حضور و نقش آفرینی پررنگ روسیه در تحولات خاورمیانه اکنون به دلمشغولی کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده تبدیل شده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۹۰ میلادی و برقراری نظام تکقطبی در عرصه بین الملل، کاخ سفید خود را تنها بازیگر جهان و از جمله منطقه خاورمیانه و خلیج فارس میدانست. البته واقعیتهای میدانی هم حکایت از آن داشت که مشکلات داخلی روسیه (به عنوان مهمترین میراثدار شوروی) که بیشتر از همه ناشی از ضعف اقتصادی بود، موجب شد تا مداخلات کاخ کرملین تقریبا در سرتاسر جهان به نحو چشمگیری کاهش یابد. آن زمان مسکو در هیچ عرصهای تلاش نمیکرد که همچون دوره جنگ سرد به هماوردی با واشنگتن بپردازد. در واقع روسیه پس از دورهای بیثباتی داخلی، سیاست انزوا و پرداختن به مسائل داخلی و تقویت از درون را در پیش گرفت.
ریاست جمهوری «ولادیمیر پوتین» اما نقطه عطفی در حرکت رو به جلوی روسیه بود. به تدریج این کشور از پیله انزوا بیرون آمد و در کمتر از دو دهه خود را به سطح نخست عرصه بین المللی نزدیک کرد. البته مسکو نه در سطح دوره شوروی اما خود را به بازیگری مهم تبدیل کرد که نقطه اوج این حرکت نیز حضور در تحولات سوریه در کنار ایران بود. مسکو با مداخله مستقیم نظامی موجب حفظ «بشار اسد» در دمشق شد و به تدریج گروههای مخالف و تروریستهای وابسته به غرب و برخی کشورهای منطقه که بیشتر خاک سوریه را در کنترل خود گرفته بودند، به عقب راند و اکنون نیروهای ضدتروریستی در حال پاکسازی آخرین مناطق سوریهاند. در نتیجه این تحولات، مسکو توانست جای پای محکمتری را در کرانه دریای مدیترانه به دست بیاورد.
باید اذعان کرد حضور روسیه در تحولات سوریه باعث شد تا در عرصه سیاسی و نظامی ورق به نفع دمشق برگردد. مسکو در بسیاری از بزنگاهها در شورای امنیت یا دیگر عرصههای بین المللی حمایت خود از بشار اسد را نشان داد. این پشتیبانی باعث شد که حتی واشنگتن هم قادر نباشد بلایی را که بر سر عراق یا لیبی آورده بود در مورد سوریه به اجرا در آورد.
علاوه بر دستاورد فوق، حضور در سوریه البته به نفع مسکو هم بود و این کشور بار دیگر توانست خود را همچون بازیگر درجه یک عرصه بین المللی به ویژه در منطقه مهم و حیاتی خاورمیانه و شمال آفریقا مطرح سازد. در این شرایط روسیه به واسطه اتخاذ سیاستهای منطقی در کنار همکاری نزدیک با ایران و دیپلماسی عقلایی با ترکیه توانست خود در حد قدرتی همتراز با ایالات متحده مطرح سازد.
کرملین به دنبال اهداف دوران جنگ سرد؟
«مارک کاتز» تحلیلگر مسائل بین الملل و استاد دانشگاه در آمریکا در کتاب «خاورمیانه و شمال آفریقا: عرصه بزرگ بازی قدرت» در تحلیل سیاست خاورمیانهای مسکو و تحول در رویکردهای کرملین بر این باور است که سیاست خارجی ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه درخاورمیانه به نحو فراگیری مشابه همان اهداف اتحاد جماهیر شوروی در دوره جنگ سرد است. این تحلیل اعتقاد دارد کاخ کرملین این اهداف تکراری را به وسیله ابزار و رویکردهای متفاوتی دنبال میکند و در بسیاری از زمینه موفقتر از قبل عمل کرده است.
طبق تحلیل کتاب، سه هدف مسکو عبارتند از تضعیف نقش واشنگتن در منطقه در کنار افزایش جایگاه مسکو، جلوگیری از تقویت موقعیت گروههای تندرو در کشورهایی که به صورت سنتی یا اکنون متحد روسیه به شمار میروند و افزایش سطح همکاری اقتصادی روسیه با کشورهای منطقه به رغم ماهیت رقابتی که در حوزه نفت و انرژی میان روسیه و کشورهای خاورمیانه وجود دارد.
با وجود مشابهتهایی که میان رویکردهای پوتین و رهبران شوروی وجود دارد اما یک موضوع متمایز وجود دارد. برخلاف دوره پیشین که مسکو معمولا با کشورهای هدفی در خاورمیانه همکاری میکرد که دیدگاه ضدآمریکایی داشتند، پوتین اهداف خود را در همکاری با تعداد بیشتری از کشورهای خاورمیانه جستجو میکند.
