پیشینیان ما گفته بودند که نفت نشان از آشفتگیها و درگیریها دارد. هر که نفت در خواب بیند به مصیبتی گرفتار آید. نفت مال حرام بیسرانجام است. بدنامی دارد و عاقبت ندارد. خواب نفت، خبر میدهد که گرفتاری سیاسی (نائبه من سلطان) در راه است! ما میگفتیم این حرفها خرافات است. میگفتیم که این مدعیان تعبیر خواب در دنیای قدیم گرفتار اوهام خویش بودهاند. نفت و فساد و بدبختی؟ نفت و جنگ و زد و خورد؟ این حرفها یعنی چه؟ اما آنگاه که در اوایل قرن بوی نفت از این منطقه برخاست، دیدیم که پیران ما راست میگفتهاند و آنگاه که در اواخر قرن درهای دوزخ بر فراز خلیج فارس باز شد و غریو سهمگین آتشبارها و نهیب سقوط موشکها سایه وحشت و مرگ را بر آبهای نیلگون افکند، همه ماهیان دریا و اشتران صحرا و نخلستانهای بصره و نیزارهای بطایح نیز دریافتند که نفت چگونه ممکن است به جنگ و زد و خورد و آفت و بلا تعبیر شود؛ این بخشی از نوشته محمدعلی موحد در مقدمه خواب آشفته نفت است که به خوبی نشان می دهد، این ماده سیاه را باید طلای سیاه دانست یا بلای سیاه. ماده ای که با تاریخ معاصر ایران گره خورده است.
نفت، مصدق و آیت الله کاشانی
اشغال نظامی ایران در شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و کنترل نظامی و سیاسی متفقین، وضعیت کشور را کاملاً دگرگون کرد. از یک طرف رقابت شوروی، برای نفت ایران افزایش یافت و همچنین انگلیسی ها خواهان کسب سهمی بیشتر از نفت ایران شدند. مقارن با این زمان، تلاش هایی هم از طرف آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی و محمد مصدق به منظور خارج کردن دست بیگانگان از منابع کشور آغاز شد.
البته اقدام های این ۲ شخص از طرف قدرت های بزرگ بی پاسخ نماند. به همین دلیل هم آیت الله کاشانی پس از پنج ماه تعقیب در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی به وسیله عده ای از افسران انگلیسی و مأموران شهربانی به بهانه حمایت از آلمان ها دستگیر شد و انتخاب او به عنوان نماینده مردم تهران در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نیز مانع آزادی وی از زندان متفقین نشد اما کاشانی در زندان هم از نفت و غارت آن توسط انگلیسی ها سخن می گفت و گفت اجازه نخواهد داد، نفت ایران را تاراج کنند.
در غیاب کاشانی، مصدق نماینده اول تهران در مجلس، طرح تحریم نفت را در آذر ۱۳۲۳ به مجلس پیشنهاد کرد و به تصویب رساند که بر اساس آن هیچ یک از مقامات دولتی نمی توانستند، بدون اطلاع مجلس بر سر نفت ایران با کشورهای خارجی مذاکره و قراردادی امضا کنند. سرانجام، جنگ جهانی دوم با تسلیم شدن آلمان و ژاپن به پایان رسید و کاشانی پس از ۲۸ ماه زندان در شهرهای رشت، اراک و کرمانشاه در نتیجه اعتراض مردم در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ از زندان متفقین آزاد شد و به مبارزات سیاسی خود ادامه داد.
در فروردین ۱۳۲۵ خورشیدی بدون اعتنا به قانون تحریم مذاکرات نفت، قرارداد نفتی قوام- سادچکیف، میان ایران و شوروی منعقد شد اما آیت الله کاشانی با آن مخالفت کرد. در نتیجه، کاشانی بار دیگر در ۲۶ تیر ۱۳۲۵ دستگیر و این بار به بهجت آباد قزوین تبعید شد و از ورود او به مجلس پانزدهم نیز جلوگیری به عمل آمد. خبر دستگیری کاشانی به سرعت در تمام مطبوعات آن زمان منتشر شد و موجی از اعتراض را به دنبال داشت. مصدق در نامه ای به شدت به نخست وزیر، قوام السلطنه، اعتراض کرد و آزادی کاشانی را خواستار شد. این اقدام مصدق باعث شد تا کاشانی در نامه ای که از تبعیدگاه خویش برای مصدق فرستاد از او تشکر کند. همین نامه، پیمان دوستی و صمیمیت را میان ۲ مرد سیاسی و روحانی برقرار کرد.
