنوان «تلقی ما از توسعه در تجربه ۵۰ سال برنامه‌ریزی» ارائه کردم و اگر هم اغراق نباشد شاید من بیش از ۱۵ هزار صفحه سند را مورد واکاوی قرار دادم. در این مقاله تقریباً تمام اسناد کلیدی را بررسی کردم و جمع‌بندی این مقاله این بود که در همه اسناد مربوط به برنامه‌ریزی ۵۰ ساله در ایران، یک ویژگی مشترک وجود دارد که در هیچ کدام درک مشخص و معینی از مساله توسعه ارائه نشده و این عارضه الان هم به قوت خود باقی است؛ به گونه‌ای که همچنان در اسناد دو دهه بعد از آن ۵۰ سال هم همچنان حل و فصل نشده است. بدین معنی که ما همچنان پس از گذشت دو دهه از آن ۵۰ سال به دنبال چیزی هستیم که نمی‌دانیم چیست. تیرهایی در تاریکی پرتاب می‌کنیم و ماجراهای زیادی را در این موضوع داریم. مثلاً به اعتبار هیچ یک از این فلسفه‌های بنیادین برنامه‌ریزی، کارهای دقیق و ارزشمند علمی را در ایران نمی‌بینیم.

برنامه‌ریزی در ایران یک پدیده برون‌زا است

به اعتبار آن حسی که هدی در ارزیابی خودش ارائه می‌دهد و می‌گوید ماجرای برنامه‌ریزی در ایران به لحاظ تاریخی یک پدیده «برون‌زا» بوده، ما نیز در رابطه با تمهید هیچ یک از آن بسترهای زیربنایی معنی‌دار کننده و ایجادکننده دستاورد، زیر بار آن نرفتیم، که اگر مجالی باشد این مساله می‌تواند موضوع یک کارگاه آموزشی باشد.

در دنیا هفت فلسفه بنیادین در حوزه برنامه‌ریزی وجود دارد که اگر از منظر این هفت فلسفه، برنامه‌ریزی در ایران مورد بررسی قرار بگیرد متوجه خواهیم شد که برنامه‌ریزی در ایران مطابق با اسناد پشتیبان موجود، از منظر هیچ یک از این فلسفه‌ها صورت نگرفته است.

مهم‌ترین فلسفه برنامه‌ریزی توسعه ایجاد هماهنگی است که متاسفانه تا به امروز یک مطالعه در رابطه اسناد مرتبط با برنامه‌ریزی نداریم که بگوید ماجرای پیشبرد توسعه در ایران در معرض چه ناهماهنگی‌ها و موازی‌کاری‌هایی است و همچنین توضیح دهد که چه هزینه‌هایی را تاکنون برای آن پرداخته‌ایم. این موضوع حتی به ذهن افراد هم خطور نکرده است.

وقتی به مطالعات افراد در دانشگاه هاروارد نگاه ‌کنیم، متوجه خواهیم شد  که از این نظر فوق‌العاده کار کردند چرا که این افراد از هیچ نهاد امنیتی ترسی نداشتند و به راحتی پژوهش کرده و آن را منتشر می‌کردند. این افراد سه سال در ایران بودند و واقعاً نکته‌های مهمی را اشاره کردند. این پژوهش در سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰ در ایران نوشته شده و اگر به هر یک از نکات این پژوهش نگاه کنیم، گویی در رابطه با مسائل امروزین ما نوشته شده است. به عبارتی، مسائل و مشکلات برنامه‌ریزی توسعه در ایران به گونه‌ای است که طی چهار تا پنج دهه همچنان حل نشده باقی‌مانده است.

یکی از شگفتی‌های برنامه‌ریزی در ایران این است که ساختار دائماً دستگاه‌های هماهنگ‌کننده را در ایران ایجاد می‌کند. به دنبال هر دستگاه جدید موج جدیدی از بحران ناهماهنگی ایجاد می‌شود. اگر بگوییم از میان اسناد پشتیبان برنامه‌ریزی در کشور هیچ یک از آن‌ها از منظر هیچ یک از این فلسفه‌ها نوشته نشده است، سخنی به گزافه نخواهد بود.

