ایده تاسیس دانشگاه در ایران نخستین بار در ۱۲۰۹ خورشیدی، بنیانگذار هیات مبلغان مذهبی لازوریت فرانسه در ایران مطرح کرده بود زیرا در نامه ای که به فرانسه فرستاد، نوشته بود که هدف از تاسیس دانشگاهی در ایران است که جوانان ایرانی بتوانند در آنجا دانش های غربی را بیاموزند با این حال این ایده عملی نشد تا اینکه نخستین تفکراتی که تاسیس یک دانشگاه به سبک غربی را توصیه میکرد در اواخر دهه ۱۳۰۰ خورشیدی توسط افرادی همچون علیاکبر سیاسی، علیاصغر حکمت و عیسی صدیق به عنوان نخبگان جامعه مطرح شد که همه این افراد در غرب تحصیل کرده بودند اما هیچ اقدام عملی برای این خواسته آنها صورت نگرفت تا اینکه در ۱۳۰۴ خورشیدی سفارت بریتانیا در تهران که موافق ایجاد دانشگاه به روش انحصاراً فرانسوی نبود پیشنهاد تاسیس یک دانشگاه ایرانی را به دولت داد. علت این کار تا حدی اظهارنظر کوتاه در این زمینه بود که شرکت نفت انگلیس و ایران باید به مناسبت بیست و پنجمین سال تاسیس خود، دانشگاهی در ایران بسازد و آن را وقف کند اما این کار هم عملی نشد تا اینکه با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی و روی کار آمدن رضاشاه، وی با کمک نخبگانی که در اطرافش بودند، به این نتیجه رسید که وجود دانشگاه برای تحقق چشمانداز ایران نوین برای طرحهای اصلاحی حیاتی است. به خصوص تیمور تاش و علی اکبر داور از تجددخواهان اطراف شاه به تاسیس دانشگاه اصرار داشتند.
در همین زمان نیز طرح اعزام دانشجو به خارج در تامین نیروی انسانی مورد نیاز کشور شکست خورده بود زیرا این طرح برای کشور هزینه های زیادی داشت تا آنجا که علی اصغر حکمت می گوید رضاشاه از اعزام دانشجو به اروپا جلوگیری کرد و دستور تاسیس دانشگاه داد. در این جستار به مناسبت سالروز گذاشتن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران به بررسی روند تاریخی شکل گیری این نهاد علمی پرداخته شده است.
عیسی صدیق و تحقق در مورد نظام آموزشی ایران
تیمورتاش وزیر دربار در ۱۰ فروردین ۱۳۱۰خورشیدی در نامهای به عیسی صدیق که مشغول کار بر روی رساله دکتری در دانشگاه کلمبیا با موضوع «نظام آموزشی ایران» بود، از او خواست که بنا به درخواست حکومت که تصمیم گرفته دارالفنونی با دانشکده هایی در تعلیم و تربیت پزشکی و مهندسی را در تهران تأسیس کند، تحقیق کند که چه تعداد استاد مورد نظر نیاز است که فرآیندی باید طی شود و چه هزینه هایی باید در نظر گرفته شود صدیق نامه را دعوتی به طراحی شاکله یک دانشگاه پنداشت با کمک مشاوران آمریکایی اقدام به چنین کاری کرد اما احساس کرد که به خاطر ضعف نظام آموزشی ابتدایی و متوسطه در ایران کمبود هیات علمی و فقدان زیرساخت های پژوهشی تاسیس یک دانشگاه در آن شرایط چندان صلاح نیست با این حال صدیق طرحی را آماده کرد و درباره آن گفت: در ۱۳۱۰ که نگارنده به دعوت دانشگاه کلمبیا در نیویورگ مشغول مطالعه بود به دستور دولت نقشه و طرح تفصیلی دانشگاه تهران را تهیه کرد و در مراجعت به تهران مامور اجرای آن طرح شد. صدیق طرح خود را در ۱۶ آذر ۱۳۱۰ خورشیدی به ایران فرستاد. او تعداد دانشجویان هر دانشکده، برآورد هزینه ها و فهرست تجهیزات مورد نیاز را با جزییات تهیه کرده بود و درباره طول دوره تحصیلی هر رشته و استانداردهای پذیرش دانشجو و جذب هیئت علمی پیشنهادهایی داده بود.
