حضرت علی (ع) که مرد شجاع میدانهای نبرد بود، با بچهها چگونه رفتار میکرد؟ میدانیم ایشان را پدر یتیمان میخواندند و همه کودکان بیسرپرست شهر ایشان را میشناختند، اما این محبت تنها شامل کودکانی که پدرشان را از دست دادهاند نبود، امیرالمومنین، حضرت علی (ع) با همه کودکان مهربان بودند.
کتاب هفت حکایت از بچهها و حضرت علی علیه السلام، به بازگو کردن همین مهربانیها میپردازد و هفت داستان تاریخی از رفتار امام (علیه السلام) با کودکان را روایت میکند. انجیر و عسل، خنده و خرما، دخترک خدمتکار، بچهای که بوی بهشت میداد، به خاطر شادی بچهها، آرام در کنار پدر و احترام به میهمان، نام هفت داستانی هستند که در این کتاب میخوانید.
حکایت بخشش نخلستان به مرد خسیس، دخترخدمتکاری که رفت بازار خرما بخرد و پولش را گم کرد، دو مادری که مدعی یک نوزاد بودند و چند داستان دیگر که شرحی از متن قصههای یادشده به دست می دهند، روایتهایی هستند که به گوش بزرگترها آشنا میآیند اما برای بچهها تازگی دارند؛ زیرا راوی این قصهها مصطفی رحماندوست، نویسنده باتجربه ادبیات کودک و نوجوان است.
این کتاب برای بچههای بززگتر از پنج سال نوشته شده که بزرگترها میتوانند آن را برایشان بخوانند، برای بچههای ابتدای دبستان هم این کتاب میتواند خواندنی باشد. مجموعه داستان هفت حکایت از بچه ها و حضرت علی(ع) نوشته مصطفی رحماندوست است به تصویرگری سحر حقگو در ۲۴ صفحه و قطع خشتی از سوی نشر افق منتشر شده است.
یکی از قصههای این کتاب، به نام به خاطر شادی بچهها
مرد فقیری نزد حضرت علی (ع) رفت تا کمی درددل کند. کودکان این مرد از شاخه درخت خرمای همسایه، که به خانهشان راه پیدا کرده بود، خرما میچیدند و این کار سبب عصبانیت مرد همسایه میشد. حضرت علی به نزد مرد همسایه رفت تا به طریقی رضایت او را جلب کند تا اجازه دهد کودکان مرد فقیر روزی چند خرما از درخت بچینند اما مرد همسایه به هیچوجه راضی نشد.
سرانجام حضرت علی پیشنهاد داد که نخلستان ارزشمندش را با خانهی کوچک مرد همسایه تعویض کند. مرد همسایه شگفتزده شده بود، پیشنهاد را پذیرفت و دلیل این کار را از حضرت پرسید. امام فرمود: دلم میخواهد کودکان این مرد شاد باشند و بیترس از درخت، خرما بچینند و بخورند. سپس حضرت علی (ع) به پدر کودکان فرمود: این خانه را به تو میبخشم به اینجا اسبابکشی کن و بگذار کودکانت با خیال راحت خرما بچینند، بگذار این نخل، دل کودکانت را شاد کند.