با عباس کیارستمی همداستانم که فیلم «درشکهچیِ» نصرت کریمی، اولین و برجستهترین فیلم نئورئالیستی سینمای ایران است. من هم چون کیارستمی مدتها نمیدانستم که پسر بازیگوشی که در فیلم ختنه میشود، همان بابک کریمی امروز ما، بازیگر و تدوینگر خوب سینما است. راستش فیلم «درشکهچی» بهخاطر همین سکانس درخشان ختنهسوران است که سالها در ذهن مغز من پایدار مانده است. طنز تلخ اجتماعی فرهنگی و انسانی فشردهشدهای در این سکانس گنجانده شده است که نشان میدهد چرا نصرت کریمی از کودکی عاشق کارهای چارلی چاپلین بوده و خصوصیات هنر نمایشی کمدی و طنز اجتماعی این هنرمند را در مغز خود به تمرین درآورده و پرورانده است. نصرت کریمی تراژدی نهفته در بطن کمدی اجتماعی را خوب میشناسد.
نصرت کریمی چه در چهرهپردازی، چه در بازیگری و کارگردانی تئاتر و سینما، و چه آنگاه که بهاجبار ممنوعالکار میشود و به صورتکسازی مشغول میشود، در همه احوال هنرمندی خلاق است. از روی نحوه نگاه انضمامی، جسمانی و ایندنیایی او به مقوله هنر، میتوان نظریهای هنری براساس یافتههای مغزپژوهیِ امروز بنا نهاد.
نصرت کریمی پس از سکته مغزی، در یکصدونودمین جلسه سمینارهای مغزپژوهی (مهر ۱۳۸۷) ما از صورتکهایی گفت که در سالهای محرومیت خود از بازیگری و کارگردانی سینما و تئاتر و تلویزیون، ساخته بود. اما او با از دست دادن میدان بینایی طرف چپ، بر اثر سکته و آسیب ناحیه پشتی مغز در نیمکره راست، نحوه برخورد متفاوت و غیرمنتظرانهای داشت. اغلب بیماران برایشان مشکل است که اختلال بینایی در طرف چپ خود را به آسیب نیمکره راست مربوط بدانند. چون سادهتر است که هر نوع اختلال بینایی را به چشم مربوط بدانند. ولی جالب این بود که نصرت کریمی اصرار داشت تاکید کند که این عارضه او از جایی در عمق کاسه سرش و از مغزش، ناشی میشود و هر بار این موضوع را با طنازی خاص خود بهنحوی دیگر بیان میکرد. این اصرار او، مرا بهیاد گزارشی از فدریکو فلینی فیلمساز مشهور و مورد علاقه نصرت کریمی میاندازد که پس از سکته مغزی مشابهای در نیمکره راست، کاریکاتورهایی (کاری که قبل از فیلمسازی به آن علاقه داشت) پس از سکته مغزی در بیمارستان کشیده بود. او در این کاریکاتورها، اغلب در فضای نیمه چپ، مضامینی طعنهآمیز میکشید که اشارهای به نقص مغزی در نیمکره راستش داشت.
در یکی از ملاقاتهایی که با نصرت کریمی داشتم او مجسمه نیمرخی از چهره خود را به من هدیه داد. این نیمرخ، بازیگوشی هنرمندانهای ناشی از هشیاریاش نسبت به اختلال بینایی یکطرفهاش بود. یادش گرامی باد...