اصفهان- ایرنا- چهارباغ اصفهان از صفوی تا قاجار و از پهلوی تا امروز دستخوش تغییرات زیادی بود و در همه ادوار پوست انداخته است، گرچه چهارصد سال فراز و فرود زیادی را پیمود اما اکنون برآنچه مدیران شهری اتخاذ می‌کنند، گردن نهاده و شهروندان این شهرموزه منتظرند ببینند عاقبت با حافظه تاریخی آنها از چهارباغ چه می‌کنند.  

پا به پای نهر، آب از پله‌ها جاری می‌شود، به حوض‌ها می‌ریزد، باز جاری می‌شود، افشان می‌شود، راه می‌پیماید و تن به صافی سنگهای صیقلی بستر و حوض‌ها می‌سپارد. جوششی در آمدن و رسیدن. آرام گرفتن و باز به حرکت آمدن. آبی که راه می‌سپارد در هفت منزل و هفت حوض و از آنجاست که به گوهر وجودی خویش باز می‌گردد؛ به زاینده رود.

نهر از میانه چهارباغ به زاینده رود روان می‌شود. چهارباغ، هفت حوض است و هشت باغ با فلسفه وجودی اش یعنی آب. جایی برای گردهم آمدن، تفرج کردن و دل به تماشا دادن. تماشای چهارباغ آمیخته با حرکت و سکون است؛ حرکت و سکونی که رمز سر زندگی و جریان چهارباغ است و یکی بدون دیگری یعنی کالبد بی‌جان چهارباغ.

نهر آب و آبگیرها و افکن افکن‌ها  در میان چنارهای به صف شده در این سو و آن سو، خط میانی منظر چهارباغ  را تشکیل می‌دهند و دو دیگر معبر در دو سوی خیابان محل آمد و شد پیاده‌ها و سواره‌هاست. باغ‌های دلگشای  چهارباغ و سر درهای با ابهت آنها در تقارن با هم و توازن با حوض‌های میانی،  چهارباغ را موزون‌تر و هماهنگ‌تر می‌نماید.

 این اما تصویری از نیمه‌ی چهارباغ است؛ آنجا که با زاینده‌رود چلیپا می‌شود و می‌رود تا با در برگرفتن دو هفت باغ دیگر به باغ عباس‌آباد در آن سوی زاینده‌رود برسد؛ از باغ نقش‌جهان در شمال زاینده رود به باغ عباس‌آباد در نیمروز آن با گذر از پل سنگی‌ای که این دو چهارباغ را به هم متصل می‌کند و شاید هم از این روی به چهارباغ شهره شده است.

چهارباغ صفوی در تمام دورانی که پشت سر گذارده دچار تغییر و تحول بوده، در قاجار دچار زوال شده، باز احیا شده و دوباره رو به افول گذارده و باز از در دیگر رو به حیات رفته. هشت باغ و یا به تعبیری یازده باغ پیرامون چهارباغ به همراه سردرها و کوشک‌هایشان در گذر زمان رو به ویرانی رفتند. قاجار دوران این گذار بود و پهلوی باز پرده‌ای دیگر از حیات چهارباغ را متبلور می‌کند.

پرده ای دیگر در چهارباغ

در دوران پهلوی باغ‌ها جایشان را به هتل‌ها و کافه‌ها می‌دهند، سینماها، پاتوق‌های اجتماعی. اینبار عصر نو و تجددگرایی، رنگ خود را بر چهارباغ می‌زند و باز حیات اجتماعی چهارباغ جان دیگر می‌گیرد. «هتل جهان» اولین هتل مدرن اصفهان در غرب چهارباغ شکل می‌گیرد و بیست سال مرکز تئاتر اصفهان می‌شود. پیش از آن اما نمایش پرده‌هایی از رستم و سهراب در این هتل شهره بود.

چهارباغ به مرور سینماها، کافه‌ها، مغازه‌های صنایع دستی ممتاز و کتابفروشی‌ها را در خود جای می‌دهد. این‌بار باغ‌های صفوی  نقش‌شان را در سکون و حرکت مردم در چهارباغ به مراکز فرهنگی و اجتماعی دوران جدید می‌دهند.

چهارباغ صفوی تصویر صفوی‌اش را از دست می‌دهد.  کف صفوی، زیر بسترسازی‌های  قاجار و پهلوی مدفون می‌شود  اما چهارباغ باز هم  به حیات اجتماعی خود ادامه می‌دهد گرچه تصویر کالبدی‌اش دچار تغییر و گسست می‌شود. 