بعد از مدتی خود صدیق نیز به ایران آمد و در اوایل سال ۱۳۱۱خورشیدی به ملاقاتی با تیمورتاش خوانده شد و دستور داده که شما مسئول اجرای آن باشید. با این حال طرح صدیق پس از سقوط تیمورتاش به فراموشی سپرده شد اما ایده تاسیس دانشگاه به فراموشی سپرده نشد و بار دیگر نخبگان آن را دنبال کردند.
طرح تاسیس دانشگاه در هیات دولت و مجلس
لایحه تاسیس دانشگاه در آذر ۱۳۱۱خورشیدی به هیات دولت ارائه و تا شهریور ۱۳۱۲خورشیدی معوق ماند تا اینکه در کابینه دوم محمدعلی فروغی که علیاصغر حکمت وزیر معارف شده بود این لایحه دوباره به جریان افتاد. عیسی صدیق با کمک نخبگان دیگری همچون علی اکبر سیاسی و محمود حسابی آن را تدوین نهایی و به دولت تقدیم کردند. در اسفند ماه ۱۳۱۲ خورشیدی در هیئت وزرا صحبت از بناهای جدید و ساختمان های تازه که در تهران برپا شده است شد. حکمت می گوید: همه گفتند تهران ... خیلی آباد شده است و من موقع را غنیمت شمرده گفتم ساختمانهایی که در کشورهای بزرگ امروز در درجه اول نمایان است همه جا عمارت اونیورسیته میباشد و این برای پایتخت ... کمال نقض است که اونیورسیته نداشته باشد شاه فوری گفت امسال شروع کنید و بسازید چند شب بعد رو به وزیر مالیه مرحوم علی اکبر داور کرده گفت در بودجه سال آینده مبلغ ۲۵۰ هزار تومان به معارف بدهید که انیورسیته بسازند وی نیز اطاعت کرده ... من نیز با شوق فراوان در صورت پیدا کردن اراضی وسیع و مناسبی برای ساختمان مذکور برآمدم.
به این ترتیب حکمت بر آن شد تا در شمال تهران جایی برای احداث بنای دانشگاه در نظر بگیرد، نخست زمینهای بهجتآباد به عنوان محل ساخت دانشگاه در نظر گرفته شده اما به خاطر سیلگیر بودن زمینهای آن و عرصه کم محدودهاش، زمینهای باغ جلالیه برای آن انتخاب شد.
زمین دانشگاه هر متر مربع پنج ریال قیمتگذاری شد، حکمت می گوید برای اینکه وزارت فرهنگ به کار خریداری زمین نپردازد عرض کردم وقتی ساختمانهای دانشگاه تمام شد دولت و وزارت دارایی صاحب آن خواهد بود هرگاه مقتضی بداند مقرر فرمایند داور وزیر دارایی این خدمت را انجام دهد و کار خرید اراضی برای احداث دانشگاه سرگرفت. طرح تاسیس دانشگاه نهایتاً در هشتم خرداد ۱۳۱۳شمسی در جلسه هیات دولت به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
سنگ بنای دانشگاه
در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳خورشیدی پی ریزی دانشگاه شروع شد و نخستین سنگ بنای دانشگاه را در زمینهای جلالیه کار گذاشتند و آزمایشگاه کالبدشناسی و دانشکده پزشکی به صورت رسمی گشایش یافت که قبلا هر ۲ در محل دیگری مشغول به کار بودند. همچنین قرار شد یک دانشکده مهندسی نیز ساخته شود. به این ترتیب «گروه جوانان شیفته علم و ادب و جبر زمان و خیراندیشی و همت اولیای امور» نقش مهمی در تاسیس این نهاد فرهنگی در ایران ایفا کردند.
