در نظام سیاسی عربستان حکومت در فرزندان «عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل ال سعود» پایهگذار دولت سوم عربستان موروثی است. ساختار قدرت در این کشور برپایه پدرسالاری سیاسی و مذهبی و اقتدارگرایی است. نبود نهادهای سیاسی دموکراتیک، انحصار قدرت، تکیه بر نیروهای امنیتی و مسلح، استفاده ابزاری از مذهب، وجود مناسباتی قبیلگی و خویشاوندی به جای ترتیبات قانونی و رسمی مهمترین مشخصههای بافت نظامی سیاسی این کشور را تشکیل میدهد. با توجه به این ویژگیها و جایگاه و نقش تعیینکننده پادشاه در ساختار قدرت همواره نوعی جنگ قدرت در میان شاهزادگان به چشم میخورد و جنگ بر سر قدرت به جدال نسلی تبدیلشده و همواره دامنه آن در حال افزایشاست.
سلمان و بدعت در جابجایی قدرت
طی چند دهه گذشته برپایه وصیت ملک عبدالعزیز موسس پادشاهی سعودی و بنیانگذار حکومت سوم عربستان همواره قدرت در میان خاندان سعودی از برادر به برادر به ارث میرسید و بازماندگان وی هم این سنت را حفظ کرده بودند. هر بار که پادشاه جدیدی با توافق خاندان سعودی بر اریکه قدرت مینشست، دیگر اعضای خاندان از او پیروی میکردند و توزیع قدرت هم به تناسب میان خاندانهای متصل به دودمان پادشاهی صورت میگرفت. پس از مرگ «فهد بن عبدالعزیز» که از طایفه سدیری بود «عبدالله» بزرگترین پسر عبدالعزیز با اینکه از عشیره شمّری بود بدون هیچ مجادلهای بر تخت نشست. این موضوع بیانگر پایبندی به رعایت سنت قبیلگی در انتخاب پادشاه بود. زیرا پایهگذار خاندان سعودی قاعده بازی را مشخص کرده و همه اعضای دودمان سعودی خود را ملزم به رعایت این قاعده میدانستند.
پس از مرگ عبدالله بن عبدالعزیز هم در تداوم این قاعده و سنت عشیرگی بوده که سلمان بن عبدالعزیز به تخت نشست. اما پس از به قدرترسیدن سلمان بن عبدالعزیز این قاعده به هم خورد. او با کنار زدن «نایف بن عبدالعزیز» ولیعهد سعودی پسرش «محمد» را به مقام ولایتعهدی رساند. سلمان همچنین بر خلاف سنت اجماع، برای تعیین ولیعهد با هیات بیعت که وظیفه انتخاب پادشاه و ولیعهد عربستان سعودی را بر عهده دارد مشورت نکرد. سلمان همچنین برای تحکیم قدرت فرزندش، «مشعل بن عبدالله» فرزند پادشاه سابق را از استانداری مکه و «بندر بن سلطان» را از شورای امنیت ملی، «فیصل بن بندر» را از امارت منطقه القسیم و «ترکی بن عبدالله» را از امارت منطقه ریاض، «خالد بن عبدالرحمن العیسی» را از سمت معاونت رئیس دربار، «عبدالرحمن الهزاع» را از ریاست اتحادیه رادیو و تلویزیون، «محمد بن نواف بن عبدالعزیز ال سعود» را از سفارت در لندن، «فیصل بن خالد» را از امارت منطقه عسیر، «سلطان بن سلمان» را از ریاست هیات گردشگری، «محمد بن نایف» را از پست وزارت کشور و «متعب بن عبدالله» را از ریاست گارد ملی کنار گذاشت.
وی همچنین «ترکی الشبانه» را به عنوان وزیر اطلاع رسانی، «عبدالله بن بندر بن عبدالعزیز» را به عنوان وزیر گارد ملی، «حمد ال الشیخ» را به عنوان وزیر آموزش، «ترکی بن طلال» را به عنوان امیر منطقه عسیر، «فیصل بن نواف» را به عنوان امیر منطقه الجوف، «مساعد العبیان» به عنوان مشاور امنیت ملی، سپهبد «خالد بن قرار الحربی» را به سمت مدیر کل اداره امنیت عمومی منصوب کرد.