زوال چهارباغ حاصل نگاه کالبدی مدیران شهری اصفهان

در نیم قرن اخیر و به مرور در تکوین و توسعه شهر اصفهان، نقش فرهنگی چهارباغ رنگ می‌بازد. تغییرکاربری مکان‌های فرهنگی و اجتماعی و ظهور ارزان فروشی‌ها، دوران دیگر از زوال چهارباغ را نمایان می‌کند. دورانی که مدیران شهری به فکر احیا دوباره چهارباغ افتادند و عملیات بدنه‌سازی را در چهارباغ کلید زدند. بدنه‌ای که به گفته کارشناسان حاصل نگاه کالبدی صرف و یا نگاه از بالا به پایین به چهارباغ بود.

یک ردیف از مغازها در دو طبقه، به جای سر در تاریخی هشت بهشت بر پاشد و هیچ‌گاه نتوانست رونق بگیرد و مردم را به خود بکشاند. در ادامه، پیاده‌راه سازی چهارباغ، پروژه دیگری بود که در سه سال اخیر از سوی شهرداری عملیاتی شد.

پیش از این پیاده‌راه سازی چهارباغ اولین بار در سال 53 در طرح جامع اصفهان از سوی شرکت مشاور ارگانیک مطرح شده بود و پیرو آن خیابان‌هایی موازی با چهارباغ  در جهت کاستن ترافیک چهارباغ برنامه‌ریزی و عملیاتی شد؛ خیابان‌هایی که خود بعدها  به محل ترافیک تبدیل شدند و نتوانستند باری از ترافیک چهارباغ کم کنند.

از صفر تا صد نوسازی چهارباغ و انتقادات گسترده

بعدها در اواخر دهه هشتاد شرکت مشاور باوند مطالعات پیاده‌راه سازی چهارباغ را در بازنگری طرح تفضیلی بر عهده گرفت. مطالعاتی که بعد از چهار سال نتوانست به طرح تبدیل شود و سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان بعدها با استفاده از این اطلاعات، طرح پیاده‌راه سازی چهارباغ را عملیاتی کرد. طرحی که در فاز اول موجی از انتقادات کارشناسان معماری، شهرسازی و میراث فرهنگی و باستان‌شناسان را درپی داشت.

به گفته کارشناسان، طرح سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان فاقد مطالعات جامع اجتماعی و فرهنگی بود و این نهاد شهری شتابزده پس از گودبرداری‌ها بدون مطالعات باستان شناسی اقدام به سنگفرش محورهای کناری کرد. با رسانه‌ای شدن و موج اعتراضات کارشناسان و دانشگاهیان، پروژه متوقف شد.

توقف پروژه سازمان نوسازی و بهسازی در چهارباغ زمان زیادی طول نکشید و با تشکیل کمیته عالی چهارباغ بنا شد کار در محور میانی با مشورت و حساسیت بیشتر پیش برود. کمیته عالی چهارباغ به ریاست شهرداری ترکیبی بود از معاونین شهرداری، اعضای شورای شهر و کارشناسان.

در همین بین طرح شهرداری برای محور میانی در حال بررسی در میراث فرهنگی کشور بود، کارشناسان شهرسازی و میراث فرهنگی معتقد بودند چهارباغ برنامه زمان‌بری ست و باید از اقدامات شتابزده جلوگیری کرد اما شهرداری اصفهان  چندصدایی کارشناسان در اصفهان را عامل کندی روند بررسی طرح میانی چهارباغ در سازمان میراث فرهنگی می‌دانست، عاقبت اما با نظرات مخالف و گه‌گاه چکش‌کاری های میراث تهران کار در محور میانی هم پیش رفت.

عملیات باستان‌شناسی بعد از آنکه قسمت‌های زیادی از چهارباغ را نونوار کرد، در بخش باقی‌مانده محور میانی، از سر گرفته شد.

به اعتقاد باستان شناسان، کاوش‌ها و مطالعات باستان‌شناسی در چهارباغ در این سال‌ها جدی و مستمر نبود. میراث فرهنگی اصفهان اما مدعی است که کف چهارباغ را طی پنج فصل تا کنون کاویده و چیز زیادی از چهارباغ صفوی باقی نمانده است.

