مهدی باکری فرمانده شجاع و توانمند در جبهه های جنگ، انسانی وارسته و یکی از مریدان امام خمینی (ره) بود، چنانکه با تمام وجود خود را پیرو خط امام میدانست و تلاش داشت، زندگیاش را برپایه رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم کند با دقت به سخنان امام(ره) گوش میداد، آنها رامینوشت و در معرض دید خود قرار میداد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانوادهاش سفارش کرده بود که سخنرانی ایشان را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند. او معتقد بود، سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است، باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.
زندگی نامه
مهدی باکری در ۱۳۳۳ خورشیدی در میاندوآب در یک خانواده مذهبی متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را از دست داد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست ساواک وارد جریانات سیاسی شد.
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد. شهید باکری در طول فعالیت های سیاسی خود از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی ساواک تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با دیگر مبارزان به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزان داخل کشور فعال شود.
مهدی باکری در دوره سربازی با پیروی از اعلامیه حضرت امام خمینی (ره) در حالی که در تهران افسر وظیفه بود از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت های گوناگونی را برای به ثمر رساندن پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد.
مهدی باکری و حضور موثر در دفاع مقدس
مهدی باکری در طول دوران دفاع مقدس در عملیات های مهمی چون فتح المبین، بیت المقدس یک، دو و سه، رمضان، مسلم ابن عقیل، والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار، خیبر و بدر حضور فعال داشت. در ادامه به مهم ترین اقدامات وی در طول این عملیات های مختلف اشاره شده است:
عملیات فتح المبین و بیت المقدس: شهید باکری در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف حضور داشت. در این عملیات یکی از گردان ها در محاصره قرار گرفته بود که وی به همراه تعداد نیرویی اندک توانست، آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت المقدس شرکت کرد که این عملیات با پیروزی سپاه پاسداران در مقابل بعثی ها همراه بود. در مرحله دوم عملیات بیت المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی که داشت در مرحله سوم عملیات به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی سیم هدایت کند.
عملیات رمضان: در این عملیات مهدی باکری با عنوان فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد با بعثی ها در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد اما جراحت مانع از پیش روی و جانثاری وی نشد و برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، تلاش شبانه روزی کرد.
عملیات مسلم بن عقیل: در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و همچنان ایثار رزمندگان، بخش زیادی از مناطق تصرف شده توسط رژیم بعث که اهمیت راهبردی بسیاری داشت، آزاد شد.
عملیات والفجر: شهید باکری در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا حضور همه جانبه و فعالی داشت و نتیجه آن فتح جزیره فاو به دست رزمندگان اسلام بود. پیروزی در عملیات والفجر و فتح فاو، موازنه نظامی سیاسی جنگ را به میزان بسیاری به نفع ایران تغییر داد و روند جنگ را پیچیدهتر کرد. آمریکا این پیروزی را که به استقرار نیروهای ایرانی در کنار مرزهای کویت انجامیده بود، تهدید عمده برای منافع خود قلمداد کرد و در سطح منطقه دست به تحرکات گسترده دیپلماتیک زد.
عملیات خیبر: وقتی عملیات خیبر آغاز شد، شهید حمید باکری برادر شهید مهدی باکری به عنوان معاون اول لشگر ۳۱ عاشورا به جزایر مجنون قدم نهاد و همان جا در ۲۸ سالگی بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید اما واکنش مهدی باکری به شهادت برادرش یکی از اتفاقات مهم و عبرت آموز دوران دفاع مقدس به حساب می آید؛ مهدی باکری پس از شنیدن خبر شهادت برادر با خانواده اش تماس گرفت و شهادت حمید را یکی از الطاف الهی خواند که شامل حال خانواده باکری شده است.
همچنین مهدی باکری در ارتباط با برگشت برادرش ضمن رد این پیشنهاد از پشت بیسیم این جمله تاریخی را به زبان آورد: همه آنها برادرهای من هستند اگر تونستید، همه را برگردونید، حمید را هم بیاورید.
همچنین نقش شهید باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع از پاتک های توان فرسای دشمن از خود نشان دادند، تصاویر زیبایی از شجاعت و ایثار را آفرید .
عملیات بدر: در مرحله آماده سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی جانانه ترغیب کرد به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت میکرد، تلاش میکرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت کند.