افزون بر این عزل و نصبها، شماری از شاهزادگان به دستور بنسلمان بازداشتشدند و قدرت در عربستان به نحوی بیسابقه در دست یک نفر متمرکز شدهاست. بسیاری از شاهزادگان از جمله «متعب بن عبدالله» فرمانده سابق گارد ملی و «خالد التویجری» رئیس دیوان پادشاهی سابق پس از بازداشت مجبور شدند ثروت خود را تقدیم بن سلمان کنند. همچنین اموال بسیاری از خانوادههای مرتبط با قبیله «شِمِّر» (قبیله مادری ملک عبدالله) مصادره و کمکهای مالی به آنها نیز متوقفشدهاست. در واقع، فرزندان عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه پیشین سعودی بیش از همه از این جابجاییها و عزل و نصبها و مصادره اموال متضرر شدند. ملک سلمان که از جناح معرف سدیریها است با مهرهچینیهایی که کرده، نشاندادهاست که به سمت تمرکز قدرت در این جناح پیشمیرود و غیر سدیریها را از قدرت دور خواهد کرد. جابجایی مهرهها در دوران سلمان و دستگیری و بازداشت برخی شاهزادگان همگی نشاندهنده روند و در پیش گرفتن مسیر متفاوت در دوران بن سلمان است. این اقدامات به ویژه کنار گذاشتن ولیعهد به عنوان بدعت در جابجایی و واگذاری قدرت در عربستان به شمار میرود.
مسیر نهچندان هموار بنسلمان برای رسیدن به پادشاهی
سلمان و فرزند وی با جابجایی مهرهها و دستگیری و بازداشت شاهزادگان و برهم زدن نظم متعارفی که چند دهه آلسعود به آن عادت کردهاند دست به ریسک پرخطری زده است. برهم زدن نظم متعارفی که شاهزادگان سعودی به آن وفاداری و اعتماد داشتند و ایجاد یک نظم نوین میتواند هزینههایی را بهدنبالداشتهباشد.
جابجایی مهرهها و دستگیری شاهزادگان و نادیدهگرفتن و به حاشیه راندن هیات بیعت نه تنها سبب ناخرسندی این مهرهها و افرادی در هیات بیعت شده بلکه این موضوع میتواند علمای سنتی وهابیت را هم در مقابل سلمان و فرزندش قرار دهد. اگرچه اکنون به دلیل سنتهای عشیرهای و خانوادگی نسل دوم دربار سعودی که خود را لایقتر از بن سلمان میدانند سکوت اختیار کردهاند، ولی مشخص نیست این سکوت پس از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان نیز ادامه پیدا کند یا اینکه آنان علیه بن سلمان وارد عمل شوند.
شاهزادگانی همچون متعب بن عبدالله، «ولید بن طلال بن عبدالعزیز» (یکی ازسرمایه داران جهانی) و خالد التویجری، دارای قدرت سیاسی و ارتباطی با گروهبندیهای داخلی و خارجی هستند. آنان پتانسیل شکلدهی و آفرینش اپوزیسیون علیه محمد بن سلمان را دارا هستند. خانواده نایف و شخص محمد بن نایف هم به دلیل داشتن سابقه وزارت کشور در کارنامه خود هنوز هم از نفوذ بسیار بالایی در دستگاه امنیتی و انتظامی و بدنه اجتماعی و هرم قدرت عربستان برخوردارند. آنان در آینده میتوانند علیه بن سلمان هواداران خود را بسیج سازند. افزون بر این، نخبگانی خارج از دستگاه قدرت هستند که خواهان سهم خود از ردههای بالای حکومتند و اتحاد این افراد با شاهزادگان ناراضی میتواند سناریوی ناگواری را برای بن سلمان رقم زند. اگر مخالفت علمای سنتی وهابی با اقدامات فرهنگی، اجتماعی بن سلمان و نارضایتی افرادی در هیات بیعت هم به این عوامل و مولفهها افزوده شود باید گفت که برخلاف تلاش عدهای از هواداران بن سلمان برای عادی نشاندادن شرایط، راه برای بهقدرت رسیدن محمد بن سلمان در عربستان چندان هموار نیست.
------------------
منابع:
۱:فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بین المللی، سال هشتم، شمار ۱، پاییز ۱۳۹۵،
۳: فصلنامه پژوهشهای منطقه ای، شماره ۱۵، بهار ۱۳۹۶، حاکمیت نظام سیاسی قبیله محور در عربستان