در ادامه کار در محور میانی دو حوض ساخته شد و حوضی دیگر در مقابل یافته‌های کاخ جهان‌نما در حال ساخت است. حوضهایی که به گفته سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان مجوزهای وزارت میراث فرهنگی را دارد و با حفظ لایه های زیرین بر روی بستر امروزی احیا می‌شوند.

از چهارباغی که در کالبد جان و زندگی دارد

چهارباغ در کشاکش زمان راه سپرده و هر زمان به فراخور دوران پوست انداخته، زندگی از سر گرفته،  فرسوده شده، گسسته شده، اما زنده بوده و از فراز و نشیب زمان به اینجا رسیده. زنده از آن جهت که پویا بوده، در آن حرکت بوده، استفاده می شده، در معرض نگاه و برخورد بوده و هم از این رو خود را به فراخور دوران بازسازی می‌کرده است.

محمود درویش، عضو انجمن مفاخر معماری ایران معتقد است باید به حافظه تاریخی مردم احترام گذاشت. بنابراین به باور او چهارباغ در ذهن ما همان چیزی ست که از دوران پهلوی اول و دوم باقی مانده بود نه آن چیزی که شهرداری در حال بازسازی آن است: چهارباغ در طول تاریخ تغییراتی به تناسب عملکردها داشته است. در زمان صفویه یک تفرجگاه به همراه باغ‌های سلطنتی پیرامونی و آبراهه‌ای در وسط، جهت آبیاری آن باغها بوده است. 

وی ادامه داد: در دوران قاجار مثل بقیه آثار صفوی  این باغ‌ها تخریب می‌شوند و باز از دوران پهلوی  بافت تجاری از مناطق بازار به کنار چهارباغ جابه‌جا می شوند و بدین‌ترتیب چیزی که برای ما به ارث رسیده چهارباغی است که در دوران پهلوی دوم شکل گرفته و کم و بیش باقیمانده‌های  آثارش همین است که  در چهارباغ می‌بینید.

شخصیت چهارباغ در پهلوی اول و دوم، فرهنگی، تفرجگاهی، تجارتی بوده؛ جایی که سینماها و کتاب فروشی‌ها را در کنار هم داشت.

درویش شهرساز است و نگاهش به شهر و چهارباغ نگاه به موجودی است که در کالبدش جان و زندگی دارد. آمیزه ای از روند سیر و تکامل موجودی که زندگی می‌کند و با شرایط، چهره و رفتارش تغییر می‌کند.

درویش در گفت و گو با خبرنگار ایرنا درباره چهارباغ گفت: نباید تاریخ را پاک کنیم و جایش یک چیز دیگر بگذاریم.  تاریخ آن چیزی است که اتفاق افتاده و ساخته شده است. تغییر کاربری‌ها آنقدر مهم نیست؛ همه آنها تابع جریانات اقتصادی و عرضه و تقاضا هستند. مهم کالبدی است که هم‌زمان با تغییرات اقتصادی و اجتماعی که اتفاق می‌افتد خودش را تطبیق می‌دهد.

حفظ و  نگهداری، تنها راه نجات چهارباغ

به باور این شهرساز هم بازسازی تاریخی غلط است هم تخریب آنچه موجود است. درویش در این‌ رابطه افزود: ساختن میدان عتیق یا چهارباغ صفوی  غلط است. شهر یک موجود زنده است، تغییرات بطئی دارد و بنابراین ما نباید آن را تسریع کنیم. اینها همه ناشی از تصمیمات شخصی و فوری ست که مدیران ما می‌گیرند.

درویش در ادامه از لزوم حفظ، نگهداری و مرمت ساختمان‌ها، مراکز تفریحی و فرهنگی در چهارباغ گفت؛ کاری که باید به جای بازسازی در چهارباغ انجام شود.

وی گفت: چیزی که در دنیا مرسوم است حفظ و نگهداری و مرمت چنین آثاری ست و بنابراین  هرگونه دخل و تصرف بیش از حد، در جهت تغییر هویت چهارباغ خواهد بود.

تکرار یک الگو در بدنه ها، بلایی دیگر بر سر چهارباغ

عضو انجمن مفاخر معماری ایران با اشاره به بدنه‌سازی شرقی در سالهای گذشته  و حالا در ماه‌های اخیر معرفی الگوهایی از بازسازی مغازه‌های تجاری در بدنه غربی به ایرنا گفت: متاسفانه در بدنه غربی و چند  مورد در بدنه شرقی شروع به بازسازی و  الگوهایی را معرفی کردند که اگر قرار باشد همه بازسازی‌ها  به این شکل باشد، این بدتر از  تخریب و بازسازی بدنه شرقی خواهد شد. در زمان حاضر بیش از دو الگو در چهارباغ به صورت آجر اجرا شده که فی نفسه خیلی بد نیست ولی تکرارش می‌تواند بسیار غلط باشد.

