و صدای «پرویز بهرام»، خود، خاطره بود. خاطره صدا و صدای خاطره. آنقدر عمیق نفوذ میکند و دلنشین است که خودش را بهیاد میآورد، فقط خودش.
در «جاده ابریشم» حریرِ نرمی میشود که گوشمان را نوازش میدهد و در «اُتللو»، احساساتِ متناقضِ ما را آنچنان یکرنگ و لطیف میسازد که آنچه میماند یادِ دلنشینِ صدایی ماندگار است.
پرویز بهرام، چهارم مرداد ۱۳۱۲، در تهران، اولینبار صدایش را به گوش اینجهانیان رساند. پدرش هنرمند و استاد گچبری و آیینهکاری بود و آثاری بهجا مانده از خود در کاخ گلستان دارد. او در کنار پدر، در فضایی هنرمندانه پرورش یافت. کارشناسی حقوق قضایی را تحصیل کرد و وکیل رسمی دادگستری شد. اما جاده ابریشمین هنر او را بهسوی خود کشاند و مسافرِ کاروانِ هنر شد و صدای رسای تاریخ و هنر.
علاقهاش به هنرهای دراماتیک او را به دعوت هوشنگ لطیفپور و جعفر والی به تئاتر و گویندگی (دوبلوری) کشاند و خیلی زود، جایگاه برجستهای یافت و در آثاری سهیم گشت که سهم ویژهای در خاطرات تصویری ما دارند.
از میان برجستهترین صداپیشگیهایش، باید پدر روحانی (چارلز بیکفورد) در فیلم «آهنگ برنادت»، بروتوس (جیمز میسون) در فیلم «ژولیوس سزار»، هری لایم (اورسن ولز) در فیلم «مرد سوم»، کاپیتان فیرفاکس ور (پیتر اوستینوف) در فیلم «بیلی باد»، ژان وال ژان (ریشارد ژوردان) در سریال «بینوایان» و ازجمله بهیادماندنیترین کارهایش امیرکبیر (ناصر ملکمطیعی) در سریال «سلطان صاحبقران» اثر زندهیاد علمی حاتمی و مستند خاطرهانگیزِ «جاده ابریشم» را برشمرد.
تقریبا همهکسانی که از خود علاقهای به هنر دوبله نشان دادهاند، دستکم یکبار سعی کردهاند مثل او حرف بزنند، ولی او بدلی ندارد.
او ویژه و یکتا بود، در نوع خود.
سخنور و شیرینزبان و بذلهگو بود و هرجا که بود، همین خصلت، همنشینی با او را دلنشین میکرد و فضای اتاق انتظار گویندگان را شاد و سرزنده نگاه میداشت. تا آخرین روزهای توانایی کار میکرد و ازجمله آخرین فعالیتهایش، روایتگریِ سریال «مختارنامه» بود.
صدایش ماندگار، یادش دلنشین و بیانش ماندنی خواهد بود.
او برای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم، حکم پلاک در نشانی را داشت و آنقدر آشنا و شناختهشده بود که همه جویندگان را یکراست به مقصد هدایت میکرد.