تهران – ایرنا – انسان می تواند در دوره شیوع ویروس کرونا، به « طاعون» کتاب « آلبرکامو» نویسنده شهیر فرانسوی استناد کند که در آن زندگی در شهر « اوران الجزائر» در حالی که مردمش به یک بیماری همه گیر مبتلا شده اند، به تصویر کشیده شده است.

این تصاویر واکنش های اهالی اوران را نشان می دهند برخی تصمیم به مقاومت گرفته و برخی هم فرار را ترجیح می دهند، کسانی قربانی هستند و برخی هم از آن سوء استفاده می کنند.

در واقع ، این روایت با وجود گذشت سال های طولانی ( کتاب در اواخر دهه چهلم میلادی و پس از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شده است) هنوز ویژگی های نمادین خود را حفظ کرده است و یکی ازمهمترین توصیفات ادبی آن علیه نازیسم است و نویسنده بدون اشاره مستقیم به نازیسم، با استفاده از واژه طاعون آن را یادآوری می کند.

« شریف الرفاعی» از نویسندگان عرب بعداز ذکر این مقدمه در مقاله خود که در وبگاه « طلال سلمان» نویسنده برجسته لبنانی به نام « علی الطریق» منتشر شده، می نویسد: امروز جهان با دو رویداد مهم ، ویروس کرونا و مشکل پناهجویان مواجه است و اگر استعاره «طاعون» مناسب باشد تا در مورد ویروس صحبت کنیم ، آنگاه آنچه در هنگام پرداختن به مسئله پناهجویان که در منطقه  بین یونان و ترکیه جمع شده اند به ذهن خطور می کند، « سقوط» کتاب دیگری از کامو است.

کتاب "سقوط" از اول تا آخرین خطش یک شاهکار ادبی است. کامو از زبان تنها راوی و قهرمان داستان، تناقض وحشتناکی را که فرد و جامعه میان عقاید نظری از یک سو و شجاعت و جسارت لازم برای اجرای آن از دیگر سوی قرار دارد، روایت می کند.

راوی داستان«ژان باتیست» وکیل مشهور و جذاب اما درعین حال خودپسند پاریسی است . روزی ایستاده بود، زنی را دید که خود را به روخانه «سِن» انداخت اما جرات نکرد خود را به آب سرد بزند و او را نجات دهد.

سقوط او از اینجا شروع می شود؛ همانطور که خودش هم می گوید: این افکار و آرمان ها و سخنان رنگارنگی که همه زنان را در محافل اجتماعی شیفته خود می کند، چه فایده ای دارد وقتی که انسان نتواند در لحظه ای که باید آن ایده و فکر را اجرا کند.

درمقاله الرفاعی آمده است: آیا این همان اتفاق و بحرانی نیست که برای پناهجویان و آوارگان در اروپا در حال وقوع است؟ کسی که کمی اروپا را بشناسد، می بیند چطور در گوشه گوشه خاک آن فریاد آرمان هایی مانند عدالت، آزادی، مساوات و... سر می دهند. همواره همه روسای جمهوری فرانسه بارها عبارت «ارزش های ما» را تکرار کرده اند ارزش هایی که در نهایت به معیارهای جهانی برای داوری و قضاوت سایر جوامع تبدیل شده و اروپا مدعی است که در این جوامع این ارزش ها نادیده گرفته می شود.

البته ناعادلانه است که بگوییم همه این ارزش ها دروغین است و اروپا کلا خالی از این ارزش هاست. بالاخره هرکس که در این بخش از کره زمین زیسته به شکلی از مزایا و عدالت قوانین آن بهره برده است.

این نویسنده عرب ادامه می دهد:بهتر و درست تر آن است که بگوییم اروپا تحت فشار اقتصادی و سلطه راست افراطی و نیز پوپولیست در حال تغییر است، اروپا پس از پیروزی نظامی و اخلاقی بر نازیسم آلمانی، نزدیک هفتادوپنج سال دوره طلایی را تجربه کرد اما به نظر می رسد این عصر رو به پایان است و همه افکار و آرمان ها از ولتر گرفته تا امروز نیاز به بازنگری مجدد دارند.

علاوه بر رنج و دردهای انسانی پناهجویان، آنها معیاری برای سنجش و کشف بیشتر اروپا به شمار می روند. پناهجویان خواسته یا ناخواسته اروپا را در برابر معضلی اخلاقی  قرار داده اند.

اروپایی ها یا باید درها را به روی پناهجویان باز و تبعات آن را تحمل کنند، یعنی ارزش های خود را برتر از همه مشکلات و دغدغه ها بدانند یا اینکه مرزها را ببندند و دیوارهای جدید بکشند یعنی عقب نشینی کنند و ارزش های خود را نادیده بگیرند.

تصاویری از یونان رسیده است که نشان می دهد لباس عده ای از پناهجویان از آن ها گرفته شده است. آنان به هم چسبیده در سرما ایستاده و می لرزند. این تصاویر هر وجدانی را از درون به درد می آورد. این تصاویر یادآور دوران سیاهی از تاریخ است.

می توان توضیحی برای ترس و خطرهای ورود پناهجویان به اروپا  آورد اما محال است بتوان درباره برهنه کردن و گرفتن لباس و رها کردن آدم ها در سرما توضیحی داد! این ها، تصاویری از زندان است نه از مناطق مرزی و هیچ چیزی نمی تواند این اتفاقات را توجیه کند!

آیا پناهجوی برهنه اگر احساس توهین به خود بکند در اشتباه است! اما این توهین قبل از او یقه همه اهانت کنندگان و شمار زیادی از سیاستمداران و حکمرانان را گرفته است. آنها قادر به انجام هر کاری هستند اما به دلیل محاسبات آینده شان یا به دلیل ناتوانی و یا بی توجهی ها ترجیح می دهند همانند قهرمان داستان «سقوط» رفتار کنند و تنها از دور ببینند که غرق شونده در حال غرق است و کمکی به او نکنند.

الرفاعی اضافه می کند: این همان مشکل کامو و پوچ بودن شرط انسان بودن در دو کتاب طاعون ( کرونا)و سقوط (پناهجویان) است که نویسنده در کتابش به آن پرداخته و در نهایت قهرمان داستان با این سخن، به پایان داستان می رسد و می گوید: اگر زمان به عقب برمی گشت ممکن بود که اوضاع جور دیگری می شد اما از خوش اقبالی دیر شده و همیشه دیر می شود.

فردا که اروپا حرکت خواهد کرد برای اینکه مقداری پول به سرمایه گذاران در رنج های انسانی بدهد یا برای بهبود وجهه خود برخی از این مهاجران را بپذیرد، آنگاه بازهم از خوش اقبالی ، دیر شده و زمان گذشته است.

آن زمان شاید بگویند مهاجران عریان برخی سوری، برخی عراقی یا سودانی و یا ایرانی بودند. درهر صورت همه آنها انسان هستند.