درویش با تاکید بر این که تکرار یک الگو در مقیاس زیاد در چهارباغ می‌تواند خطرناک باشد افزود: این تنوع و حفظ آثار باقی‌مانده یکی از اصولی ست که باید به آن وفادار باشیم. چهارباغ را نباید تخریب و بازسازی کنیم بلکه باید حفظ و نگهداری و مرمت کنیم و اگر نیاز  به ساخت‌و ساز جدید هست باید هماهنگ با بستر و زمینه، بازسازی کنیم نه اینکه فرم ، شکل و مصالح جدید در چهارباغ ایجاد کنیم.

فرصت‌های زیادی در تمامی خیابان‌های شهر داریم که از نظر معماری خودنمایی کنیم ولی در یک مجموعه ثبت شده تاریخی که هویت یک شهر بلکه یک مملکت است این کار درست نیست. این نظر درویش است و در این‌ باره بیان داشت: اگر می‌خواهیم کارکتر تاریخی چهرباغ  را حفظ کنیم، ساختمان‌هایی که اکنون موجود است مثل  بالکن‌ها، ایوان‌ها، مغازه‌ها و جرزهای آجری باید تمیزسازی، مرمت  و استفاده بشوند تا آن چیزی که در خاطر همه مردم  هست  و به عنوان چهارباغ شناخته شده حفظ شود.

از سنگفرشهای بی‌کیفیت  تا محدودیت برای عابر پیاده

درویش در خلال صحبت هایش گریزی هم به کف‌سازی چهارباغ زد، کف سازی‌ای که قرار بود برای عابر پیاده باشد. از نگاه این شهرساز کف سازی شهرداری در چهارباغ برای عابر پیاده محدودیت خطی ایجاد کرده است و آزادی حرکت عابر را گرفته است.

وی به خبرنگار ایرنا گفت:  وقتی معبری را صرفا پیاده راه می‌کنند  این با معبری که برای اتومبیل پیش بینی شده متفاوت است. در معبر پیاده آزادی حرکت عابر بایستی در نظر  گرفته شود.

وی اضافه کرد: فارغ از اینکه کیفیت اجرای کف‌فرش چهارباغ بسیار بد و غلط بوده و دائم مجبور هستند آنها را تخریب و تعویض کنند، در واقع برای عابر پیاده همان خیابان ماشین‌رو سنگفرش شده و یکسری جدول‌ها، پل‌ها   و محدودیت‌هایی که قبلا هم بوده حالا بیشتر کرده‌اند. این در حالی ست که معبر عابر پیاده باید  فارغ از  خط  و خطوط مشخص و اختلاف سطح های زیاد باشد.

همه حرف‌های کارشناسان از شهرساز و معمار تا باستان‌شناس و مرمت‌دان این بود که مدیران برای تصمیمات‌شان در چهارباغ تامل کنند. حرف‌هایی که به زعم مدیران شهری مانع‌تراشی بر سر را پروژه پرحاشیه چهارباغ بود.

درویش گفت: اشتباه اینجاست که اول می‌بریم بعد اندازه می‌گیریم. حرف این بود که برای تصمیم در چهارباغ تامل و برنامه‌ریزی کنید.تمام خدمات زیربنایی را برای پنجاه سال آینده تامین و بعد اقدام به سنگفرش کنید نه اینکه  اول سنگفرش کنید و بعد به این فکر کنید که چطور باید چراغ‌ها را بگذارید و از کجا کابلش را بکشید، یا مغازه‌ها اگر خواستند بازسازی کنند چگونه تامین آب، فاضلاب، برق و گاز کنند.

چهارباغ را با داشته‌هایش حفظ کنیم

میراث‌دار تاریخ صفویه تجربه تلخ بدنه شرقی را  به دوش می‌کشد؛ لباس نافرمی که به تنش زار می‌زند و امروز همه معترف به آن‌اند. نوعی از ناکارآمدی در اجرا که انگار یک‌سوی چهارباغ را بی‌حس و لمس کرده. با این همه به تعبیر کارشناسان امروز تن چهارباغ رنجورتر از همیشه و زخمی از  تصمیم‌گیرهای عجولانه باز معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارش باشد. آنها معتقدند حالا که کف سازی پیش رفته، باید در مورد بدنه‌ها بیشتر تامل کرد و دوباره اشتباهات گذشته را تکرار نکرد.اینکه نوسازی و بازسازی چاره احیا چهارباغ نیست و باید چهارباغ را با داشته‌هایش زنده نگه‌داشت.