ساختمان دانشکده ها
ساخت ساختمان دانشکده پزشکی از ۱۳۱۳ آغاز شد و از ۱۳۱۷ خورشیدی و بنای عمارت دانشکده حقوق و فنی همت گماشته شد مدرسه طب و حقوق که از سابق وجود داشت در دانشکده فنی که از همان ۱۳۱۳ خورشیدی تاسیس شده بود به ساختمان های جدید منتقل گردید دانشکده ادبیات علوم در ۱۳۱۳ در نگارستان چون ضمیمه دارالمعلمین عالی به وجود آمد دانشکده معقول و منقول در مدرسه سپهسالار ایجاد شد. در ۱۳۱۹ خورشیدی به سازمان دانشکده پزشکی و دندان سازی و داروسازی توسعه داده شد و چند بیمارستان برای آزمایش و عملیات دانشجویان ضمیمه آن شد. در همان سال نیز هنرکده در خارج از دانشگاه تاسیس و سال بعد به آنجا انتقال یافت و بعداً موسوم به دانشکده هنرهای زیبا شد.
دانشجویان و دانشآموختگان
دانشگاه تهران در نخستین سال فعالیت خود از یک هزار و ۱۹۸دانشجو ثبت نام کرد و ۱۰۹ استاد را به کار گرفت. در ۱۳۱۶ خورشیدی تعداد دانشجویان به ۲ هزار تَن افزایش یافت که به علت فقدان خوابگاه تعداد دانشجویان شهرستانی بسیار اندک بود. در دهه نخست پیدایش دانشگاه تعداد اندکی دانشجو نیز از کشورهای مانند هند افغانستان، ترکیه، عراق و اتحاد شوروی ثبت نام کردند که در ۱۳۱۹ خورشیدی تعداد ۴۱۱ دانشجو فارغ التحصیل شدند و یک سال بعد نخستین پایان نامه دکتری اعطا شد.
دانشجویان اصولاً از طبقات بالای اجتماع بودند اما دانشجویان موفقتر به خاطر نبود کتابخانه، مراکز پژوهشی، آزادی های دانشگاهی که دولت به آنها احترام نمی گذاشت، همچنان به رفتن به خارج برای ادامه تحصیل ادامه دادند و این کار جاذبه این موسسه فرهنگی را کاهش داد و مباحثی که عرضه میکرد بسیار کمتر از نیازهای روز افزون کشور بود.
در قانون تاسیس دانشگاه مقررات لازم برای استخدام دانشجویان و درجات و شرایط ارتقا به مقام استادی و ترتیب حقوق بازنشستگی پیش بینی شد و آینده زندگی او تامین کردند. به تدریج دانشجویان اعزامی از دانشگاههای خارجه بازگشتند آنان که دارای اوصاف و شرایط لازم بودند برای تدریس استخدام شدند و وزارت فرهنگ ناچار شد تعدادی استاد از فرانسه و آلمان استخدام کند.
به این ترتیب با تاسیس دانشگاه تهران بستری فراهم شد تا افرادی همچون عباس اقبال آشتیانی، محمود حسابی، فروزانفر، رضازاده شفق، علیاکبر سیاسی، علینقی وزیری، غلامحسین رهنما، رشید یاسمی، فاضل تونی، سیدکاظم عصار و دیگران به فعالیت علمی و آموزشی مشغول شوند.
