در تاریخ مطالعات زبان و ادبیات فارسی در ایران، یکی از برجستهترین چهرههای ادبی، امیرهوشنگ ابتهاج است که علاقهاش به شعر و اندیشه شاعران ایرانی، موجب شد، افزون بر سرودن شعرهای مختلف، تحتتأثیر غزلیات حافظ قرار بگیرد و شعرهایی با گرایشهای او بسراید. امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به (سایه) یکی از شاعران معروف معاصر در ۱۳۰۶ خورشیدی در رشت چشم به جهان گشود. سایه با خلق آثاری همچون؛ نخستین نغمه ها، سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلـدا، یادگار خون سرو، تاسیان و تصحیح دیوان حافظ توانست در ادبیات ایران زمین، پایگـاهی ملـی بـرای خود به دست آورد و چه بسا، دور از انتظار نباشد در آینده، با ترجمه آثـار او و پـژوهش هـای علمی و ادبی، بتواند جایگاهی جهانی نیز، کسب کند.
طبع آزمانی در شعرهای سنتی و نیمایی
از طرفی دیگر غزل چه سنتی باشد چه نو، یکی از انواع شعر است و می توان آن را در پنج حوزه عاطفه، زبان، تخیل، موسیقی و شکل بررسی کرد. امیر هوشنگ ابتهاج، هر ۲ شیوه شعر سنتی و شعر نیمایی طبعآزمایی را کرده است؛ بنابراین طبیعی به نظر می رسد که غزلسرایی او از تبحرش در زمینه سرودن شعر نیمایی متأثر شود تا جایی که در شمار یکی از بهترین سرایندگان غزل نو جای دارد. در شعر سایه ۲ جنبه کاملاً متفاوت به چشم میخورد: نیمی از سرودههای او، مجموعه شعرهایی در قالب چهارپاره، رباعی و شیوه نیمایی هستند و نیمی دیگر غزل است. غزل که شاخصترین نوع شعر فارسی محسوب می شود، همواره از آغاز ظهور شعر فارسی به بعد پرمخاطب ترین قالب شعری بوده که در رودخانه خروشان و زلال ادبیات جریان داشته است. غزل نو، با ویژگیهای خاص ظاهری و معنایی خود از اواخر دهه ۴۰ و با غزلسرایی شاعرانی چون حسین منزوی و سیمین بهبهانی در ادبیات معاصر ظاهر شد. این نوع غزل حاصل برخورد شعر سنتی فارسی و شعر نیمایی است اما پیش از آن، زمینههای این برخورد در غزل نیمه سنتی و غزلواره فراهم شده و این نوع غزل، تحت تأثیر شعر نیمایی به وجود آمده بود. در این نوع غزل از امکانات شعر نو، چه به لحاظ زبان و چه از نظر مضمون استفاده شده است. با این حال شاعران بسیاری هستند که با درآمیختن نوآوری و سنتگرایی در عین ایجاد انسجامی فراگیر در ساختار و محتوای تمام ابیات غزل، شور عاشقانه و غلیان عواطف را هم حفظ کرده اند که ابتهاج یکی از آنها به شمار می رود. سایه در این نوع غزل سبک خاص خود را می آفریند زیرا شعرش هم روانی و سادگی سخن سعدی را دارد، هم موسیقی جادویی سخن حافظ را و هم شور و هیجان سخن مولانا و در عین حال سخنش امروزی است. چنانکه در خلوت همه اقشار جامعه راه دارد و زبانش را همه درک میکنند. او زبانی فاخر دارد و بی آنکه صنعت پردازی کند، روال طبیعی و سادگی و روانی کلام را از دست نمی دهد. ابتهاج، غزلسرایی است که ویژگی های شعر نو و کهن را با هنرمندی و ظرافت خاص در غزل هایش جای داده و از این نظر، نمودهای سنتگرایی و نوآوری در غزل او قابل بررسی است. ابتهاج مهمترین تفاوت های شعر نو و سنتی را در حوزه های عاطفه، زبان، تخیل، موسیقی و شکل می داند.