علیرضا جعفری‌زند، باستان شناس نیز با اشاره به فراز و فرود چهارباغ در دورانی که بر این گذر تاریخی گذشته به ایرنا گفت: چهارباغ  بعد از صفویه  دستخوش حوادث مختلف بود. در ابتدا قلع و قمع باغ‌ها و سردرها بود و در اواخر قاجار و اوایل پهلوی یکسری گاراژها درست کردند که دو مورد از آنها را می‌توان نبش کوچه سپاهان و دو مورد دیگر در سوی دیگر چهارباغ نرسیده به دروازه دولت دید.

جعفری زند با اشاره به تحول چهارباغ در طول زمان افزود: بارها به اعضای شورای شهر اصفهان  گفته‌ام که نه‌تنها سردر خیمه گاه باید مرمت شود بلکه  این گاراژها که سردرهای آجری و ستون‌های اواخر دوران قاجار را دارند باید حفظ شوند.

ایوانها و تراس‌های چهارباغ را دریابیم

جعفری‌زند معتقد است مسئله چهارباغ فقط مسئله حوض‌ها نیست بلکه بدنه‌ها هم مهم است و باید جدی‌تر درباره آنها تصمیم‌گیری شود: در زمان رضا شاه شروع شد به تقلید از معماری اواخر قاجار و آن تراس‌های ستوندار که  هنوز از زمان ناصرالدین‌شاه  تا زمان احمدشاه بود و بدین‌ترتیب بدنه‌سازی چهارباغ را سامان دادند وبناهایی که مربوط به اوایل پهلوی ست مثل هتل جهان یا مسافرخانه پرواز و برخی تراس‌های ستوندار با همین نگاه در بدنه‌های چهارباغ ساخته شدند. 

وی افزود: بعد ازرضاشاه و جنگ جهانی دوم  بود که ساخت‌وسازهای ناموزن شروع شدند و آنها را به چهارباغ خوراندند.

جعفری‌زند معتقد است چهارباغ باید پاک‌سازی شود تا شکل اصلی‌اش را پیدا کند. این فعال میراث فرهنگی در اصفهان اشاره ای به مراکز فرهنگی در دوران پهلوی کردو گفت:  در سال‌های گذشته تئاتر اصفهان را از بین بردند. در چهارباغ دو تئاتر اصفهان داشتیم؛ یکی تئاتر اصفهان بود در محل دروازه دولت و دیگری در  پایین هتل آمریک یا همان هتل جهان.

وی افزود: در هر دو بدنه غربی و شرقی چهارباغ  شواهد زیادی داریم که اینها جز اولین‌ها بودند. به عنوان مثال درست در مقابلهتل جهان در آن سوی چهارباغ یعنی در راستای  مدرسه چهارباغ اولین سینمای اصفهان،سینما ایران بود. در چهارباغ سینمای روباز داشتیم و هنوز هم زمین این سینما موجود است. متاسفانه بخش‌هایی از این مراکز فرهنگی از بین رفته اند اما آنچه از بناهای اواخر قاجار و اوایل پهلوی در چهارباغ باقی مانده باید حفظ شوند.

آن‌طور که به‌نظر می‌رسد،حالا چهارباغ  پیکر بی جانیست نه از این‌رو که دوران زیادی را از سر گذرانده که به واقع در همه دوران‌ها پوست انداخته و زندگی از سر گرفته بلکه از این رو که امروز تنش زخمی آزمون‌ها و خطاهاست. از هر سو زخمی برداشته  و وصله ناجوری خورده. وصله پینه‌ها امروز بر تن چهارباغ جیغ می کشند، از جلد چهارباغ بیرون می زنند و در فضای مبهم  در و دیوار و بدنه‌ها گم می‌شوند. چهارباغ کالبدی ست که در آن روح دمیده شده بود. فلسفه وجودی و سرزندگی‌اش آمیزه‌ای از عناصر باغ و حیات اجتماعی ست؛پیکری که اگر امروز در آن روح نباشد زنده نمی ماند! هرچقدر که آن را به لباس دیگر درآوریم و سر و رویش را بزک کنیم.