ساری - ایرنا - انتخاب نمایندگان مجلس یا پارلمان یکی از بارزترین شاخصه هر نظام مردم‌سالاری است و در هر جامعه سیاسی اشکال متفاوتی دارد که یکی از اشکال تاثیرگذار آن در ایران و بخصوص مازندران انتخاب بر اساس روابط قومی و طایفه‌ای است.

انتخابات همواره مهم ترین رکن مردم‌سالاری و حکومت مردم بر مردم است زیرا به اعتبار تاریخ پر تلاطم و انبوه از فراز و نشیب جوامع سیاسی، اندیشمندان و فرهیختگان اجتماعی - سیاسی به این نتیجه رسیده ‏اند که مردمسالاری با وجود تمام معایب و نواقص آن، بهترین شیوه‏ی اداره‏ جامعه است و یکی از ارکان اساسی مردم سالاری نیز انتخابات است تا از طریق آن جامعه بتواند نمایندگان خود را برای وضع قانون ، اجرا و نظارت قوانین انتخاب کند.

انتخابات به شکل امروزی آن در ایران قدمتی بیش از یکصد سال دارد و با وجود اینکه تاریخ آن به شکل مدرن تقریبا همزمان با جوامع غربی شکل گرفت ، اما از همان ابتد با تفاوت ها و تناقضات عمیقی رو به رو شد و یکی از این تناقضات نیز جامعه قومی و قبیله ای کشور بود. برخلاف جوامع و کشورهای اروپایی که عمدتا دارای یک قومیت واحد با اربابان متعدد بودند، جامعه ایران از قومیت های متنوع و متعدد تشکیل شده که همه کنش های سیاسی افراد جامعه از جمله انتخابات در درون قوم و قبیله تعریف می‌ شود.

استان مازندران که تاریخی طولانی در فعالیت و کنش سیاسی برخوردار است نیز از قواعد قومی و قبیله ای در انتخابات مصون نبوده است. مازندران به عنوان استان یا بهتر جغرافیایی سیاسی - اجتماعی که از علویان تاکنون برای حدود ۶ قرن نقش موثری در حکومت داری و سیاست ایفا کرده است، نتوانسته از نفوذ تفکر قومی و قبیله ای خود را رها کند و بیشترین اثرگذاری و بارزترین چهره کشش قومی و قبیله ای در گزینش سیاسی مردم مازندران را می توان در انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی دید.

اگر چهره انتخابات مردم مازندران پیش از انقلاب را کنار بگذاریم ، پس از انقلاب اسلامی تا آخرین دوره انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی یعنی دوره دهم، همواره وزنه قومیت و طایفه گرایی بر هر وزنه دیگری چربیده و ارجحیت داشته است.

برای مثال اگر مروری بر چند حوزه انتخابی مهم استان همچون آمل، بابل ، قائمشهر ، بابلسر و نوشهر داشته باشید خواهید دید که تا چه میزان عضویت در طایفه یا قوم خاص در موفقیت انتخابی یک نامزد تاثیر داشته است. برای مثال نماینده آمل در مجلس شورای اسلامی به دلیل طایفه دابویی ( بخش دابودشت آمل) توانسته چهار دوره با فاصله معنادار از دیگر داوطلبان کرسی آمل در مجلس را تصاحب کند.  

برای مثال دیگر می توان به ۲ کرسی شهرستای بابل در مجلس شورای اسلامی اشاره کرد که همواره یا از توسط کاندیدایی از شهر امیرکلا و یا از بندپی بابل انتخاب می شوند که هر دوبخش به دلیل انتخاب طایفه ای و با تمسک به جمعیت قابل توجه  پیروز انتخابات هستند.

اگر در منطقه ای از مازندران قوم و قبیله گرایی کم رنگ باشد ، به خاطر عمق داشتن این نگاه ، به رقابت انتخاباتی رنگ و بوی منطقه گرایی با طعم قومی و قبیله ای داده می شود .

سنگینی وزنه فرهنگی در انتخاب مازندارنی ها

بسیاری فکر می کنند روابط و منافع اقتصادی مهم ترین عامل انتخاب قبیله ای و طایفه ای است در صورتی که کارشناس جامعه شناسی سیاسی با اشاره به فرهنگی بودن انتخابات در مازندران گفت: دلایلی بسیاری برای کنش ساسی بر مبنای قبیله و طایفه وجود دارد که در هر منطقه با شدت و ضعف همراه است اما در مجموع تمامی عوامل تاثیر گذار هستند.