غزل های سایه نمونه های بارز شعر رمانتیک
غزل های سایه نمونه های بارز شعر رمانتیک محسوب می شوند که سرشار از عاطفه ای صمیمی است و اصلی ترین عامل زیبایی و جذابیت آن به شمار می آید. از دوره مشروطه به بعد، گرایش به مضامین اجتماعی در شعر، برجسته شد. تا حدی که در این دوره، توجه به مضمون، فرم را تحت الشعاع قرار داد و شعر از لحاظ تخیل و هنر شعری به شدت تنزل یافت اما با آمدن نیما و تحولاتی که او در دنیای شعر و شاعری ایجاد کرد، شعر بار دیگر با خلاقیتهای شاعرانه پیوند یافت و در عین حال، همچون ابزاری در خدمت بیان مضامین اجتماعی قرار گرفت. در شعر امروز، شاعر به اقتضای مردمی شدن هنر و ادبیات، بیشتر به عواطف جمعی و بشری می پردازد تا آنجا که حتی فردیت عاطفی شاعر با کلیت اجتماعی و بشری او میآمیزد، این تغییر نگرش به خوبی در غزل سایه قابل مشاهده است. سایه بیشتر با به کار گرفتن «منِ اجتماعی» و «منِ انسانی»، اندیشه های خود را بروز می دهد. مقصود از «منِ اجتماعی»، عاطفهای است که شاعر در برابر حوادث نه از دیدگاه خویش، بلکه به عنوان نماینده گروهی واکنش نشان می دهد. ابتهاج با اینکه در خانواده ای مرفه می زیست اما هیچگاه نسبت به مسایل اجتماعی بی تفاوت نبود. او از آن هنگام که به دنیای شاعری پا نهاد، نتوانست نسبت به مسایل اجتماعی و اتفاقات و حوادثی که پیرامونش رخ می دهد بی تفاوت باشد. این اشتغال و حساسیت ذهنی با سرودن شعرهایی به شیوه کهن در مجموعه «نخستین نغمه ها» به روشنی انعکاس یافته است. این جریان، پس از آشنایی ابتهاج با نیما و جریان شعر نو، شکل آشکارتری به خود گرفت و او را به عنوان شاعری متعهد و اجتماعی مطرح کرد. از آن زمان به بعد، تعداد زیادی از غزل های ابتهاج تحت تأثیر «منِ اجتماعی» او پدید آمد. به عنوان نمونه در غزل مشهور «در کوچه سار شب»، این شعر سرشار از بنمایه ها و نمادهای سیاسی و اجتماعی است. شاعر در این غزل که در سال های پر از خفقان و ناامیدی پس از کودتای ۱۳۳۲ خورشیدی سروده با دردها و حسرت های مردم همراه و همدل شده است. غزل «قدر مرد» نیز با مطلع بگذر شبی به خلوت این همنشیـن درد تـا شرح آن دهم که غمت با دلم چـه کرد خـون مـیرود نـهـفـتـه از ایـن زخـم انـدرون ماندم خمـوش و آه که فـریاد داشت درد، نیز به همینگونه است. شاعر در این غزل، با به کارگیری نماد شب، فضای سیاسی حاکم بر جامعه و فشارهای تحمیل شده بر مردم آن روزگار را در غزل خود به خوبی مطرح می کند.
حوزه تخیل مهمترین مؤلفه سازنده شعر
حوزه تخیل مهمترین مؤلفه سازنده شعر در تمام تعریف های قدیم و جدید، خیال است. هیچ کلامی بی حضور خیال به شعر تبدیل نمی شود. در شعر سنتی شاعران بـه دلیل پایبندی بـه الگوهـای ذهنـی محـدود و منجمـد، کمتـر از چـارچوب تـصاویر و توصیـف های قراردادی گـام بیـرون مینـهادند و این تداعـی های قراردادی، موجب مضمونسازیهای مکرر و محدود میشد اما در شعر امروز، شاعر با تکیه بر تجارب و تأملات فردی از تنگنای تخیلات و تناسبات قراردادی رها می شود و تخیلات شاعرانه را به دامنه گسترده تری از اقسام صـور خیال یعنی تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تـشخیص، نماد و... می کشاند. هنرآفرینی ابتهاج در مـسیر نـوآوری در این مسیر بسیار چشمگیر است. تشبیه سایه در غزل هایش با پایبندی به سنت و بهره گیری از سبک عراقی، تشبیهات را در دامنه ای گسترده به کار می گیرد. او مانند حافظ، استاد این سبک، ضمن استفاده از زبانی معتدل، روح و زبانش را همچون آیینه ای شفاف در برابر طبیعت و اشیاء قرار می دهد و آنها را همان طور که هستند درک می کند و به مخاطبش باز می نمایاند.
جایی که می گوید: «شرمم از آینه روی تو می آید اگر نـه آتش آه به دل هست نگویی که فسردم» این نمـونه و موارد فراوان دیگر نظیر حلقـه گیسـو به طور مستمر در آثار گذشتگان نیز دیده می شود اما رفته رفته ابتهاج با بهره گیری از تصاویر زیبا و دلنشین، حالات روحی و روانی خود را در دل تشبیهات جای می دهد. او با مفاهیم انتزاعی طبیعت، اشیاء و حیوانات همراه و همدل می شود و حالات روحی خود را به آنها تسری می دهد. این حس همجوشی او موجب می شود تا احساس و آگاهی خود را به آنها منتقل کند. از این رو، ابتهاج خودش را در جایگاه مشابه، بیشتر به عناصر طبیعی چون سبزه، چمن، درخت و ... تشبیه می کند که گویای نوعی طراوت و تازگی در ضمیر ناخودآگاه او نیز هست: به سان سبـزه، پریـشان سرگذشت شبم نیامدی تو که مهتاب این چـمـن باشی، شاعر با همین برقرار کردن پیوند با طبیعت، نوعی نوآوری مبتکرانه در حوزه کاربرد تشبیه در غزل ایجاد کرده است. او همچنین با برقرار کردن ارتباط میان عناصر انتزاعی و عناصر دیگر به ویژه عناصر طبیعی، فضای گسترده تری برای درک زیبایی کلامش ایـجاد می کـند. این ابـتکار، احسـاس لطیف شاعرانه را هرچه بیشتر شفاف و روشن می سازد و به خواننده القا می کند. البته، مفاهیم انتزاعی که ابتهاج در شعرش به کار می گیرد، چندان گسترده و وسیع نیست اما در میان آنها مفاهیمی، چون عشق، امید، غم و آرزو نمود بیشتری دارد. شاعـر، ماهـرانه در عناصـر طبیعی دخـل و تصـرف می کند و عناصر انتزاعی را با قدرت تخیل به آنها پیوند می زند و نوآوری ایجاد می کند.