تا سال ۲۰۱۱ و ظهور خیزشها در کشورهای عرب منطقه، نیات اصلی مسکو و پوتین مشخص نبود اما کنشگری روسیه در منطقه از سال ۲۰۱۵ با ورود به موضوع سوریه نمایان شد.
برخلاف دوره جنگ سرد هیچ یک از تحولات سیاسی در کشورهای عربی منجر به سرنگونی حکومتهای طرفدار واشنگتن و جایگزینی آنها با حکومتهای متمایل به روسیه نشد. در مقابل، روسیه ترجیح میداد تا متحدان ایالات متحده در خاورمیانه هم حضور داشته باشند اما از نظر اقتصادی و نظامی (خرید تسلیحات) با مسکو نیز همکاری کنند. خواسته مهم دیگر مسکو آن بود که این کشورها با واشنگتن در محکم کردن تحریمها علیه روسیه همکاری کاملی نداشته باشند. به نظر میآید پوتین در این اهداف موفق بود.
رویکرد جامع پوتین در خاورمیانه همکاری با همه دولتهای منطقه و حفظ وضع موجود بود. کرمیلن طرف هیچ یک از کشورها در تنشهای میان آنها را نگرفت اما همزمان با ایران، عربستان، اسرائیل، امارات متحده عربی و قطر همکاری نزدیکی داشت. مسکو در این مسیر موضع متوازنی اتخاذ کرد.
پوتین همچنین در این دوره به علت اتفاقات پیشین در جمهوری چچن به شکل محسوسی به مقابله و تضعیف گروههای جهادی خاورمیانه که عمدتا سنی بودند روی آورد.
برخلاف دوره جنگ سرد، سیاست خارجی مسکو در زمان ریاست جمهوری پوتین در حوزههای مختلف موفق بود و توانست با همه کشورهای خاورمیانه روابط خوبی را بنیانگذاری کند. در این دوره همچون گذشته روسیه تلاش نکرد تا آمریکا را از منطقه بیرون براند و این امر را به عنوان اولویت خود تعریف نکرد اما با برقراری روابط مطلوب با دولتهای منطقه به آنها اطمینان داد که نباید با تلاشهای کاخ سفید برای مقابله با روسیه همکاری داشته باشند.
پیشبینیها از آینده
طیفی از تحلیلگران آمریکایی همچون کاتز پیشبینی میکنند در آینده هم پوتین یا جانشین وی به همین مسیر ادامه دهد و با حفظ روابط خوب با کشورهای منطقه، نفوذ کرملین در خاورمیانه را عمیقتر کند. اگر به هر دلیلی کاخ سفید بخواهد از نقش خود در منطقه بکاهد، مسکو قادر خواهد بود تا جایگاه خود را تقویت کند. با اینحال همچون دوره جنگ سرد نیروهایی در منطقه وجود دارند که با نفوذ روسیه مقابله خواهند کرد. علت آن است که دولتها و گروههای قدرتمند منطقه محرکهای پرقدرتی برای حفظ روابط نزدیک با واشنگتن دارند و این انگیزه را حتی همزمان با تقویت روابط با مسکو حفظ میکنند.
درحالی که روابط نفتی مسکو ریاض در بهترین شکل آن قرار دارد، در آینده اهمیت این همکاری در رقابت با نفت غیرمتعارف آمریکا که موجب افزایش عرضه به بازار میشود، افزایش مییابد. این روند (افزایش عرضه) نه تنها درآمدهای روسیه را کاهش میدهد بلکه باعث خواهد شد تا توانایی مسکو در داشتن نقش فعال در خاورمیانه کاهش یابد.
از سوی دیگر مسکو مجبور است تا سیاستهای آتی خود را نه تنها با رویکردهای ایالات متحده متوازن سازد بلکه باید به نفوذ چین نیز توجه کند زیرا ظرفیتهای رو به رشد اقتصاد چین میتواند به تهدیدی برای نفوذ قدرتها در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان تبدیل شود.
از دید این تحلیلگران، داشتن روابط خوب با همه کشورهای منطقه موقعیتی برتر از زمان جنگ سرد را به کاخ کرملین داده و این کشور را قادر کرده است در بسیاری از تنشهای منطقهای حضور داشته باشد. ادامه این شرایط با وجود بازیگرانی همچون ایران، عربستان و اسرائیل سخت خواهد بود. تداوم چنین شرایطی به وضعیت بازار نفت و توانایی مالی روسیه، رضایتمندی مسلمانان روسیه از وضع موجود، خط مشیهای چین و دوره پس از پوتین ارتباط دارد؛ بروز هرگونه مشکلی در مولفههای فوق میتواند برای روسیه دردسرساز شود حتی اگر ایالات متحده بخواهد از نقش خود در خاورمیانه بکاهد.