بیسوادی و بازماندگی از تحصیل دو مسئله اجتماعی هستند که پیامدهای زیانباری برای فرد و جامعه دارند. این دو مسئله متأثر از عوامل مختلفی همچون فقر، محرومیت، ناآگاهی، عدم دسترسی به فرصتهای برابر آموزشی و غیره به وجود آمدهاند که تبعات قابل توجهی را برای جامعه به همراه داشتهاند.
بنابر گزارش شماره ۲۱۰۱۶۳۸۸ مرکز پژوهشهای مجلس، علیرغم وجود بیش از سی قانون در حوزه اجباری و رایگان کردن آموزش و سوادآموزی و وجود سه برنامه راهبردی در راستای ریشهکنی بی سوادی و اجرای برنامههای متعدد، همچنان با پدیده بازماندگی از تحصیل مواجه هستیم. بنابر همین گزارش تاکنون آمار دقیقی از تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در کشور به دست نیامده است.
بازماندگی از تحصیل مسئلهای است که در اثر بیتوجهی به آن و افزایش روزافزون تعداد کودکان بازمانده از تحصیل، میتواند موانع متعددی را در آینده و در مسیر توسعه کشور ایجاد کند. به همین دلیل شناخت وضعیت بازماندگان از تحصیل و گروههای آسیبپذیر قبل از انجام هرگونه اقدامی لازم و بدیهی به نظر میرسد.
بازماندگان از تحصیل در چه گروه سنی قرار دارند؟
آمار آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ حاکی از وجود ۷۴۷ هزار و ۹۱۱ نفر بازمانده در همه مقاطع آموزشی است. این درحالی است که اطلاعات مربوط به تعداد کودکان معلول بازمانده از تحصیل و کودکان فاقد هویت (بیشناسنامه) تفکیک نشده و در اختیار نیست.
مطابق با اطلاعات سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، تعداد افراد ۱۹ – ۶ سال که بهطور کلی خارج از مدرسه هستند( یا بیسواد هستند و یا در حال حاضر تحصیل نمیکنند)، ۲ میلیون و ۳۸۶ هزار و ۳۲۰ نفر است که ۷/۱۴ درصد از کل جمعیت گروه سنی ۱۹ – ۶ ساله کشور را تشکیل میدهند. از آمارها چنین استنباط میشود که در پایههای بالاتر آموزشی احتمال خروج از مدرسه، بازماندگی یا ترک تحصیل نیز افزایش مییابد. اگرچه بیسوادی و بازماندگی از تحصیل سنین ۹ -۶ ساله حدود ۸ درصد جمعیت پایه این سنین است، اما این وضعیت در سنین ۱۹–۱۵ سالگی نزدیک ۳۲ درصد این جمعیت را در بر میگیرد. یعنی تعداد قابل توجهی از نوجوانان از ادامه تحصیل باز میمانند.
این درحالیست که حتی اگر در جمعیت لازمالتعلیم در دامنه سنی۱۷ –۶ سال در نظر گرفته شود، با کسر تعداد جمعیت در سنین ۱۹ –۱۸ سال، باز هم میزان بازماندگان از تحصیل از ۲ میلیون و ۳۸۶ هزار و ۳۲۰ نفر به حدود یک میلیون و ۷۳۸ هزار و ۷۵۱ نفر کاهش مییابد که با هر دیدگاهی غیر قابل پذیرش است.
اما اهمیت واقعی این آمار زمانی آشکار میشود که بدانیم در آمار مربوط به سرشماری تعداد بازماندگان از تحصیل، افراد فاقد شناسنامه در این وضعیت محاسبه نمیشوند. این تعداد از کودکان بدون شناسنامه که بنابر دلایل مختلف از جمله تابعیت غیرایرانی والدین و یا فقر و اعتیاد آنها، از تحصیل بازماندهاند، تاکنون آمار دقیقی را نداشته و بنابر گزارشهای مختلف طیف وسیعی از ۳۰۰ هزار تا یک میلیون و صد هزار را شامل میشوند.
به گفته رضوان حکیمزاده ابیانه، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۶، هماکنون ۱۴۰ هزار بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی و در گروه سنی ۱۱-۶ سال وجود دارد. این تعداد از افراد بازمانده زمانی از اهمیت برخوردار میشوند که بدانیم این افراد تا چند سال آینده جمع قابل توجهی از افراد بیسواد را در سنین نوجوانی تشکیل میدهند که در اثر این بیسوادی در معرض انواع مسائل و بزهکاریهای اجتماعی جدی، نظیر دزدی، اعتیاد و یا حتی با توجه به شرایط جدید کشور، با مسئله بیتوجه به مسئله بهداشت فردی و عمومی روبرو بوده و میتوانند ناقل انواع بیماریها باشند.
