روزهایی را سپری میکنیم که در طول سده اخیر بدیل و نظیر نداشته است، نه جوان ها چنین تجربه ای داشته اند و نه پیرها. روزهایی است حقیقتاً ترسناک، نه تنها مسلمانان و ایرانیان بلکه همه جهانیان در اضطراب و تشویش عمیقی فرو رفته اند و نمی دانند پایان کار کجاست و سرانجام چه خواهد شد.
متخصصین امر بهداشت و سلامت، توصیه ها و راهکارهایی برای برون رفت از این شرایط ارائه نموده اند و شبانه روز زحمت میکشند تا شرایط تغییر کند و از این بحران خارج شویم؛ اما به واقع می توان گفت تمامی کسانی که مستقیم درگیر این بیماری هستند و کسانی که غیرمستقیم شرایط این بیماری را درک میکنند در ضمیر ناخودآگاه شان رو به سوی خدا دارند و از خداوند متعال می خواهند که این بلیه فراگیر پایان پذیرد؛ حتی می شنویم در کشورهایی که سکولاریسم و جدایی دین از سیاست، اخلاق و اقتصاد همه زندگی شان را فرا گرفته در این شرایط دست به دعا برداشته اند و روز دعا اعلام نموده اند.
حال سوال این است که شرط استجابت دعاهای مردم چیست، آیا در بین مردم افراد مقرب در درگاه الهی وجود ندارند که خداوند دعای شان را مستجاب کند؟ آیا انسانهای مستجاب الدعوه که داستان هایشان را مکرر شنیدهایم در زمان ما نیستند؟ یا مسئله خاصی در میان است که مانع استجابت دعا می شود؟
در این نوشتار پاسخ این سوال را شرح می دهم که آیا اولیاء الهی دعا نکردهاند یا اگر دعا کرده اند چرا خداوند دعای شان را مستجاب نمی کند. مقدمه ای برای پاسخ به این سوال باید مطرح کنم و آن این است که فلسفه دعا و تضرع به درگاه خداوند چیست؟ آیا خدا دعا و تضرع را تنها به عنوان وسیله ای برای برون رفت از مشکلات انسان قرار داده است و به انسان گفته است در کنار استفاده از سایر ابزار و امکانات، از ابزار دعا هم استفاده کن یا مسئله دیگری در کار است.
این سخن، مطلب درستی است که دعا ابزاری برای رسیدن به حاجت هاست، اما باید بدانیم که در ورای این ابزار، حکمت و فلسفه مهمی نهفته است و آن این است که خداوند به واسطه دعا میخواهد ضمن استجابت درخواست بنده، انسان را به خود نزدیک کند. در واقع هدف، نزدیک شدن انسان به خداست نه گرفتن حاجت؛ به قول معروف مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است.
حال اگر از این دریچه به دعا و تضرع انسان ها و اولیاء الهی بنگریم، معلوم میشود که خداوند زمانی دعای انسان ها را مستجاب می کند که افراد در مسیر تقرب به خدا قرار بگیرند و تا حد امکان به سوی خدا برگردند، لذا اگر خداوند بازگشت خالصانه مردم به سوی خودش را ببیند حتماً دعای آنها را مستجاب می کند اما اگر خدا ببیند مردم می خواهند با دعا کردن فقط خواسته خود را بگیرند و بروند، خواسته شان را مستجاب نمی کند.
نکته دیگر این است که اولیاء الهی که دعایشان در نزد خداوند به استجابت نزدیکتر است، باید اجازه دعا کردن از درگاه الهی برای ایشان صادر شود تا دعا کنند؛ نه اینکه آنها نخواهند دعا کنند بلکه اولیاء الهی آماده دعا و تضرع به درگاه خدا هستند، اما باید از طرف خداوند اجازه صادر شود و به تعبیر دقیق تر باید حال دعا و حالت اقبال به آنها افاضه گردد تا دعا کنند و زمانی این حال افاضه می گردد که در بین مردم آن حالت تقرب و حرکت به سمت خداوند ایجاد شود. در این زمان است که خدا درهای دعا را به روی همه انسان ها از جمله اولیائش باز میکند و دعا را اجابت می نماید.
بنابراین اگر مردم میخواهند دعایشان و دعای اولیاء الهی مستجاب گردد، باید از صدق دل و صفای باطن به ضعف و قصور خودشان در درگاه الهی اقرار و اعتراف نمایند و با خدا پیمان ببندند که گذشته آلوده خود را پاک نموده و سلوک بندگی اختیار نمایند. این دیگر در اختیار بنده و شماست که چه زمانی از خواب بیدار شویم و بفهمیم که قادر مطلق خداست و اوست که زمامدار امور جهان است و ما باید در برابر او سر تسلیم فرود آوریم و راه بندگی اختیار نماییم.