«فرامرز» نام پسر رستمِ دستان بوده است، اما در فرهنگ انجمنآرای ناصری، توضیح جالبی دربارهی ریشه واژه «فرامرز» آمده است؛ و آن، اینکه فرامرز «در اصل فَرمَرز بوده، یعنی شکوه زمین». [۱] «پایوَر» نیز در فرهنگ معین صاحبمنصب و مقامدار معنا شده است. [۲]
این مقدمه موجزِ لغتنامهیی، مدخلی است برای یادکردن از یکی از بزرگان موسیقی ایرانی؛ مردی که نامش «فرامرز» بود و بهحق، یکی از جلوههای شُکوهِ سرزمینِ موسیقی ایرانی بوده و همچون شهرتش، «پایور»، یکی از عالیجنابان و بلندپایگانِ واجباحترامِ آن بهشمار میآید.
شاید شماری از مخاطبانِ کمسنّ و سالترِ موسیقی در فضای امروزِ ایران، فرامرز پایور را نشناسند؛ اما همین گروه نیز اگر کارتون یا همان پویانماییِ خاطرهانگیز بچههای کوه آلپ [۳] را دیده باشند، بهاحتمال موسیقی تیتراژ خاطرهانگیزِ آن مجموعه را به خاطر خواهند داشت؛ اثری از ساختههای استاد مجید انتظامی. موسیقی این تیتراژ که با پیتزیکاتوهای جذابِ اعضای ارکستر آغاز میشود، به نوای سحرانگیز تکنوازیِ سنتوری دلنشین میپیوندد؛ و نوازندهی آن سنتورِ جادویی کسی نیست جز یکی از بزرگترین نوازندگان سنتور، استاد فرامرز پایور. مردی که شنوندگانِ جدّی و مخاطبانِ پیگیرِ موسیقی ایرانی او را با آن هیئتِ منضبط و آراستهاش و مضرابهای راست و چپش که با قدرتی یکسان و بهطرزی آکروباتگونه بر سیمهای ساز فرودمیآمد، میشناسند.
امروز، بیست و یکم بهمن ماه، زادروز استاد فرامرز پایور (۱۳۱۱ – ۱۳۸۸) است؛ نوازنده صاحبسبک سنتور، آهنگساز بزرگ، محققِ کوشا و معلّمِ دلسوز موسیقی ایرانی و مردی که عمر خود را در راه حفظ، ترویج و اعتلای موسیقی ایرانی نهاد.
مردی که میخواست تنوع و جذابیت موسیقی ایرانی را نشان دهد
امروز که درحال گذر از آخرین سالهای دهه نود هستیم، تحرّکِ موسیقی شاید یکی از اصلیترین عوامل جذب مخاطبِ عامِ بهطور عمده جوان به سوی یک آهنگ موسیقایی باشد. این جذبه در مواردی، مرتبط است با آهنگهایی درخور (در هر گونهی موسیقایی)، اما همین عاملِ تحرک در بسیاری از موارد، مخاطب و سلیقهی او را اسیرِ آهنگهایی [۴] سطحی و گاه تهی از هرگونه زیبایی موسیقایی میکند. این درحالی است که از دهههای پیش از انقلاب تا به امروز، عدهیی از اهل موسیقی و مرتبطانِ با موسیقی و نیز ناآگاهانِ از موسیقی ایرانی، خواسته یا ناخواسته با رفتار و گفتار خود به این ذهنیت دامن زدهاند که موسیقیِ ایرانی، موسیقیِ رکود، موسیقیِ کند و بیتحرک و موسیقی روزگار پیری است و درنتیجه بابِ میل عمومِ جوانان نمیتواند قرار گیرد. حالآنکه با سِیری گذرا در آهنگهای جاودانه و پرتعداد موسیقی ایرانی بهخوبی میتوان به جذابیتهای موسیقیِ سازی و آوازی ایرانی برای سلیقههای گوناگون در سنین مختلف پی برد.
مرحوم استاد فرامرز پایور نیز از بزرگانی بود که در قول و فعل همواره بر این مسئله و رعایت تنوع و تحرّک در موسیقی ایرانی تأکید میکرد. ایشان در مصاحبهیی تأکید کرده است که «به عقیده من موسیقیِ ضربی و محرّک برای جوانها لازم است. باید آنها از خمودگی بیرون بیایند. آوازخواندنِ همیشگی و یکنواخت آنها را خسته و از موسیقیِ ایرانی زده میکند. هر گروه سنّی موسیقی مخصوص به خود را لازم دارد، بهخصوص جوانها که لازم است موسیقی محرّک داشته باشند و درست همین امر باعث میشود جوانها بیشتر به موسیقی غربی گرایش پیدا کنند و به موسیقی خودشان اهمیت ندهند. پس خودِ ما [موسیقیدانها و آهنگسازان و برنامهریزان موسیقی] هستیم که باعث گرایش آنها به موسیقی غرب میشویم». [۵]
رِنگهای نشاطآور پایور
این نگاهِ ارزشمندِ استاد را همچنین میتوان بهتمامی هم در تکنوازیهایشان و هم در آهنگهایی که ساختهاند و تنظیم کردهاند، دید و شنید؛ که یکی از نمودهای عملیِ این نگرش استاد پایور در رِنگهایی است که ساخته و یا تنظیم و اجرا کرده است. رِنگ، یکی از فُرمهای نشاطآور و طربزای موسیقی ایرانی است که بهطرز بیکلام و ریتمیک بهطور معمول در انتهای اجرای دستگاه نواخته میشود. رنگهای شهرآشوب، ناز (در چهارگاه)، همایون، شور، دشتی، سهگاه، اصفهان، ابوعطا، نوا، همایون، ماهور و قهر و آشتی (ساخته درویش خان)، ازجمله رِنگهایی است که استاد پایور به شکل تکنوازی یا گروهنوازی اجرا کرده است. از خاطرهانگیزترینِ این رِنگها، آنهایی است که استاد و گروهش آنها را در پایانِ برخی از تصنیفها اجرا کردهاند. برای نمونه میتوان به رِنگ ماهور اشاره کرد که در پایانِ تصنیفِ «زندگی» (اون نگاه گرم تو...) [۶]، با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی، قرار داده شده است.
همچنین میتوان از رِنگ سهگاه یاد کرد که در پایان تصنیفِ «ساز قصهگو» [۷] با صدای استاد محمدرضا شجریان اجرا شده است. در یک کلام میتوان گفته که میزان به کارگیریِ رِنگ در آثارِ استاد پایور به حدّی است که شاید در میان آهنگسازان و نوازندگانِ معاصرِ موسیقی ایرانی، از این نظر هیچ کس به مرتبه ایشان نرسد.
چیدمانِ متنوع و دور از ملالِ قطعهها
از دیگر ویژگیهای آثار استاد پایور که بهخوبی نشانگر تنوع و گریز از یکنواختی در آثار ایشان است، نحوهی قراردادن و چیدمان قطعههای مختلف برای اجرا در یک برنامه، یا کنسرت و یا حتی آلبوم موسیقی است. بدین ترتیب که استاد پایور در مقام سرپرستِ گروه، قطعههای مختلفِ اجرایی اعم از گروهنوازیهای بیکلام، چهارمضرابها، تکنوازیها، ساز و آوازها، تصنیفها و رِنگها را بهنحوی پشتِ سر هم قرار میداد که به هیچ روی در هیچ لحظهیی از اجرا، ملال و خستگی برای شنونده و مخاطب پیش نیاید. سعیِ استاد در این چیدمان همواره بر این بوده که همهی ظرفیتهای موسیقی ایرانی را در خدمت گوش و ارتقای سلیقه او به کار گیرد.
در بسیاری از آثاری که به سرپرستی استاد پایور اجرا شده است، شنونده با معجونی از موسیقی ایرانی مواجه میشود که همهچیز بهاندازه و سر جای خود است. این شیوه ضمن اینکه بهتمامی برآمده از سنّتِ موسیقی ایرانی است و گَردِ یکنواختی را از ساحت اجرا دور میکند، سبب ارتقای سلیقه موسیقایی مخاطب نیز خواهد شد. شنوندهیی که در یک اجرای سی دقیقهیی، در کنار گوش دادنِ به آواز و تصنیف، هم چهارمضراب و رِنگ شنیده و هم تکنوازی سازهای مختلف را، طبیعی است که حال و سلیقهاش متفاوت خواهد بود با مخاطبی که تنها به شنیدنِ موسیقیِ باکلام (آواز و تصنیف) عادت داده شده است.