برنامه‌ریزی توسعه، دولت توسعه‌گرا می‌خواهد

ماجرای برنامه‌ریزی در ایران در حال حاضر با چالش‌های بسیار بیشتری نسبت به زمانی که هدی این کتاب را نوشت روبرو است. ما نیازمندیم تا دانشگاه‌ها و نهادهای رسمی آموزشی و پژوهشی بسیار فراتر از کوشش‌هایی که تا الان در این زمینه انجام شده در دستور کار قرار بدهند. یکی از این چالش‌ها این است که برنامه‌ریزی توسعه دولت توسعه‌گرا می‌خواهد.

ما الان با یک خلا معرفتی بسیار جدی درباره مطالعات قابل‌اعتنا در زمینه مفهوم ماهیت دولت روبروییم. بسیار جای تاسف است که در رابطه با کارهای بسیار کم اهمیت بیش از حد صحبت می‌کنیم و در رابطه با پدیده‌های بدیع که ما را در نقطه بسیار ارزشمند قرار داده و ما را در نقطه عطف‌های خطرناکی قرار می‌دهند بسیار بایسته عمل نمی‌کنیم.

در سال ۱۳۹۷اقتصاد سیاسی ایران با یک نقطه عطف خطرناک روبرو شده و آن نقطه عطف این است که برای اولین بار اندازه رانتهای ضد توسعه خلق شده از ناحیه سیاست‌های اقتصادی دولت از اندازه رانت نفتی بیشتر شده که این یک تحول بنیادین است و باید درباره‌اش بسیار صحبت کرد.

هفت یا هشت تحول در این زمینه وجود دارد که ذیل عنوان ماهیت دولت باید تکلیف‌شان مشخص شود تا بتوان به سمت یک دولت توسعه‌گرا حرکت کرد. برآوردهای اولیه نشان می‌دهد که در سال ۱۳۹۷اندازه بهره بانکی پرداخت شده به سپرده‌گذاران، در بازار رسمی پول به اندازه کل هزینه‌های حاکمیتی دولت طعنه می‌زند. شاید شنیده باشید که می‌گویند به تعبیر «آدام اسمیت» در اقتصادهای رانتی مناسباتی ایجاد می‌شود که افراد نکاشته‌های خود را برداشت می‌کنند.

اگر ضریب اهمیت و وزن بازار رسمی پول در مقایسه با بازار غیررسمی پول را که در آنجا نرخ بهره بین سه تا هفت برابر بازار رسمی است بررسی کنیم و ببینیم که این مناسبات چه رویکردی به مناسبات اقتصاد ملی دارد، بسیاری از مسائل را درک خواهیم کرد. آنچه که از میراث اندیشه برنامه‌ریزی توسعه در مقیاس جهانی برای ما باقی مانده‌است می‌تواند نقطه عزیمت برون‌رفت بحرانی باشد که با آن روبروییم. وقتی به این نکته رسیدیم که دورهای باطل بازدارنده توسعه، بازتولید می‌شود، متحیر خواهیم شد. یک سرچشمه وجود دارد که می‌گوید برآیند همه دورهای بازتولید کننده توسعه نیافتگی، خودش را در دو مولفه نشان می‌دهد که عبارتند از یک؛ بهره‌وری اندک و دوم؛ بنیه ضعیف تولید.

البته منظور از تولید این است که فعالیتی به نفع حیات جمعی ایجاد شود نه به صورت یک کار محدود. ما نیازمند هستیم تا خود را بر شانه‌های امثال هدی ببینیم که نتایج تلاش‌های پژوهشی‌شان برای استفاده در اختیار ما است. باید چالش‌های پیش‌روی خود را بشناسیم تا بتوانیم آن بستر معرفتی لازم برای برون‌رفت از این گرفتاری‌ها را به دست بیاوریم و اگر این کار را انجام ندهیم همان‌گونه که در چند صدسال اخیر با مشکلات بنیادین در زمینه برنامه‌ریزی توسعه روبرو بودیم بازهم با همان‌ها روبرو خواهیم بود و از دورهای باطل توسعه نیافتگی عبور نخواهیم کرد. من قبل از هر چیزی توصیه می‌کنم تا کتاب فروپاشی مورد مطالعه قرار بگیرد چرا که به ما نشان می‌دهد کانون‌های اصلی گرفتاری‌های کنونی ما کجا است.