تلاش انگلیسی ها برای نفت ایران
در نتیجه تلاش های کاشانی، مصدق و همینطور نمایندگان اقلیت مجلس پانزدهم، نه تنها قرارداد قوام- سادچکیف در مهر ۱۳۲۶ خورشیدی به وسیله مجلس ملغی شد، بلکه ماده واحده ای به تصویب مجلس رسید که دولت ها را ملزم می کرد، بعد از محروم شدن دست شوروی از منابع نفتی شمال، دست انگلیسی ها را هم از منابع نفت خیز جنوب قطع کند. انگلیس که به هیچ وجه حاضر نبود از منابع عظیم نفتی ایران دست بکشد، باب مذاکرات با مقامات دولت ایران را گشود تا قرارداد جدیدی را که در تاریخ به قرارداد الحاقیِ گس- گلشائیان مشهور شد به منظور تأیید و تکمیل قرارداد ۱۳۱۲ خورشیدی تصویب کند.
برپایه این قرارداد، سلطه انگلیس بر منابع نفتی ایران به مدت ۳۳ سال تمدید می شد و همین اتفاق سرآغاز آن شد تا مبارزات همه جانبه و گسترده مردم به رهبری مصدق و آیت الله علیه این قرارداد آغاز شود. مصدق اگرچه در دوره پانزدهم در مجلس حضور نداشت اما به کمک نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقایی و ابوالحسن حائریزاده توانست از تصویب آن جلوگیری کند و عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید.
محمدرضا پهلوی در این دوره به مقامات انگلیسی اطمینان میداد که اگر با اصلاحات او و افزایش اختیاراتش موافقت کنند، قرارداد الحاقی نیز به تصویب خواهد رسید. او بر اعمال نفوذ دربار و ارتش برای جلوگیری از انتخاب نمایندگان مخالف قرارداد در مجلس شانزدهم حساب میکرد.
تشکیل جبهه ملی برای ملی شدن نفت
با شروع انتخابات و روشن شدن اعمال نفوذهای وسیع در جریان آن، مصدق با عدهای از همفکرانش در اعتراض به وضع انتخابات در دربار متحصن شدند. محمدرضا پهلوی با اکراه آنان را در کاخ پذیرفت اما اعتراض آنان به انتخابات را قبول نکرد. مصدق و همراهانش در این تحصن جبهه ملی ایران را پایه گذاشتند که در سالهای بعد نقش موثری در صحنه سیاسی ایران و ملی شدن نفت داشت. البته مصدق و چند تن دیگر از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم، پس از ابطال صندوقهای تهران و رأیگیری مجدد به مجلس راه یافتند.
نمایندگان در کمیسیون نفت در خلال بحثهای خود از ملیشدن صنعت نفت سخن بهمیان میآوردند. هنگام تصویب گزارش کمیسیون نفت، طرحی با امضای ۱۱ تن، مبنیبر ملیشدن صنعت نفت به مجلس تقدیم شد اما چون امضای کافی نداشت، مطرح نشد.
رزم آرا و نفت ایران
حاجعلی رزمآرا نخست وزیر تلاش میکرد تا راهحلی برای خروج از بنبستی که کمیسیون نفت برای او بهوجود آورده بود، بهدست آورد. بنابراین سعی میکرد با تمام توان از ملیشدن صنعتنفت جلوگیری کند. وی پس از مصوبه ۲۶ آذر مجلس شانزدهم در سوم دی در جلسه خصوصی مجلس شرکت کرد و به شدت علیه ملیشدن نفت، سخنراند و در پایان با صراحت تمام گفت: ملیکردن صنعت نفت بزرگترین خیانت است و ۲ روز بعد، غلامحسین فروهر وزیر دارایی به مجلس آمد و ضمن مخالفت با ملیشدن صنعت نفت، لایحه قرارداد گس- گلشاییان را منتشر کرد.
موضوع منحل کردن مجلس توسط محمدرضا پهلوی برای باز کردن دست رزمآرا نیز در میان طرفداران انگلیس مطرح بود اما محمدرضا پهلوی که دیگر از قدرت گرفتن رزمآرا و احتمال سرنگونی خود به دست او، بیمناک شده بود به مخالفان وی پیوست و اما رزم آرا که از مخالفان ملی شدن نفت بود، توسط فدائیان اسلام ترور شد.
ملی شدن صنعت نفت
پس از رزمآرا دیگر هیچ یک از نمایندگان وابسته به انگلیس را یارای مقابله با نهضت ملیشدن نفت نبود. از اینرو کمیسیون نفت، پیشنهاد ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور را پذیرفت و طرحی را به مجلس تقدیم کرد که در آن آمده بود: نظر به اینکه ضمن پیشنهادهای واصله به کمیسیون نفت مبنی بر ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آنجایی که وقت کافی برای مطالعه در اطراف اجرای این اصل باقی نیست، کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شورای ملی تقاضای ۲ ماه تمدید مینماید.
بدین ترتیب در فضای سیاسی و اجتماعی بسیار حساس آن روزگار در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی ماده واحدهای راجع به ملیشدن صنعت نفت ایران از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت و چند روز بعد در آخرین روز سال؛ یعنی ۲۹ اسفند مجلس سنا مصوبه مجلس را تأیید کرد.