سرانجام پس از حدود ۱۹ سال تجاوز و اشغالگری در افغانستان، کاخ سفید مجبور شد توافق صلحی را با طالبان امضا کند. نکته تلخ و در عین حال تعجبآور آن است که در طول این سالهای طولانی، سه رئیسجمهوری آمریکا این گروه را تروریستی نامیدند و در تلاش بودند تا از طریق جنگ، طالبان را نابود سازند. در نهایت اما این رویکرد موفقیتی در برنداشت و دولت ایالات متحده راهی جز نشستن بر سر یک میز و گفت وگو با این گروه پیدا نکرد.
توافقنامه صلح افغانستان بین گروه طالبان و دولت آمریکا روز دهم اسفندماه به امضای نمایندگان دو طرف رسید. در این توافق آمریکا و گروه طالبان تعهداتی را پذیرفته اند. مهمترین بندهایی که در توافق صلح واشنگتن ملزم به اجرای آن شده است عبارتند از خروج تدریجی همه نیروهای نظامی آمریکا و همپمانانش، تخلیه پایگاههای نظامی، آزادی زندانیان طالبان در مقابل آزادی افرادی که نزد این گروه اسیرند، آغاز اقدامات قانونی در واشنگتن برای تغییر و رفع تحریمها علیه این گروه و اعضای آن. همچنین آمریکا متعهد شد که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی افغانستان را تهدید نکند.
در مقابل طالبان نیز متعهد شده است که ضمن آزادی زندانیان، مانع از اقدامات تروریستی القاعده از خاک افغانستان علیه ایالات متحده و متحدان کاخ سفید شود. طالبان از همکاری یا هر اقدامی که ایالات متحده یا شرکا و شهروندان این کشور را تهدید میکند خودداری و جلوگیری خواهد کرد.
آغاز مسیری طولانی و پرچالش
تحلیلگران چند نکته مهم در خصوص این توافق را مطرح می کنند. بارزترین جنبه توافق پرداختن به دغدغه اصلی ایالات متحده یعنی امنیت بوده است. تضمین امنیت برای ایالات متحده و متحدانش در این توافق بسیار برجسته بود و برخلاف بسیاری از ادعاها، موضوعاتی همچون برقراری امنیت برای مردم افغانستان یا رعایت حقوق بشر، دموکراسی و حقوق زنان در توافق عنوان نشده است. این موضوعات از اولویتهای کاخ سفید نبودند و به نظر می رسد هر زمان امنیت برای دولت آمریکا تامین شود واشنگتن تاکید و حساسیتی بر دیگر موضوعها ندارد.
از طرف دیگر و برخلاف عرف واشنگتن در این توافق از گروه طالبان با عنوان امارت اسلامی یاد کرده است. اگرچه در توافق ذکر شده که آمریکا این عنوان را به صورت رسمی و همتراز با یک دولت قبول ندارد اما همزمان برخی مسائل را که تنها در حیطه اختیار دولتها است (همچون صدور مجوز سفر و گذرنامه و غیره) به این گروه واگذار کرده است. این موضوع مهم در کنار توافق بر سر آزادی زندانیان مسائلی هستند که به صورت مستقیم به عنوان مداخله در وظیفه دولت مرکزی کابل به شمار میآیند و در همان ابتدای اجرای توافق موجب بروز چالشهایی شده است.
اندیشکده «بروکینگز» در تحلیل خود از توافق صلح آورده است که این توافق در نهایت ایالات متحده را قادر میسازد تا به نحوی خود را از طولانیترین جنگی که در آن دخالت داشت، خارج سازد.
اگرچه خواسته فوق برای واشنگتن دارای اهمیت است اما در این که توافق میتواند صلح را برای افغانستان به ارمغان بیاورد تردید وجود دارد. طبق این تحلیل خواسته فوق در صورتی دستیافتنی است که طالبان، دولت افغانستان و مردم این کشور بتوانند در گام بعدی به توافقی میان خود دست پیدا کنند که منافع همگان را تامین میکند. اتاق فکر آمریکایی بروکینگز تصریح میدارد صلح واقعی تنها زمانی میتواند در افغانستان حاصل شود که نیروهای آمریکایی از این کشور خارج شوند و جنگ گروههای افغان پایان پذیرد.
