موافقت نامه صلح میان آمریکا و طالبان در حضور خبرنگاران رسانههای مختلف جهان در دوحه پایتخت قطر امضا شد. تصاویر و فیلم های خوش آب و رنگی از صحنه ملاقات دو هیات و مراسم مجلل امضای توافق آن شبکه های ماهواره ای و تلویزیون های بینندگان را پرکرد.
در ذیل این تصاویر اخبار فوری در مورد این توافق به سراسر جهان مخابره شد که این توافق را پیروزی صلح و ثبات در افغانستان و برقراری دوستی و آشتی میان دشمنان و حتی پیروزی آمریکا در به راه آوردن طالبان قلمداد می کرد.
هیات آمریکایی و دولت آمریکا نیز با ژستی پیروزمندانه وارد این توافق شد و همزمان مقامات آمریکای از ترامپ گرفته تا دیگران ضمن اعلام پیروزی «قدرتمندانه» به طالبان اخطار کردند در صورت تخطی از این توافق با نیروی نظامی بزرگتری به افغانستان باز خواهند گشت.
این تصویر ساخته و پرداخته دولت آمریکا و برخی رسانه های آمریکایی از واقعیت مساله بسیار دور است. واقعیت این است که آمریکا پس از ۱۹ سال نبرد در افغانستان و استفاده از پیشرفته ترین تسلیحات، از جمله بزرگترین بمب روی زمین، برابر نیروهای طالبان تسلیم شد.
آمریکا به افغانستان آمد تا طالبان را به عنوان سازمانی تروریستی که در ارتکاب بدترین جنایت تروریستی علیه آمریکا – واقعه یازدهم سپتامبر – مشارکت داشته از صحنه این کشور حذف کند. اما ۱۹ سال نبرد پیاپی و دو تریلیون دلار هزینه نتوانست آمریکا را به این هدف خود نزدیک کند.
در نهایت آمریکا در افغانستان به همان سرنوشتی دچار شد که پیشتر انگلیسی ها و روس ها شده بودند. توافق دوحه در واقع تسلیم آمریکا در برابر واقعیت های صحنه نبرد، ناامیدی از تحقق اهداف اعلام شده و واگذارکردن دوباره افغانستان به طالبان است تنها به این شرط که اجازه دهند نیروهای آمریکایی و هم پیمانان آنها به سلامت افغانستان را ترک کنند.
به نظر می رسد یک نکته مهم دیگر در باره توافق دوحه مورد غفلت تعمدآمیز برخی تحلیلگران و خبرنگاران غربی قرار گرفته باشد. خروج آمریکا از افغانستان در واقع اولین مرحله از اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه پس از ترور سردار سلیمانی است.
پس از این ترور نابخردانه – که احتمالا توسط لابی اسرائیل به تصمیم گیرندگان آمریکایی تحمیل شد – ایران اعلام کرد در انتقام از این جنایت اخراج آمریکا از منطقه را در دستورکار قرار خواهد داد. پس از این اعلام حوادث متعدد و بدی برای نیروهای آمریکایی در افغانستان رقم خورد. تعدادی از نیروهای آمریکایی در اثر این حوادث کشته شدند و هواپیمای فوق پیشرفته و بلندپرواز آنها به زیر کشیده شد.
آمریکا به درستی تشخیص داد روشن شدن موتور انتقام ایران می تواند تلفات سنگین نیروهای آمریکایی در افغانستان را در پی داشته باشد. آمریکا دریافت نزدیکی ایران و طالبان می تواند امنیت نیروهای آمریکایی در افغانستان را با خطر بی سابقه ای روبه رو سازد. این خطر دولت ترامپ را به صرافت عقب نشینی سریع تر از افغانستان انداخت و دولت آمریکا را مجبور نمود با شرایط طالبان کنار آمده و با واگذار کردن افغانستان به آنان در قالب توافق صلح آنها را از دایره دشمنان خود - و همکاران بالقوه قدرت انتقام ایران - بیرون کند.
اگر خطر انتقام ایران و استراتژی جدید ایران برای اخراج آمریکا از منطقه نبود دولت ترامپ می توانست با دست بازتر و امنیت خاطر بیشتری با طالبان مذاکره نموده و امتیازاتی کسب کند. اما اشتباه محاسبه دولت ترامپ در ترور شهید سلیمانی این امکان را از آمریکا گرفت و آن را وادار به تسلیم در برابر خواسته های طالبان کرد.
با این اوصاف افغانستان را می توان اولین ایستگاه اخراج آمریکا در منطقه تلقی کرد. اخراج آمریکا از عراق نیز با رای مجلس این کشور عملا شروع شده است. این دو اخراج سرنوشت ساز به نیروهای ضدآمریکایی منطقه اعتماد بنفس جدیدی خواهد داد تا حضور آمریکا در منطقه را هدف قرار داده و روند اخراج آن از خاورمیانه را تسریع کنند و این بهای سنگینی است که دولت ترامپ باید بابت واگذاری سیاست (و تصمیمات) خاورمیانه ای خود به لابی اسرائیل بپردازد.
* استادیار دانشگاه تهران