جالب اینکه در نواری که تهیهکننده از کنسرت گروه «اساتید» به سرپرستی استاد پایور و با خوانندگی شهرام ناظری فراهم آورده است، عمده بخشهای غیرآوازیِ اجرا حذف شده است تا طبقِ پسندِ بازار در آن روزگار، تنها موسیقی باکلام به خوردِ مخاطب داده شود! اتفاقی که موجب ناراحتی استاد پایور شد. استاد در گفتوگویی ناخشنودی خود را از این اتفاق اینگونه ابراز کرده است: «... از کنسرت، نواری ضبط کردند و قرار شد یک روی نوار ساز اساتید باشد و رویِ دیگر، صدای خواننده. بعد با ما صحبت کردند که آقا اگر آواز نباشد، نوار فروش نمیرود و مردم بیشتر به آواز علاقه دارند! ما هم گفتیم خوب، بهخاطر اینکه شما ضرر نکنید، اشکالی ندارد! بعد دیدیم نوار درآمد و سرتاسرش آواز است و به یک معنی اصلاً موسیقی ندارد. قطعهیی که آقای شهناز زدند واقعاً قشنگ بود، بیشترش را حذف کردند و مقدار کمی از آن را در نوار گذاشتند. خود من برای این نوار کاری کردم که از یک پایه ساده ابتدایی باشد؛ نصفِ این را برداشتند و به جایش آواز گذاشتند! چهارمضرابهای بیشتری داشت که آنها را هم حذف کردند. از سازهای سلو بیشتر استفاده شده بود که همه آنها را هم حذف کردند. آقایان بهاری و شهناز ساز بسیار خوبی زدند که همه آن قسمتهای موردنظر را حذف کردند و بهکلی نوار به یک نوار خستهکننده تبدیل شده... و من که شخصاً اصلاً رضایتی از این نوار ندارم» [۸].
دریغا که به این نگاه و نگرش عالمانه و اصیل و زیباییشناسانه بزرگانی چون پایور توجه نشد و در دهه شصت و اوایل هفتاد آنقدر در آوازخوانیهایی یکنواخت و بهاصطلاح فنّی و گاه خشک و بهدور از ملاحت و لطافت تأکید و زیادهروی شد که موجبات ملال مخاطب را پدید آورد و کار را بهجایی رساند که امروزه آواز به کمرنگترین بخشِ آلبومها و اجراهای موسیقی ایرانی تبدیل شده است.
پایورِ محقق؛ پایورِ دغدغهمند
بهجز تلاش برای حفظ و اشاعهی جذابیت و تنوع موسیقی ایرانی، بخشی دیگر از مجاهدتهای موسیقایی استاد پایور به دغدغهمندی ایشان در حفظ میراثِ گذشتگان بازمیگردد. تا پیش از نُتنگاری، سنتِ انتقال مفاهیم و آموزهها در موسیقی ایرانی، تنها بهصورتِ شفاهی و سینه به سینه بود؛ شیوهیی متکی به حافظه و حافظان. حافظههای توانمندِ اهل موسیقی، سالها نغمهها و نواهای گوناگون را حراست میکرده و آن میراثِ گرانبها را به گنجینهی ذهن و خاطرِ نسل بعد از خود میسپرده است. این شیوه اما همواره در معرضِ آسیب نیز بوده است. درست است که بسیاری از گوشهها، آهنگها و تصنیفها بدین شیوه نسل به نسل منتقل شده، اما باید توجه داشت که بسیاری از آواها و نواها نیز به سببِ در معرض زوال بودنِ میراثِ شفاهی، در جایی از تاریخ جامانده و هرگز به دست اهالیِ روزگاران بعد نرسیده است. با فراگیرشدن خطِ کتابتِ موسیقی در ایران، اما بسیاری از نغمههای موسیقایی به قید کتابت کشیده شد و ماندگار گشت که البته در این راه استادانِ بزرگی چون کلنل علینقی وزیری، ابوالحسن خان صبا، روحالله خالقی و حسین دهلوی تلاشهای بسیاری کردهاند. استاد فرامرز پایور نیز یکی از همین بزرگان است.