جواد جمالی افزود : مهم ترین عامل تعریف خودی و غیر خودی است ، یعنی اینکه افراد در درون طایفه جامعه پیرامونی خود را به عنوان " ازما " و " برما" تعریف می کنند. بر این اساس افراد سعی می کنند تا جایی که امکان دارد نمایندگانی را انتخاب کنند که دارای ویژگی های " ازما " باشد و حتی ممکن است فرد هم طایفه ای یا هم قبیله ای منافع انتخاب کنندگان را تامین نکند و یا حتی به خطر بیاندازد.

این جامعه شناس سیاسی معتقد است که در این زمینه مردم مازندران همانند مردم مناطق کویری سخت گیر هستند و عموما به کاندیدایی رای می دهند که شاخصه های خودی را به همراه داشته باشد. 

البته جمالی به کمرنگ شدن این مشخصه در انتخابات یک دهه اخیر اشاره کرد و گفت: انتخاب بر مبنای خانواده ، قبیله یا طایفه به واسطه ظهور نسل های جدید غیر پایبند به قبیله ، برخوردهای فرهنگی گسترده . متنوع در مازندران به واسطه گردشگری و همچنین افزایش سطح آگاهی سیاسی در حال دگرگونی است ، اما اینکه هنوز صحبت و مناقشه از مدیر بومی و غیر بومی ، نماینده خودی و غیر خودی، مسئول اهل فلان شهر در استان مازندران گرم است نشان می دهد که چه میزان برای مردم استان مازندران دیگری یا غیرخودی ناراحت کننده است. 

این جامعه شناس همچنین همسویی در نگرش به پیرامون را نیز از دیگر دلایل طایفه گرایی در انتخاب سیاسی مردم مازندران عنوان کرد و گفت: گویا مردم مازندران نمی توانند بپذیرند که نگرشی متفاوت ، زندگی محلی آنها را مدیریت و سرنوشتشان را تعیین کند. به بیان دیگر مردم مازندران در هر منطقه افرادی را به نمایندگی از خود انتخاب می کنند که اولویت های اجتماعی و سیاسی را همانند آنها ببینند. 

به گفته جمالی حتی این موضوع ممکن است از روستایی به روستای دیگر و شهری به شهر دیگر متفاوت باشد، زیرا مازندرانی ها بیش از اینکه خود را متعلق به مازندران بدانند متعلق به روستا یا شهر خود و همینطور طایفه و قبیله خود می دانند. 

ساختار حزبی ضعیف در مازندران

به گفته این جامعه شناس سیاسی متاسفانه احزاب آنطور که در جوامع دموکراتیک توسعه یافته شکل گرفته است در ایران و به تبع در مازندران شکل نگرفت. به دلیل اینکه احزاب نتوانستند نقش خود را در چارچوب بندی روابط سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ایفا کنند و از آنجا که مردم سعی می کنند به یک ساختار قدرت متصل شوند، بهترین گزینه قبیله و طایفه است. 

جمالی ادامه داد: احزاب ایران صرفا توانستند به صورت نیم بند و دست و پاشکسته در پایتخت کنش سیاسی داشته باشند در حالی که غیر تهران ، باقی مناطق کشور مانند استان مازندران احزاب هیچ جایگاهی در روابط قدرت سیاسی و اجتماعی ندارند، پس تنها بستری که فرد امید دارد خواست و تمایلات او محقق شود قومیت است. 

وی معتقد است که شاید اتفاقات چند دهه اخیر در مورد فساد برخی نمایندگان و آگاهی جامعه تاثیرات خوبی در انتخاب فرا قبیله ای مردم مازندران داشته باشد ، اما همچنان شاهد مقاومت خواهیم بود. 

جامعه شناس سیاسی تاکید کرد: با ورود طیف وسیعی از نسل های جدید به عرصه انتخابات به طور حتم شاهد کاهش اثر گذاری نقش قبیله و طایفه خواهیم بود. 

تامین بیشترین منافع اقتصادی در ساده ترین ساختار

استاد اقتصاد دانشگاه برخلاف نگاه فرهنگی به مقوله کنش سیاسی قبیله ای معتقد است و می گوید : آنچه که فرد یا هر مازندرانی را مجاب به اولویت بخشی به طایفه برای انتخاب نماینده مجلس می کند، چربش منافع است و نه مسائل هویتی .

سید حسین حسینی با اشاره به اینکه هر فرد بر اساس دست یابی به حداکثر منابع و منافع دست به انتخاب می زند، افزود: ساختار و تعاملات درون قبیله ای بسیار ساده تر و دست یافتنی تر از ساختار خشک حزبی است. 

