تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۹:۱۵

تهران - ایرنا - ظهور، توسعه و سیر ویروس کرونا در همه کشورها کم‌وبیش از یک الگوی مشابه پیروی می‌کند و اگر چین را موفق‌ترین کشور در مهار بحران تصور کنیم، مشکل اینجاست که ایران، برخلاف سایر کشورهای درگیر، در اتخاذ تدابیر ضربتی و سفت‌ و سخت مانند چین و ایتالیا با موانع، محدودیت‌ها و چالش‌های ویژه‌ای مواجه است.

در این یادداشت رضا نصری، کارشناس حقوق بین الملل، به برخی از چالش‌ها و موانع بین‌المللی ایران در مدیریت بحران کرونا اشاره کرده و راهکارهایی هم برای کمک به دولت برای عبور از این گردنه سخت پیشنهاد می کند.

دکتر مایکل رایان، مدیرعامل برنامه مدیریت اضطراری سازمان بهداشت جهانی، درباره آخرین وضعیت ویروس کرونا در جهان گفته است؛ «ایران و ایتالیا اکنون در عذاب هستند اما به شما تضمین می‌دهم خیلی زود سایر کشورها در موقعیت مشابهی قرار خواهند گرفت»!

این سخنان دکتر رایان دستکم دو فرضیه را پُررنگ می‌کند: اول اینکه «ظهور، توسعه و سیر ویروس کرونا» در همه کشورها کم‌وبیش از یک الگوی مشابه پیروی می‌کند و دوم اینکه، اگر چین را موفق‌ترین کشور در مهار بحران تصور کنیم، احتمالاً اتخاذ تدابیری شبیه به تدابیر چین موثرترین و آزموده‌ترین راهِ مدیریت بحران خواهد بود.

اما مشکل اینجاست که ایران، برخلاف سایر کشورهای درگیر، در اتخاذ تدابیر ضربتی و سفت‌وسخت مانند چین و ایتالیا با موانع، محدودیت‌ها و چالش‌های ویژه‌ای مواجه است.

۱) اول اینکه اتخاذ این نوع تدابیر مانند تحمیل قرنطینه سراسری، تعلیق فعالیت‌های اقتصادی و حمایت مالی از بنگاه‌ها و کسب‌وکار آسیب‌دیده، برای دولت ایران از اغلب کشورهای مشابه به مراتب دشوارتر است. این تدابیر مستلزم هزینه کردن میلیاردها دلار پول و یک بنیه قوی اقتصادی است که ایران (پس از تحمل دو سال تحریم و «فشار حداکثری») از هر دوی آن تا حدود زیادی بی بهره شده است. در مقام مقیاس، ایتالیا که شرایط مشابهی با ایران دارد، تاکنون فقط ۲۸ میلیارد دلار (یعنی درصد مهمی از کل بودجه سالانه ایران) را به موضوع کرونا اختصاص داده است و دولت بریتانیا نیز برای مقابله با بحران رقمی معادل ۳۹ میلیارد دلار در نظر دارد.  

به بیان دیگر، دولت ایران برای اتخاذ تدابیر ضربتی مورد نظر پول کافی در دست ندارد و «اقتصاد» نیز بر اثر فشارهای ظالمانه و غیرقانونی دولت آمریکا شکننده‌تر از آن است که برای مدت طولانی قابل «تعلیق» باشد. تبعات انسانیِ سقوط اقتصاد هم سنگین‌تر از آن است که دولت با اغماض از کنار آن عبور کند.

۲) دوم اینکه ایران مانند همه کشورها با تمام چالش‌ها و تهدیدهای ویروس کرونا دست و پنجه نرم می‌کند؛ اما تنها کشوری است که وادار است تحت تحریم، «فشار حداکثری» و کارشکنی‌های سیستماتیک دولت آمریکا بحران را مدیریت کند! به عبارت دیگر، در حالی که سایر کشورها به همکاری‌های چندجانبه و تبادل امکانات با یکدیگر روی آورده‌اند، دولت آمریکا حتی در اوج این بحران فراگیر همچنان دست از فشارهای غیرقانونی و کارشکنی‌ برای مانع‌تراشی در برابر تلاش‌های ایران دست برنمی‌دارد.  

به عنوان مثال، بهرغم مخاطرات بحران، دولت آمریکا همچنان اجازه نمی‌دهد منابع مالی ایران در دیگر کشورها به کانال مالی موسوم به «کانال سوئیس» وارد شود تا از آن طریق برای خرید دارو و تجهیزات استفاده شود و ایضاً «مایک پومپئو» وزیر خارجه آمریکا، شخصاً سایر کشورها را به «مشروط کردن» ارسال کمک‌های بشردوستانه به ایران ترغیب کرده و انتظار می‌رود در برابر درخواست وام ۵ میلیارد دلاری ایران از صندوق بین‌المللی پول‌ (IMF) نیز مانع‌تراشی کند.

در کنار آن، لابی‌ها و بازوهای «غیر رسمی» دولت ترامپ (مانند سازمان FDD و UANI) نیز از «فرصتِ کرونا» استفاده می‌کنند تا به بخش‌هایی از صنایع و اقتصاد ایران که تاکنون به نسبت از گزند تحریم‌ها در امان بوده اند، آسیب برسانند! در این میان، در کنار تلاش آن‌ها برای ترغیب دولت‌های اروپایی (به ویژه دولت بریتانیا) برای بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت و معرفی ایران به عنوان «کانون پاندمی» در افکار عمومی جهان، یکی از اهداف اصلی آن‌ها استفاده از فضای بحران برای فلج کردن صنعت هواپیمایی ایران و ارعاب شرکت‌های چینی در قطع ارتباط دوجانبه با کشور است.  