حاکمیت عملی دولت بر نهاد دانشگاه
اگرچه نخبگانی که در طرح تاسیس دانشگاه تهران دخیل بودند در نظر داشتند تا دانشگاهی پدید آورند که تمام شاخه های معرفت را به صورت پژوهشی و آموزشی شامل شود و آن ایده را دنبال می کردند اما در عمل ما شاهد این هستیم که شخص رضاشاه، علاوه بر این اهداف توقع های دیگری نیز از دانشگاه داشت به نحوی که این خواستهها به حاکمیت عملی دولت بر یک نهاد فرهنگی تحت عنوان دانشگاه انجامید. با وجود اینکه دانشگاه در کارهای داخلی خود استقلال داشت و وزیر فرهنگ برامور آن نظارت می کرد و مسئول دولت و قوه مقننه بود اما به مرور حکومت و نهاد سیاست به صورت مستقیم در آن دخالت کرد. بنابراین دانشگاه به مرکزی مطابق با خواسته های آنها تبدیل می شد که مشروعیت بخشی ایدئولوژیک، پشتیبانی تبلیغاتی و اظهار ارادت و چاپلوسی عمومی نسبت به دستگاه دولتی را برعهده داشت.
در آن زمان در دانشگاه این بحث وجود داشت که آیا وظیفه این نهاد آموزشی این است که فرزندان طبقه ممتاز را برای وظایف آتی خودشان آماده سازد یا اینکه جوانانی با استعداد رهبری، باید مستقل از خاستگاه اجتماعی شان برای آینده تربیت شوند. با توجه به دخالت هایی که نهاد سیاست در دانشگاه داشت دانشگاه وظیفه نخست را انجام داد که خود افرادی که این نهاد را تاسیس کردند نیز بر آن صحه می گذارند. برای نمونه عیسی صدیق بعدها گفت که او رویکرد دوم را در ذهن خود داشت اما چون انگلیس را به عنوان الگو دیده بود که دانشجویان موفق در آن زمان همگی از خانواده های طبقه بالا برمی خاستند او نیز متمایل به دنبال کردن رویکرد اول شد. بنابراین می بینیم که دانشگاه به عنوان یک نهاد وارداتی به جای اینکه فارغ از سیاست های دولت و مستقل از خاستگاه اجتماعی افراد عمل کند بیشتر به فرزندان نجبا و طبقه ممتاز اختصاص پیدا کرد. همچنین رضاشاه امر آموزش و نهادی همچون دانشگاه را قوی ترین نیرو برای انسجام ایران به عنوان یک ملت می دانست؛ نیرویی که همزمان می توانست تعهدات فراملیتی به اسلام را کُند و وفاداری محلی و قومیتی را محو کند. بنابراین این نهاد می بایست بحث ناسیونالیست را تقویت میکرد.
به همین دلیل هم یکی از نقش های دانشگاه که در نتیجه دخالت نهاد سیاست در آن صورت گرفت شکل گیری اعتراض های دانشجویی بود. رضاشاه به رغم اقداماتی که برای گسترش آموزش های جدید در ایران و به ویژه سازماندهی دانشکده های پراکنده و تأسیس دانشگاه تهران کرد، همواره نگران این موضوع بود که محصلین و دانشجویان به افکار آزادیخواهانه و تمدن غرب رو بیاورند. وی انتظار داشت دانشجویان از تمدن غرب فقط آموزش های صنعتی و آداب فرنگی را یاد بگیرند و چگونگی نظام های سیاسی و آزادی های موجود در آن جوامع را نیاموزند یا در کشور ترویج نکنند اما در عمل منع دانشجویان از یادگیری جنبه های سیاسی و اجتماعی امکان پذیر نبود. از طرف دیگر دیکتاتوری و خفقان، زمینه های نارضایتی را در میان دانشجویان به وجود آورد که یکی از چشمگیرترین حرکتهای اعتراضی دانشجویان در ۱۳۱۶خورشیدی اتفاق افتاد که دانشجویان دانشکده حقوق در اعتراض به هزینههای بیهوده برای آماده ساختن دانشگاه جهت بازدید ولیعهد، در کلاس ها حاضر نشدند که به دنبال این حرکت و در همان سال ۲۰ نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه بازداشت و یکی از آنها اعدام شد.