استاد بر این باور بود که آنچه از موسیقی قدیم به ما رسیده است را باید هم با نواختن و هم با نوشتن حفظ کرد. وی گفته است: «همه چیزهایی که مربوط به گذشته است باید بهصورت مدوّن چاپ شود تا تحریفی در آن صورت نگیرد. به هرحال هر کسی نظری دارد و ذوقها متفاوت هستند و هرچه هم میگذرد تغییر مییابد؛ البته تغییرش مهم نیست، بلکه از بین رفتن اصل مهم است. اگر عین یک تصنیف را همه بخواهند بخوانند و بزنند، میشود کتاب؛ ولی بههرحال اصل باید بماند و از بین نرود و درضمن باید ذوق هم به کار برد». [۹]
اهتمام استاد پایور در ثبتِ میراث گذشتگان هم در کتابهایی که ایشان تألیف کرده، جلوهگر است و هم در بازسازیهایشان از آثارِ استادانِ پیشین. در بخش تألیفهای مکتوبِ استاد پایور، آثاری وجود دارد که اصلیترین مرجع برای آموزش نوازندگیِ سنتور برای هنرجویان بهشمار میرود. کتابهای «دستور سنتور» و «دوره ابتدایی» از آثاری است که سالها مورد استفاده هنرجویانِ نوازندگی سنتور قرار گرفته. کتابِ «آموزشِ ابتدایی تار» هم از آثارِ آموزشی استاد برای مبتدیان در نوازندگی تار است. به جز اینها، کتابهای «ردیف دورهی عالی» برای ساز سنتور و «ردیف استاد ابوالحسن صبا برای سنتور چپکوک» نیز از دیگر آثار آموزشیی است که به همت استاد پایور پدید آمده.
فرامرز پایور کارِ ناتمام صبا را به سرانجام رساند
مرحوم استاد عبدالله خان دوامی از بزرگانِ موسیقی آوازی ایران که افزون بر ردیف موسیقی ایرانی، تصنیفهای بسیاری را نیز از تصنیفسازان بزرگی چون عارف و شیدا درخاطر داشت، تصمیم میگیرد با یاری مرحوم استاد ابوالحسن خان صبا این آثار را گردآوری کند؛ اما مشغله، بیماری و سرانجام مرگِ استاد صبا در سال ۱۳۳۶، مانع از تحققِ این مهم میشود. باوجود این، هنرمندِ دلسوزی چون فرامرز پایور کسی نبود که بنشیند و نسبت به فراموشیِ این میراث بیتفاوت باشد. او که هم افتخار شاگردی صبا و هم توفیق شاگردی عبدالله خان دوامی را داشت، کمر همت میبندد تا کارِ برزمینماندهی این دو استادِ خویش را به سرانجامِ نیک برساند. به یادگار ماندنِ کتاب «ردیف آوازی و تصانیف قدیمی به روایت استاد عبدالله دوامی» برای موسیقی ایران، نتیجهی همین توجهِ استاد پایور است.
این کتاب گنجینهیی است ارزشمند، دربردارنده حدود دویست تصنیف قدیمی موسیقی ایرانی از تصنیفسازانی چون میرزا علیاکبرخان شیدا، عارف قزوینی، شوریده و درویشخان که استاد عبدالله خان دوامی آنها را روایت کرده است. فرامرز پایور نیز این تصنیفهای روایتشده از استادِ خویش را گردآوری و نُتنگاری کرده است. در این اثر، تصنیفهای معروفی ازجمله «ای مَهِ من»، «شب مهتاب»، «عقرب زلف کجت» و «بهار دلکش» جمعآوری شده است.
دغدغهمندی و امانتداریِ استاد پایور در ثبت آثارِ گذشتگان را میتوان از مقدمهیی که بر این کتاب نوشته است نیز بهخوبی دریافت: «بسیار خوشوقتم از این که پس از سالها وقفه، به علل مختلف که ذکر آنها موجب اطاله کلام است، بالاخره موفق شدم قولی را که به استادم، مرحوم عبدالله خان دوامی، داده بودم به مرحله اجرا درآوردم و آثار ایشان را به همان نحوی که مورد نظرشان بود چاپ و منتشر کنم. ناگفته نماند که حجم و کیفیت کار چنان بود که نیاز به مطالعه و دقت بیش از حد داشت. از این گذشته، اثر متعلق به اینجانب نبود و از نظر امانت میبایست کاملاً دقیق و مطابق نظر استاد عمل شود و این، خود میتواند تا حدّی به درازا کشیدن کار را توجیه کند». [۱۰].
