او سده چهارم که در آن بزرگانی چون فردوسی، ابنسینا و ابوریحان بیرونی و رودکی برخاستند، سده بازشناسی و بازسازی هویت ملی دانست و گفت: سده چهارم دوران طلایی فرهنگ ایرانی است و کتاب «عصر زرین فرهنگ ایران» اثر ریچارد فرای شرح آن است. نخستین اتفاق در این برهه، اعلام استقلال در سال ٢٠۶ هجری توسط طاهر ذوالیمینین از خلافت عباسی و بعد، روی کارآمدن حکومتهای ملی مانند صفاریان و سامانیان بود. اتفاق دیگر، رسمی اعلام شدن زبان فارسی ازسوی یعقوب لیث صفاری بود زیرا زمان و زمینه برای این رویداد فراهم آمده بود.
مدیر بخش ادبیات مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ادامه داد: در قرن چهارم مثلث هویت ملی، بازشناسی و بازسازی شد که نمود آن در شاهنامه هست. ضلع اول زبان و ادب ملی است چون نمیشود هویت ملی داشت و ادب ملی نداشت. زبان ملی یک شبه درست نمیشود که یک شبه تغییر یابد، و فارسی، زبانی است که فرهنگ ایرانی را به دوش کشیده است. ضلع دوم تاریخ و اساطیر ملی است و ضلع سوم حکمت ملی است که همان حکمت پیش از اسلام است که در دوره اسلامی هم تایید شد و برای کشته هم دادیم که شیخ شهابالدین سهروردی بود اما دست آخر مُهر تأیید خورد.
او افزود: ابنسینا را باید ارسطوی ثانی قلمداد کرد که نماینده تام و تمام عقلگرایی در معنای یونانی است اما در اواخر عمر بهسوی حکمت ملی میرود. او نخستین کسی است که عرفان را تئوریزه کرد که به معنای نفی عقل و خردگرایی نیست. در نمط نهم کتاب اشارات خود به این موضوع اشاره کرده و از حکمت مشرقی گفته است. علت رفتن ابنسینا هم بهسوی حکمت موضوع هویت ملی است که دنباله کار را سهروردی گرفت.
این استاد ادبیات خاطرنشان ساخت: در این میان، حداقل دو جریان وجود دارد؛ یکی خود ابنسینا و سهروردی که نظریه آن را به کمال رساند و دیگر در ادب فارسی است که مقصود شعر فارسی و نگاه فلسفی به شعر است. از قرن چهارم به بعد که هویت ملی بازسازی شد سخنگویان حکمت و هنر ما با توجه به هویت ملی سخن گفتند و شعرای ما بهویژه از قرن پنجم، حکمت ملی را طرح کردند و سخن گفتن از حکمت ملی، عرضه کردن هویت ملی است که البته سرچشمه همه اینها در شاهنامه است.
او استدلال و شهود را دو بال شاهنامه عنوان کرد و گفت: برهان، مهمترین کار استدلال است که در فرهنگ آریایی هم در ایران و هم در هند، جز برهان و استدلال جز بر مدار اخلاقی نبوده که نتیجه آن شهود است. در آموزش عقل ایرانی-افلاطونی نباید خودمان را نفی کنیم و در بازسازی حکمت ملی، زرتشت را فراموش کنیم که نسبتی مستقیم با فلسفه افلاطون دارد؛ اساس فلسفه او بر تئوری ایدهها و مُثُل است و تقسیم جهان به جهان برین و زبرین همان حرف زرتشت است. پس خرد شاهنامه دو هنر توانایی استدلال و شهود را دارد. چنانکه پیشرفت در عقلانیت و شهود است و عقلی میتواند شهود کند که عقلانیتی قوی داشته باشد.
دادبه در پایان تاکید کرد: زمان شاهنامه را بزرگ کرده و بیخود و بیجهت بعضی میخواهند آنرا از بزرگی بیندازند.