در سال ۱۳۱۸خورشیدی نیز دولت وقت تصمیم گرفت برای رفع احتیاجات ارتش تمام فارغ التحصیلان دانشکده های پزشکی را به خدمت نظام بگمارد در نتیجه این پیش آمد، دانشجویان برای نخستین بار دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند علیه این تصمیم غیرقانونی که حتی آزادی شغل را از پزشکان سلب میکرد مبارزه کنند و به دنبال آن از رفتن به کلاس های درس خودداری کردند و اعلام کردند که تا از آزادی شغل خود مطمئنن نشوند در بیمارستان ها و کلاس های درس حاضر نخواهند شد. این مقاومت دانشجویان پزشکی در آن سال های خفقان به کلی بیسابقه و غیرمنتظره بود و دولت که نتوانست اراده دانشجویان را درهم بشکند به ناچار تصمیم خود را لغو کرد اما به دنبال این شکست چند تن از دانشجویان را هنگام امتحان از پشت میز درس به زندان کشاند که تا شهریور ۱۳۲۰خورشیدی در آنجا ماندند.
بنابراین دانشگاهی که می خواست اولویت خود را به تربیت رهبران آینده کشور بدهد و سپس خود را درگیر امور پژوهشی کند علاوه بر این پیش بینی ها، کارکردها و یا نقش های دیگری نیز به خود گرفت که بعضی از آنها در نتیجه دخالت دولت در این نهاد فرهنگی و آموزشی بود.
منابع
منوچهر، افضل و دیگران. راهنمای آموزش عالی در ایران، تهران: موسسه فرهنگی منطقه ای، ۱۳۴۸.
یرواند، آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گلمحمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نی، ۱۳۷۷.
آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی، ۱۳۸۹، چاپ دهم.
ژان پی یر، دیگار و دیگران. ایران در قرن بیستم، ترجمه: عبدالرضا مهدوی، تهران: البرز، ۱۳۷۸.
روشن نهاد، ناهید. انقلاب فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران(دگرگونی در آموزش عالی)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
عیسی، صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۶.
ابوالحسن، ضیاءظریفی، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران(نگاهی دیگر به پیشینه ی مبارزات دانشجویی در ایران ۱۳۲۰-۱۳۳۲)، تهران: شیرازه، ۱۳۸۷.
مقصود، فراستخواه، سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران(بررسی تاریخی آموزش عالی و تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی موثر بر آن)، تهران: رسا، ۱۳۸۸.
استفانی، کرونین، رضاشاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمه: مرتضی ثاقب فر، تهران: جامی، ۱۳۸۳.
دیوید، مناشری، نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن، ترجمه: محمدحسین بادامچی، عرفان مصلح، تهران: نشر حمت سینا، ۱۳۹۷.
«دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی»، در گفتگو با مهندس مهدی بازرگان، ماهنامه ایران فردا، سال اول، شماره چهارم، آذر و دی۱۳۷۱.
جلالی نائینی، سیدمحمدرضا، «هفتادمین سال تاسیس دانشگاه تهران»، مجله حافظ، شماره ۷، ۱۳۸۳.
دبیرسیاقی، سیدمحمد. «داستان بنا شدن دانشگاه تهران به روایت علی اصغر حکمت»، پیک نور، سال سوم، شماره اول.
رضا، فضل الله، «گشایش دانشگاه و اوضاع آن در آن زمان»، مجله حافظ، شماره ۷، ۱۳۸۳.
حکمت، علی اصغر، «یادداشت هایی از عصر پهلوی: دانشگاه تهران چگونه بوجود آمد»، مجله خاطرات وحید، فرودرین و اردیبهشت، شماره ۴۲ و ۴۳، ۱۳۵۴.