درخت گردو قبل از هر چیز یک روایت واقعی از مظلومیت انسان هایی است که فارق از هر گونه نژاد، دین، مذهب و قومیت مورد ظلمی عظیم واقع شده اند. حادثه بمباران بیرحمانه شیمیایی مردم سردشت و جنایت فجیع انسانی که در سال ۶۴ بر مردم آن سرزمین گذشت چیزی نیست که بتوان هیچ توجیه یا سرپوشی بر آن نهاد و پرداختن مهدویان به داستان این جنایت عظیم و وحشتناک در نگاه اول قابل احترام است.
در اولین برداشت، مشکل اصلی با فیلم درخت گردو از راوی داستان آغاز می شود ، زنی که روایت از زبان او شنیده می شود اما کارکرد آن در فیلم به شدت آزار دهنده است و انگار پانویسی است بر حوادثی که در فیلم رخ داده است و توضیحی است اضافه بر رویدادهای واضحی که در فیلم می بینیم و قطعا با اندک اصلاحاتی در روایت و حذف آن می شد کمک بیشتری به فیلم نمود.
آخرین ساخته مهدویان می توانست با یک انسجام بیشتر در فرم و ساختار به اثری به مراتب اثرگذارتر تبدیل شده و نیازمند یک جراحی سرپایی است تا به ویژه فیلم در سکانس آغازین و جنس روایت از ضرباهنگ بهتری برخوردار شود.
درخت گردو اما در لحظاتی درخشان و تکان دهنده است و مهدویان انجاهایی که به زبان تصویر و سینما نزدیک می شود و از حرف زدن می پرهیزد ، بسیار موفق تر عمل می کند.
اساسا مهدویان فیلمسازی است که در آثار قبلی خود هم نشان داده است که قاب و تصویر را خوبی می شناسد، زبان سینما را بلد است، درک درستی از میزانسن دارد و می داند فضا را چگونه برای مخاطب خود باور پذیر کند و به همین دلیل است که لحظاتی که زبانش تصویر است موفق تر است از لحظاتی که از زبان روای قرار است قصه تعریف کند.
این را می توان از سکانس های درخشانی چون جنازه های کفن شده فرزندان بر دوش پدر در نمایی از پشت در جاده و یا سکانس درخشان گرفتن کودک در زیر منبع اب در سکانس شیمیایی در بیمارستان دید که بدون کوچکترین دیالوگی ، زبان بصری فیلم گویای عمق فاجعه است.
درخت گردو در اخرین سکانس ها و پرداختن به برش هایی از جهان با طراوت دختران نیز موفق عمل کرده است و توانسته است اثری را که لازمه یک پایان بندی خوب است بر مخاطب خود به جای بگذارد.
پرداخت کمرنگ به موضوع دادگاه لاهه و نتایج حاصل شده از آن نیز موضوعی است که در اثر مهدویان ناکام می ماند و حذف ان از "درخت گردو" هیچ لطمه ای به فیلم وارد نمی کند مگر آنکه دست آوردی را در فیلم به همراه داشته باشد که ندارد.