۳) سوم اینکه دولت ایران؛ برخلاف اغلب کشورها؛ در کنار جنگ با کرونا با یک «جنگ روانی» تمام عیار هم دست و پنجه نرم می‌کند که این خود همراه‌سازی مردم با دستورالعمل‌ها و توصیه‌های کارشناسی را به شدت دشوار می‌سازد. در واقع، کارگزاران این جنگ روانی در تلاش هستند با تزریق اخبار و اطلاعات جعلی، ترسیم یک فضای غیرواقعی، ایجاد توقعات ناسازگار با نظر کارشناسان و تشدید بی اعتمادی میان ملت و ارگان‌های ذی‌ربط دولتی عملاً کارآمدی مقامات مسئول در مدیریت بحران را به حداقل برسانند.  

در واقع، از میان صد کشوری که با بحران کرونا درگیر شده‌اند، ایران تنها کشوری است که افکار عمومی آن به صورت ۲۴ ساعته با انبوهی از نامه‌های «محرمانه» جعلی، ویدئوهای دروغین از مشاهدات پرستاران و کادرهای پزشکی، تحلیل‌های بی اساس، انتقادات مغرضانه از کیفیت عملکرد دولت، شایعات پی در پی در مورد استعفای مقامات، آمارهای کذب و فضاسازی‌های ده‌ها رسانه خارج‌نشین لاینقطع بمباران می‌شود!

به عنوان مثال، شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور ساعت‌ها زمان به انتقاد از «قرنطینه نشدن شهرها» اختصاص داده‌اند بی آنکه از تدابیر مشابه نام برده یا دست‌کم چند دقیقه به صورت موثر و مفید در مورد موانع مالی، موانع اجرایی، تبعات امنیتی و دشواری‌های عملی پیاده‌سازی چنین طرحی برای کشوری در شرایط ایران اختصاص داده باشند. ایضاً صدها ساعت در مورد «ناکارآمدی دولت» در مدیریت بحران بحث و گفت‌وگو شده، بی آنکه به تبعات تحریم‌هایی که به گفته «برایان هوک» در یک سال اخیر بیش از ۵۰ میلیارد دلار از صندوق دولت کاسته است، اشاره‌ای داشته باشند.  

در هر حال، دولت ایران در یک شرایط خاص و استثنایی و با دستان بسته - اما با کارنامه‌ای که دستکم مورد تمجید «سازمان بهداشت جهانی» است - در حال مدیریت یک بحران عظیم و خطرناک است و لازم است در این شرایط - به رغم تمام اختلاف و سلیقه‌های سیاسی - در تقویت آن کوشا باشیم.  

در این رابطه، سه گروه مسئولیت دارند:

گروه اول مردمی هستند که مستقیم در معرض شیوع بیماری قرار دارند. لازم است آن‌ها با درک شرایط و با غربال اطلاعات غلط و اعتماد به کارشناسان داخلی از یک سو با جدیت به تمام توصیه‌ها و دستورالعمل‌های دولت برای پیشگیری و ممانعت از شیوع بیماری به دقت عمل کنند؛ از سوی دیگر با تشکیل گروه‌های محلی و مجازی در ارائه کمک‌های مالی به بیمارستان‌ها و اماکن درمانی مشارکت کنند. نخبگان، دانشگاهیان، پزشکان، انجمن‌ها و سازمان‌های تخصصی کشور نیز می‌توانند در حمایت از تلاش‌ها وزارت خارجه برای رفع تحریم و جلب همکاری بین‌المللی با امضای طومار و نامه‌نگاری همراهی کنند.  

بسیاری از انتقادها و گلایه‌ها از فساد، انفعال، تصمیمات غلط و سوءمدیریت‌ها در چهل سال گذشته صحیح و مورد تایید بخش قابل ملاحظه‌ای از جامعه است. اما ویروس موضوع «مرگ و زندگی» است و امروز مشارکت عمومی برای شکست آن یک وظیفه «ملی» تلقی می‌شود.

گروه دوم ایرانیان مقیم خارج از کشور (به ویژه ایرانیان مقیم آمریکا) هستند که لازم است در این شرایط خاص با اِعمال فشار به دولت‌های میزبان، تماس با نمایندگان پارلمانی، درج مقاله در روزنامه‌ها، جلب حمایت سازمان‌های غیردولتی و جلب نظر افکار عمومی در رفع موانع ذکر شده تلاش کنند. لازم است افکار عمومی جهان متوجه شود که در شرایط یک پاندمی خطرناک، تهران و قم با پاریس و نیویورک فاصله چندانی ندارند و هر سیاستی که موجب تضعیف ساختار حاکمیتی، تضعیف نظام پزشکی و ناکارآمد شدن دولت ایران در مدیریت بحران شود، دودش مستقیم به چشم مردم سایر کشورها خواهد رفت!

گروه سوم سازمان‌ها، بنیادها و موسسات شبهه‌خصوصی داخل کشور هستند که سال‌هاست برای ارائه خدمات «تبلیغاتی» سالانه میلیاردها تومان از ثروت ملی بودجه و تسهیلات ویژه دریافت می‌کنند. لازم است آن‌ها نیز با توجه به نیاز دولت به منابع مالی و بلاموضوع شدن خدمات‌شان در شرایط خاص کنونی نسبت به بازگرداندن بخشی از بودجه به دولت یا تخصیص بخش قابل ملاحظه‌ای از آن به بیمارستان‌ها و مراکز خدمات کاربردی‌تر، در عبور کشور از این گردنه سخت و مهار بخشی از فشارهای آمریکا همیاری کنند.