شهید باکری در کلام مقام معظم رهبری
بنابر آنچه سایت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری نقل کرده، آیت الله خامنه ای در ۱۰ سخنرانی به طور مستقیم به مهدی باکری و جایگاه وی در دفاع مقدس اشاره کرده اند. برای نمونه در اظهاراتی که ایشان در ۲۵ آذر ۱۳۹۲ خورشیدی در دیدار اعضای ستاد برگزاری بزرگداشت سرداران و ۱۰ هزار شهید استان مازندران ایراد کردند آمده است: شهید باکری در آغاز جنگ یک جوان دانشجو است که تازه فارغالتّحصیل شده؛ شما نگاه کنید در عملیّات بیتالمقدّس، در عملیّات خیبر، قبل آن در عملیّات فتحالمبین، این جوان یک فرمانده زبده نظامی است که می تواند یک لشکر را در بعضی جاها یک قرارگاه را حرکت بدهد و هدایت کند و کار کند. اینها معجزه انقلاب است.
شهید باکری از نگاه همسر ایشان
یکی از خصوصیات بارز شهید باکری که خیلی برایم جالب بود، این بود که مسایل محیط کارش را زیاد در منزل مطرح نمیکرد و معتقد بود که اگر اینها مطرح شود، ممکن است به انسان غرور دست بدهد و اخلاصی که انسان میتواند نسبت به کارهایی که کرده است، داشته باشد، ناگهان از بین برود. لذا به این علت مسایل جبهه و کارهایی را که به خودش مربوط بود، مطرح نمیکرد. یک روز اتفاقاً خودم از ایشان پرسیدم، این همه افراد جبهه میروند و میآیند و کلی درباره آن حرف میزنند، ولی شما اصلاً صحبت نمیکنید با این همه مسوولیت سنگینی که داری، چرا حرف نمیزنی؟ شهید مهدی گفت؛ من که آنجا کاری نمیکنم، کارها را بسیجیها میکنند. آنقدر به این بسیجیها علاقه داشت که همواره از آنها بهعنوان فرزند یاد میکرد و میگفت؛ اینها بچههای من هستند و هرکس که از بچههای لشکر شهید میشد، عکسهایش را به خانه میآورد و به دیوار اتاقش نصب میکرد.
شهید باکری از منظر دوستان و همسنگران
شهید باکری در حفظ بیت المال و اهمیت آن توجه زیادی داشت. وقتی همرزمانش او را به عنوان فرماندهی که مندرس ترین لباس بسیجی را مدت های طولانی استفاده می کرد مورد اعتراض قرار می دادند، می گفت: تا وقتی که می شود استفاده کرد، استفاده می کنم. همواره رسیدگی به خانواده شهدا را تاکید می کرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسوولان لشکر بعد از هر عملیات به منزلشان می رفت و از آنان دلجویی می کرد و در رفع مشکلات آن ها اقدام می کرد. او می گفت: امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلت ترین زندگی هاست.
محسن رضایی همچنین درباره مهدی باکری گفته است: من مهدی را خوب میشناختم. وقتی محاصره شد از آنجایی که میدانست جنگ به بنبست رسیده و تنها راه موفقیت در عملیات «بدر» حفظ «دجله» است، او مانده بود چکار کند، چون دیگر دجله قابل حفظ نبود. رفتار او من را یاد تلاش حضرت ابوالفضل (ع) برای حفظ مشکی که دیگر قابل حفظ نبود، میاندازد. مهدی دچار حالت شرمندگی شده بود و عملا پیش از آنکه گلوله به او بخورد کشته شده بود. لذا در آن لحظه گلولهای به پیشانی او میخورد و روی زمین میافتد. پس از آن قایقی میآید که او را به عقب بیاورد اما آن قایق را دشمن میزند و پیکر مهدی به رود دجله میافتد. از آنجا به اروند میرود و در خلیج فارس به ابدیت میپیوندد. من فکر میکنم او یک دعا در آن لحظه کرد و آن این است که خدایا آبروی مرا حفظ کن. یعنی او در آن لحظه از اینکه پیکرش به عقب بیاید، شرم داشت.
مهدی باکری و شهادت و مفقودالاثری
این فرمانده دلاور در ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ خورشیدی در جریان عملیات بدر در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم بعثی ها به شهادت رسید. در این هنگام در حالی که یاران او سعی در انتقال پیکرش به وسیله قایق به عقب را داشتند، قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی یکی از سربازان عراقی قرار گرفت و در اروند رود غرق شد. پیکر وی و دیگر همرزمانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان مفقودالاثر است.
این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه خویش آورده است: آه چقدر لذت بخش است، انسان آماده باشد، برای دیدار ربش، ولی چه کنم تهیدستم، خدایا قبولم کن. سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعیاش... خطر وسوسههای درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چارهساز ماست. ای عاشقان ابا عبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونهها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند.