تهران-ایرنا- یک منتقد سینمایی، گفت: ساخته جدید «سامان سالور» فیلم «سه کام حبس» به دلیل اغراق در مؤلفه‌هایی که از فرهنگ جامعه ما به دور است، چندان رنگی از حقیقت ندارد.

آنتونیا شرکا منتقد سینمایی و استاد دانشگاه، در گفت وگو با خبرنگار ایرنا بیان داشت: سامان سالور فیلم‌های پراکنده و محدودی ساخته است؛ فکر می‌کنم فیلم اول ایشان چند کیلو خرما برای مراسم تدفین مهم‌ترین فیلم ایشان تا به امروز است؛ و البته آن‌هم فیلمی بود که فیلم اول یک کارگردان جوان محسوب می‌شد که می‌خواست خودش را معرفی کند و به‌نوعی در گونه هنر و تجربه بود و شاید ملاک دقیق و درستی برای ارزیابی این فیلم‌ساز نبود.

این منتقد سینمایی ادامه داد: ولی با فیلم سه کام حبس می‌شود گفت که ایشان وارد جریان سینمای ایران شدند. فیلم به‌هرحال ارزش‌های خودش را دارد و به زبان ساده، در خط فیلم‌های ابد و یک روزی است. لحظه‌های مهمی دارد و درام و ورودش به قصه و این‌که با داستان آشنا شویم و به‌رغم همه مشکلات و مصائب، وسط یک عشق عمیق قرار می‌گیریم خوب است؛ اما احساس می‌کنم پس‌ازآن روند داستان خیلی سنگین و تلخ می‌شود. من فیلم‌هایی را که همهٔ راه‌ها را می‌بندد و همه‌جوره احساس خفگی و خفقان به آدم می‌دهد را نمی‌توانم درک کنم. این میزان تلخ نگری را نمی‌توانم بفهمم. البته سه کام حبس به لحاظ این‌که فیلمی است که نظر شمارا جلب می‌کند و شمارا علاقه‌مند می‌کند که تا آخر دنبالش کنید، فیلمی حرفه‌ای است و به‌طورقطع می‌شود گفت یکی از فیلم‌های مهم جشنواره خواهد بود

شخصیت‌های جزیره‌ای

این منتقد سینمایی در پاسخ به این مسئله که آیا تدوین فیلم به نوعی به روند آن ضربه می‌زند، اظهار داشت: احساس می‌کنم فیلم دوپاره و قابل تقسیم به دو بخش قبل و بعد از حادثه است؛ قبل از حادثه به‌رغم مشکلات همه‌چیز قشنگ است ولی کاملاً مشخص است که خبر از حادثه‌ای می‌دهد و مشخص است ما را برای مصیبتی آماده می‌کند. در نیمه دوم همه‌چیز سیاه می‌شود؛ انگار ریتم دیگری پیدا می‌کند و انگار کارگردان کاملاً ناموفق نبوده است که این دو قسمت را به همدیگر نزدیک کند؛ ولی دوتکه بودن فیلم به عقیده‌ام مشخص است.

وی افزود: طبیعتاً نیمه اول فیلم، لحظات خوشی این زوج و این خانواده است. همه‌چیز صورتی و قشنگ است و ما متوجه بدبختی این‌ها نمی‌شویم؛ اما نیمه دوم به دلیل این‌که ناگهان همه‌چیز به قهقرا می‌رود، شاید این سنگینی بیشتر به ما فشار می‌آورد و شاید به این دلیل است که شما نیمه دوم را بد را می‌بینید؛ اما به نظر من اختلاف تدوین حادی در این پیوند بین دو قسمت نیست.

شرکا در واکنش به این سوال که چرا همواره شرایط خوب آغازین فیلم نشان از یک آرامش پیش از طوفان است و این موضوع به یک کلیشه در سینمای ایران بدل گردیده است، تصریح کرد:  یک مشکل اساسی که فیلم‌های سینمای ایران دارد (قبل از جشنواره هم چند فیلم را دیدم و این موضوع به چشمم آمد) این است که ملودرام‌های سینمای ما (منظور همین جشنواره است و نه کل سینمای ما) به‌شدت شخصیت‌هایی را به ما معرفی می‌کنند که کاملاً بی‌کس‌وکار هستند؛ یعنی من این حجم از بی‌کس‌وکار بود آدم‌ها را نمی‌توانم درک کنم. می‌توانم درک کنم که این زوج به رقم مخالفت همه خانواده ازدواج‌کرده‌اند و به خانواده‌هایشان پشت کرده‌اند؛ و انگار یک جزیره برای خودشان پیداکرده‌اند و در آن زندگی می‌کنند ولی نمی‌توانم درک کنم که چرا نسیم (با بازی پریناز ایزدیار) وقتی پلیس به در خانه‌اش می‌آید، می‌تواند به برادرش زنگ بزند و بپرسد چرا پلیس سراغش آمده اما بعدازآن به‌هیچ‌عنوان حاضر به این مراجعه به خانواده نیست؛ حاضر است برود مواد توزیع کنه، بچه‌اش را به خطر بیندازد و حتی در انتها موردتعدی قرار گیرد و همه کار بکند اما حاضر به رجوع به برادرش یا خانواده‌اش نیست.

وی افزود: یا درصحنه‌ای دیگر همسرش (با بازی محسن تنابنده) در اوج استیصال به نسیم می‌گوید به برادر من زنگ نزن چون نمی‌خواهم او را ببینم. یک زن وقتی در شرایط سخت قرار می‌گیرد، اولین کاری که می‌کند این است که دست به دامان خانواده یا آدم‌های اطرافش می‌شود درنتیجه این نوع مواجهه شخصیت‌های فیلم با مشکلات و مصائب با توجه به فرهنگ و جامعه ما واقعی نیست؛ و به دلیل همین مسئله است که ناگهان در فیلم همه‌چیز سقوط می‌کند و سیاه می‌شود و این‌همه تلخی بی‌پایان در یک درام وارد می‌شود. وگرنه معقول این است که در شرایط واقعی، یک کسی باید یک جای کار و یک‌گوشه مصیبت را بگیرد. در فیلم امسال مهدویان و نیکی کریمی (که داستان بسیار متفاوتی از این داستان دارد) هم همین مشکل را داریم و این نوعی اعمال وضعیت‌های تراژیک تحمیلی به فیلم است؛ به همین قابل‌درک نیست.

مدِ بدبختی‌های بی‌پایان

این استاد و مدرس سینما در انتها در پاسخ به این سوال که چطور فیلمی با یک حجم از سیاه‌نمایی می‌تواند شانس جایزه‌ای در جشنواره باشد، تصریح کرد: من اسمش را سیاه نمایی نمی‌گذارم و آن را نوعی تجلیل از رنج و مشقت می‌نامم؛ یعنی نوعی مصیبت گرایی در سینمای ما که احساس می‌کنم مد شده است و نه این‌که اهدافی دارند یا می‌خواهند همه‌چیز را بد نشان دهند؛ چون این داستان‌ها شخصی است یعنی داستان یک زوج است و قابل‌تعمیم به‌کل ایران نیست و سیاه نمایی وجهه‌ای سیاسی پیدا می‌کند.

شرکا بیان داشت: ولی اگر از بعد دراماتیک هم بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، این موضوع نوعی مد شده است؛ یعنی نوعی سبک فیلم‌های ابد و یک روزی است که هر کاری کنید باز یک بدبختی پشت بدبختی است؛ مانند صحنه‌ای که در این فیلم پلیس دم درمی‌آید و همه‌چیز ناگهان ملتهب می‌شود.

وی افزود: این یک‌ترند است که اصلاً جالب نیست؛ نه به این دلیل که مردم ناامید شوند (آن‌هم البته یک بخش قضیه است که به‌اندازه کافی خودمان مصیبت داریم و نیازی نیست دائماً روی پرده هم مصیبت ببینیم) بلکه اتفاقاً وقتی شما بتوانید یک داستان معمولی و بدون پایین و بالاهای عجیب‌وغریب (مانند فیلم بیرقی که در اکران‌های امروز است) را تصویر کنید، به لحاظ دراماتیک هنر کرده‌اید تا این‌که بخواهد اوج بدبختی‌ها را پشت سرهم و قطار قطار بسازید؛ این کاری ندارد چراکه ظرافت‌ها درآوردن هنر است. بر این مبنا بار اصلی این فیلم روی دوش پرینازایزدیار است که خوب بازی می‌کند و شاید اگر بازیگری غیر از ایشان بود، این فیلم نقطه برجسته‌ای نداشت.

سه کام حبس فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سامان سالور و تهیه‌کنندگی ساسان سالور، محصول سال ۱۳۹۸ است. در این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد، بازیگرانی چون محسن تنابنده، پریناز ایزدیار و سمیرا حسن‌پور حضور دارند.