به نظر میرسد این توافق یک گام نخست دارد و در صورت پایان یافتن خشونتها مراحل بعدی آن نیز اجرایی خواهد شد. ابتدا تعداد نیروهای آمریکایی در ۴ ماه به ۸۶۰۰ نفر کاهش مییابد و سپس به تدریج در کمتر از یک سال از بقیه نیروهای این کشور و ائتلاف کاسته میشود تا ۵ پایگاه نظامی تخلیه شود.
تحلیلگر اندیشکده «شورای آتلانتیک» هم بر این باور است که با امضای توافق، مرحله تازهای در سرنوشت سیاسی افغانستان رقم خورده است و احتمالا طالبان خود را در آستانه تشکیل دوباره امارت اسلامی میبیند. از نگاه آمریکا هم فاصله گرفتن طالبان از القاعده و مقابله با تروریسم و به خطر نیافتادن امنیت آمریکاییها دارای اهمیت است. از این منظر، برقراری بلندمدت این شروط میتواند به راه حلی بلندمدت که بیشتر مردم افغانستان آن را میپذیرند، منجر شود.
طبق این تحلیل، مراحل اجرای این توافق گام به گام و دوطرفه طراحی شده است تا درگیریها در افغانستان پایان یابد و امضای توافق مرحله نخست از این مسیر بود. در گام دوم قرار گرفتن طالبان و دولت کابل بر سر میز مذاکره اهمیت زیادی دارد زیرا دستیابی به توافق صلح نهایی به مذاکره دولت و طالبان وابسته است. حال با تکمیل فرایند انتخابات در افغانستان و قطعی شدن ریاست جمهوری «محمد اشرف غنی» باید تنشهای سیاسی در داخل کابل تمام شود و همه نخبگان افغان برای تشکیل یک تیم مذاکراتی تلاش کنند.
دورنمای افغانستان پس از صلح واشنگتن با طالبان
برخلاف برخی تصورها در خصوص خروج آمریکا از مسائل افغانستان، تارنمای اندیشکده آتلانتیک مینویسد هنگامی که مذاکرات گروههای افغانی آغاز شد نقش ایالات متحده و جامعه بین المللی برای کسب موفقیت ضروری است. طالبان باید درک کند که راه حل سیاسی تنها مسیر پیش روی این گروه است و تشکیل امارت اسلامی از جمله گزینهها نیست. خروج بیشتر نظامیان آمریکایی هم باید براساس پیشرفت در مذاکرات اجرایی شود و نه براساس برنامه زمانبندی از قبل آماده شده.
در چارچوب این دیدگاه طالبان باید سایه حضور آمریکا را احساس کند تا به مذاکرات ادامه دهد؛ حتی در صورت لزوم سطح همکاری واشنگتن با این گروه باید کاهش یابد. این خط مشی تلاشهای آمریکا را بیمه میکند و کسب موفقیت نهایی را که صلح و ثبات افغانستان است را دستیافتنی میسازد.
در هر صورت همه کارشناسان تاکید دارند اگرچه تاکنون فرایند مهمی طی شده اما راهی طولانیتر باقی مانده و ممکن است گفت وگوهای بین الافغانی سالها طول بکشد. اگر در کوتاه مدت توافقی نیمبند و ضعیف بین دو طرف بدست بیاید ممکن است با اقدامات نظامی، کودتا یا هر دخالت خارجی این روند ناکام بماند. بروکینگز نمونه مشابه چنین گفت وگوهایی را جنگ داخلی فیلیپین دانست که بیشتر از یک دهه طول کشید و حتی چند بار توافقها فروپاشیدند.
طبق تحلیل برخی دیگر از کارشناسان آمریکایی نتیجه نهایی توافق این است که طالبان به عنوان قدرتی مهم در افغانستان نقشآفرین خواهد ماند و دست ایالات متحده از دخالت در این کشور تا حدودی بسته میشود. به همین دلیل دولت کابل باید پیش از مذاکرات و بدون اتکا به واشنگتن، خطوط قرمز خود را به ویژه در حوزههای حقوق بشری تعیین کند. آمریکا هم باید به فکر آن باشد که چگونه با طالبانی که در قدرت قرار میگیرد، تعامل داشته باشد.