کلانتریان، حتی پس از بازنشستگی از قضاوت چند صباحی وکالت کرد اما در نهایت مترجمی را بر همه اینها ترجیح داد. ترجمههای او از متون ادبی و حقوقی ماندگار شدند.
مرتضی کلانتریان آثار نویسندگان مشهوری همچون ژان ژاک روسو، میشل فوکو و هاینریش بُل را به فارسی ترجمه کرد. شاید در این بین، کتاب «بررسی پرونده یک قتل» اثر میشل فوکو برای کسی که خودش درس حقوق خوانده است، جذابترین انتخاب برای ترجمه باشد.
در کنار آن به یک نقطه مشترک از علاقهمندیهایش رسید و کتاب «ادبیات و حقوق» اثر فیلیپ مالووی را ترجمه کرد. کلانتریان به ترجمه ادبی هم پرداخت و از جمله کتاب «سیمای زنی در میان جمع» برجستهترین اثر هاینریش بل را ترجمه کرد که در سال ۱۹۷۲، جایزه نوبل ادبیات را برای مؤلف آن به ارمغان آورد.
بل در این اثر هم از جامعه سرمایهداری و هم از نظام کمونیستی انتقاد میکند. به همین دلیل کتاب او با حذف بسیاری از قسمتها در شوروی به چاپ رسید. او عملکرد سرمایهداری را مبتنی بر حرص و طمع میداند و نظام کمونیستی را نیز به اجرا نکردن دستورهای سوسیالیسم متهم میکند.
کلانتریان مترجمی با دقت بود. البته ترجمه را صرفا یک کار فنی نمیدید بلکه آن را یک مسئله انسانی بزرگ در نظر میگرفت. به طوری که خودش گفته است: «آنچه در یک کتاب برای من مهم است، ارزش انسان و انسانیت است. صرفنظر از هرگونه مذهب و اندیشهای که دارند، هر کجا که زندگی میکنند، مسئله انسانیت برای من اولویت دارد.»
اما مرتضی کلانتریان هم زیربار فشارهای مختلفی که یک مترجم در ایران دارد بود. او در گفتوگویی از «کنار گذاشتن» کار ترجمه سخن گفته بود: «دیگر علاقهای در کار نیست. کسی مشتاق نیست و ترجمه کاری عبث و بیهوده است.»
شاید همین مسئله باعث سرخوردگی و ناامیدی او شد که در نهایت منجر به مرگ تراژیکش شد. در میان آثاری که کلانتریان ترجمه کرده، داستان «دیدار به قیامت» نوشته پیر لومتر- که یکی از آخرین آثار اوست - بر زندگی خود او بیشترین تأثیر را گذاشته بود، به طوری که او درست به شیوه قهرمان این داستان به زندگی خود پایان داد.