هرچند،آمار کودکان باز مانده از تحصیل نسبت به سال ۱۳۸۵ کاهش داشته است، اما این کاهش تا رسیدن به هدف ریشهکن شدن مسئله راه زیادی در پیش دارد. به گفته مدیرکل اداره آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، از کل جمعیت ۱۳ میلیونی در سن ۱۸ – ۱۰ ساله کشور تعداد ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار کودک خارج از چرخه تحصیل و تعدادیک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار بودهاند. این آمار و ارقام متفاوت که دامنه اختلاف وسیعی را نشان میدهند، یکی از بزرگترین چالشهای پیشرو در توصیف وضعیت بازماندگی از تحصیل محسوب میشوند.
آسیبپذیری بیشتر دختران در بازماندگی از تحصیل
بازماندگی از تحصیل در ایران یکی از آسیبهای جدی است که علاوه بر تاثیر بر کلیت جامعه، دختران را بیشتر از سایرین آسیبپذیر میکند. بنابر گزارشهای غیر رسمی از مناطق دور افتاده و یا حتی نزدیک به تهران مسائل و معضلات فرهنگی همچنان به عنوان یکی از دلایل اصلی برای بازماندگی دختران از تحصیل به شمار میرود. به عنوان مثال فشار خانوادهها برای ازدواج یا محدودیت در تردد آنها به خارج از منزل و حتی مدرسه، نمونهای از این دست مسائل فرهنگی است.
به گفته محمد «بیرانوندی» نماینده خرمآباد، یکی از دلایل اصلی بازماندگی از تحصیل مسائل و مشکلات فرهنگی است. به گفته وی مسائل و مشکلات اقتصادی هرچند در وضعیت بازماندگی از تحصیل تاثیر بسزایی دارد اما پشتوانه قانونی به اندازهای است که میتواند علیرغم مشکلات موجود در سیستم آموزش و پرورش کشور، تا حدی مانع بازماندگی از تحصیل شود. اما آنچه که از اهمیت بیشتر برخوردار است، مسئله فرهنگی در درون خانوادههاست.
امروزه در شهرهای نزدیک به تهران مانند شهریار و اسلامشهر و علیرغم تمکن مالی خانوادهها، بسیاری از دختران در پایه نهم تا دوازدهم بنابر فرهنگ حاکم بر خانوادهها با پدیده «ازدواج زودهنگام» روبرو هستند.
دختران برای ادامه تحصیل-حتی در مقطع متوسطه- یا خروج از منزل ناچار به ازدواج بوده و بسیاری از این افراد در پایه دهم تحصیلی در شهرستان قصد ادامه تحصیل بعد ازدواج را ندارند. جالب توجه اینجاست که اگر این دختران قصد ادامه تحصیل در مقطع متوسطه را بعد از ازدواج هم داشته باشند، مطابق با قانون بایستی به مدارس خاص مراجعه کنند که در آنجا هم با آسیبهای دیگری روبرو بوده و حضور آنها در مدارس عادی با پنهانکاری عوامل مدارس امکانپذیر است.
همچنانکه آمار دقیقی از تعداد افراد بازمانده از تحصیل وجود ندارد، تفکیک جنسیتی در تعداد بازماندگان از تحصیل هم همچنان به عنوان یکی از بزرگترین معضلات در بررسی و حل مسئله بازماندگی از تحصیل مطرح است.
مطابق با یافتههای پژوهشی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، هر تصمیمی درباره مقابله با پدیدههای بیسوادی و بازماندگی از تحصیل چهار پیششرط دارد. نخست، شناخت درست و عالمانه وضع موجود، دوم، آگاهی از سهم علل مختلف مؤثر بر این پدیدهها، سوم، بررسی تأثیرات قوانین پیشین و چهارم، پرهیز از آرمانگرایی و توجه به دایره امکانهای مدیریتی.
موارد مطرح شده نشان میدهد که برای تبیین و توصیف وضعیت بازماندگی از تحصیل در همان گام نخست یعنی توصیفی از وضعیت و آمار دقیق افراد بازمانده از تحصیل با مشکلات جدی روبروییم. از این رو هرگونه برنامهریزی، سیاستگذاری و هر اقدامی وابسته به آمارها و اعداد و ارقامی است که بیانگر واقعیت بازماندگی از تحصیل است.