استعاره یکی دیگر از ابزارهای تصویرآفرینی است که شاعر به کمک آن می تواند افکار و دریافتهای ذهنی خود را به زیباترین شکل به تصویر بکشد. در شعرهای ابتهاج، استعاره بسیار مورد توجه شاعر و از پرکاربردترین صور تخیل اوست. ابتهاج در استعارات خود نیز از سبک معتدل عـراقی پیروی می کند. او به شیوه بزرگان این سبک، به صورت و معنا به یک اندازه نظر دارد و هیچکدام را به دست فراموشی نمی سپارد. برخـی اسـتعارات ابتهـاج، در خدمت مضامین اجتماعی و سیاسی او درآمده اند. از میان انواع استعاره، تشخیص در اشعار ابتهاج برجستگی بیشتری دارد که بیشتر تقلید از گذشتگان است اما در این میان مواردی بدیع هم یافت می شود که به نظر می رسد، ابتکار شاعر باشد. مانند: در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت
کنایه ابتهاج به دلیل اینکه در غزلسـرایی، زبـانی سـاده و روان دارد و البتـه لازمـه غزلسرایی هم همین است از کنایه های تقلیدی و زودیاب بسیار استفاده می کند. از حوزه زبان در غزل سـایه به دلیل گرایش به سنت شعری گذشته، نبایـد چنـدان توقع نوآوری و ابتکار در عرصه زبان و واژگان یا عدول از منطق زبـان و در هـم شکـستن هنجارهای آن را داشت. سایه در به کارگیری زبان برای غزل هایش، سبک سـعدی و حافظ را معیار و مبنا قرار داده است، گاهی که سخنش سادهتر، روان تر و نزدیکتر بـه زبان مخاطب است، سبک سعدی را برای خواننده تداعی میکند. سایه با شکستن هنجارهای زبانی از راه باستان گرایی بر ارزش هنری کلام می افزاید. برخی از نمونه های این شگرد، بـدین قرار است: به ناز سر مکش از من که سایه توام ای سرو چو شاخ گل بنشین تا به سایه تو نشینم
در غزل سایه، انواع تناسـبات معنـوی تناسـب، ایهـام تناسـب، تضاد، ایهام تضاد و ... در اشکال متنوع آن استفاده شده است. ابتهاج در تقلید از گذشتگان تا جایی پیش می رود که از ابزارهایی قدیمی تکرار قافیه چون ردالعجز علیالصدر هم بهره می برد. برای نمونه تکرار کلمه «خاموشی» در مصراع پایانی غـزل: «چه خوش افسانـه می گویی به افسـون های خاموشـی» از همین مقوله است. در جمع بندی کیفیت غزل ابتهاج در حـوزه موسـیقی بایـد گفـت که یکـی از برجستگی های ویژه ساختار صوری غزل های ابتهاج در سطح توازن آوایـی اسـت. بـه این معنی که او با استفاده از تکرارهای واجی و هجایی، نظام موسیقایی برجسته ای در شعر خود ایجاد کرده است که آشنایی او با شعر حافظ و پژوهش در دیوانش همچنین آشنایی او با هنر موسیقی، می تواند از اسباب این موضوع باشد. ابتهـاج در ایـن حوزه، سخت متمایل به سنتگرایی است و نوآوری های موسیقایی خویش را در اشـعار نیمایی خود محدود می کند. در سراسـر غـزل سـایه نوعی «وحدت تجربه عاطفی» احساس می شود. وحدت تجربه عـاطفی بـه همـراه رعایـت تناسب های صوتی و معنوی به فرم شعر سایه، انـسجام و اسـتواری می بخشد. غزل سایه هم در محور عمـودی یعنی از راه وحـدت تجربـه عـاطفی و همگرایـی نسبی و ملایم عناصر خیال و هم در محور افقی یعنی از راه موسیقی درونی و معنوی بـا هم پیوستگی دارند.
منابع:
۱. ابتهاج، هوشنگ، (۱۳۷۸)، سیاه مشق، تهران: نشرکارنامه امینپور، قیصر، (۱۳۸۳)، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
۲. براهنی، رضا، (۱۳۴۷)
۳. حمیدیان، سعید، (۱۳۸۳)، تهران: نیلوفر خرّمشاهی، بهاءالدین
۴. فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسی، شماره ۵ ،صفحات ۱۳۷-۱۶۵