مرحوم استاد دوامی نیز برای این کتاب مقدمه کوتاهی در سال ۱۳۳۹ نوشته است. وی در همین مقدمه چندسطری حق مطلب را درباره زحماتِ شاگرد خویش ادا کرده است. استاد دوامی نوشته است که «از دو سال قبل آقای فرامرز پایور قدم پیش نهاده و حاضر شدند این کار مهم را با کمال اشتیاق و جدّیت انجام داده، کلیه دستگاه آوازههای ایرانی را با تحریر نُت تهیه نموده، اقدام به چاپ آن نماییم. اینک که مشارٌالیه موفق به تحریر یک دوره از ردیف کامل موسیقی ایرانی و همچنین کلیه تصنیفهای قدیمی که متجاوز از دویست قطعه میباشد، شدهاند، جای آن دارد که از ایشان قدردانی نموده و اظهار امتنان نماید، زیرا عمل مزبور در نوع خود مهم و منحصربهفرد میباشد و تا کنون مجموعه به این نفیسی که آن را جُنگ موسیقی میتوان نامید، برای تعلیمدادنِ آواز و خوانندگان موسیقی ملّی راهنمای خوبی خواهد بود. همچنین برای پیشرفت موسیقی ایرانی بهترین مجموعه کلاسیک بوده و آقای پایور با کمال دقت و علاقه اقدام به جمعآوری و تهیه نُتی آنها نمودند. بهعلاوه تمام مطالب فوق با حضور اینجانب با ساز عملاً اجرا شده و صحّت تمام تکیهها و آوازها و گوشهها و تصانیف مورد تصدیق اینجانب میباشد. لذا وظیفه خود میدانم که از زحمات بیشائبه مشارالیه قدردانی نموده، موفقیت ایشان را برای موسیقی ملّی خواستار باشم». [۱۱]
اجرای ردیف موسیقی ایرانی، گردآوری قطعاتی از استادان قدیم ایران؛ و تنظیم و اجرای آثار درویشخان (در قالب سه آلبوم «کرشمه»، «دلکش» و «پریزاد»)، از دیگر فعالیتهای موسیقایی مرحوم استاد فرامرز پایور در راه ثبت و حفظ میراثِ موسیقایی ایران بوده است.
ارجاعها:
۱. فرهنگ انجمنآرای ناصری؛ رضاقلی خان هدایت؛ کتابفروشی اسلامیه؛ ذیل «فرامرز».
۲. رک: فرهنگ معین؛ ذیل «پایور».
۳. «بچههای کوه آلپ» عنوان مجموعهیی است ساخت ژاپن که شخصیتهای اصلیِ آن دو نوجوانِ دختر و پسر هستند به نامهای آنِت و لوسین. این مجموعه پویانمایی در ایران بارها و بارها از شبکههای گوناگون پخش شده است.
۴. توجه بفرمایید که بحث بر سر آهنگ است، نه شعر؛ که اگر بخواهیم به برخی شعرهای بهظاهر شعر بپردازیم، مثنوی هفتاد مَن کاغذ باید نوشت.
۵. موسیقی را مردم باید بپسندند و اهل فن بپذیرند»؛ گفتوگو با فرامرز پایور؛ مجله ادبستان؛ شهریور ۱۳۶۹، شماره ۹، ص ۴۵.
۶. این تصنیف و رِنگِ پس از آن با تنظیم استاد پایور در قالبِ برنامه گلهای تازه شماره ۱۰۳ اجرا شده و در آلبوم «زندگی» با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی نیز موجود است.
۷. این تصنیف و رِنگِ پایانیِ آن در آلبوم «سازِ قصهگو» به آهنگسازی استاد پایور موجود است.
۸. «موسیقی را مردم باید بپسندند و اهل فن بپذیرند»؛ گفتوگو با فرامرز پایور؛ مجله ادبستان؛ شهریور ۱۳۶۹، شماره ۹، ص ۴۶.
۹. همان. ص ۴۴.
۱۰. ردیف آوازها و تصنیفهای قدیمی به روایت استاد عبدالله دوامی؛ گردآوریِ فرامرز پایور؛ ماهور؛ ۱۳۹۰؛ ص ۹.
۱۱. همان. ص ۷.