وی توضیح داد : افراد با اتصال به مرکز قدرت در قبیله یا قدرت بخشی به فردی در درون قبیله آسان تر به اهداف و منافع خود می رسند در حالی که در درون یک ساختار حزبی باید سالها و سالها تلاش کنند تا با چانه زنی ها و لابی بتوانند سهم بیشتری از  قدرت را به خود اختصاص دهند. 

به گفته این استاد اقتصاد دانشگاه ، مردم مازندران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. زیرا همین که فرد دست انتخاب یکی از نزدیکان ، هم کیشان و یا هم طایفه خود می زند، این انتظار را دارد که در زمان نیاز از قدرت نماینده منتخب خود که اکنون به او مدیون است بهره مند شود. 

حسینی با اشاره به اینکه همواره قشر ضعیف مازندران که بیشترین تعداد را تشکیل می دهند از مشکلات اقتصادی رنج می برند ، افزود: این مسئله انتخاب نمایدگان از درون یک طایفه را توجیه پذیرتر می کند تا بتوان از او مطالبه گری کرد. 

وی همچنین به روابط اقتصادی قوی طایفه ای به خصوص در مناطق مرکزی و غربی و ییلاقات استان اشاره کرد و گفت: در این مناطق دستیابی به جایگاه بالای اقتصادی نیز از درون قبیله و طایفه امکان پذیر است. 

این اقتصاددان نتیجه می گیرد که آنچه برای مردم مازندران در انتخاب نماینده مجلس مهم است ، منافع اقتصادی نماینده برای طایفه ، روستا ، سپس شهر آنها است که هیچکدام در شرح وظایف نماینده مجلس جایی ندارد اما در واقعیت تحقق پذیر است. 

آسیب انتخاب قبیله ای

یک کارشناس علوم سیاسی هم در باره پیامدهای منفی و آسیب شرکت در انتخابات بر منبای قومیت و طایفه اظهار داشت: نمی توان گفت که انتخاب نمایندگان بر اساس روابط قومی کاملا فساد برانگیز و یا مانع قانون گذاری صحیح و اجرای درست مردم سالاری می شود. 

هادی غلام‌نیا ادامه داد: باید توجه داشت که همه نامزدهای نمایندگی مجلس چه درست و چه نادرست از فیلترهایی عبور می کنند که یکی از آنها میزان سواد و دانایی است ،پس فرد انتخاب شده بی سواد به کار خود نخواهد بود. 

وی افزود: مهم ترین آسیب انتخاب نمایندگان مجلس بر اساس روابط قومی و طایفه‌ای هدر رفت استعدادهای برتر و فقدان راهیابی نخبگان سیاسی - اقتصادی به کانون قدرت دموکراسی است، زیرا در اینگونه رفتار رای دهندگان توانایی ، تخصص ، پاکدستی ، قدرت علمی ، خلاقیت و قدرت فساد ناپذیر قربانی روابط خانوادگی و خونی می شود. 

کارشناس علوم سیاسی گفت: شاید موارد متعددی در ناکارآمدی مجلس و تاثیر گذاری آن بر شرایط یک جامعه انسانی دخیل باشند اما مهم ترین آن انتخاب نادرست رای دهندگان است که از دید خودشان درست به نظر می رسد. 

غلام‌نیا انتخاب اشتباه را بیش از هر عامل دیگری در ناکارآمدی پارلمان و حتی انحراف دموکراسی دخیل دانست و گفت: در شرایطی که پاکدستی ، علم و لیاقت جای خود را به روابط قومی می دهد نمی توان پارلمانی پویا ، فاقد فساد ، راهگشا ، قانون گذار و قانون‌مند را انتظار داشت. 

وی نتیجه انتخاب بر اساس نگاه طایفه ای را طبیعی عنوان کرد و افزود: آسیب هایی که ذکر شد در تعارض کامل با ساختار طایفه ای است زیرا در این ساختار همه چیز بر اساس روابط تعیین می شود و نه قانونمندی که بهترین بستر را برای فساد فراهم می سازد. 

اینگونه می توان نتیجه گرفت که آنچه مسلم است سوای برداشت هر جامعه ، انتخاب یک نماینده مجلس بر اساس نگاه قومی و قبیله ای به معنای عبور از قانون گرایی شایسته سالاری است و بر همین اساس است که منتقدان با استناد به تجربه چندین دهه اخیر انتخابات مازندران بر این باورند که اغلب نمایندگان بر اساس هویت اجتماعی توانستند بیشترین رای را کسب کرده و به مجلس راه یابند بدون این که شایستگی ، پاکدستی و توانایی آنها در مرکز سنجش قرار بگیرد.