پس از آن، شایعاتی از طراحی این ویروس برای صدمه به اقتصاد چین نقل محافل اجتماعی در چین شد. برخی از چینی ها اعتقاد داشتند که چون ترامپ موفق به صدمات موفقیت آمیز به اقتصاد چین نشد؛ با ساخت این ویروس قصد ویرانی اقتصاد چین را کرده است؛ این موضوع با قرنطینه شهر اوهن و سپس تایید صدمات اقتصادی آن هر چه بیشتر مقبول می شد. حتی برخی از مردم تاثیر منحصر به فرد این ویروس بر ژن چینی را مورد تاکید قرار می دادند و آن را یک عنوان سلاح بیولوژیک خطاب می کردند. انتشار چنین مطالبی، ضمن پیچیده کردن موضوع، سیستم تصمیم گیری را برای تولید تدبیر کند و کم بازده می کند. چرا که هر تصمیم فوری مانند قرنطینه که نیاز به تصمیمی جسورانه و فوری دارد را دچار تاخیر و سستی ناشی از توهم می کند.
چند سال گذشته را صرف بررسی سوگیری های انسان، مغز اجتماعی و عظیم داده ها کرده ام؛ اینکه چگونه تحت تاثیر شایعات اضطراب افزا، سیستم سیمپتیتک بدن ما -که وظیفه حفاظت از حیات بلند مدت را بر عهده دارد- فعالیت خود را متوقف کرده و با فعالیت سیستم پاراسیمپتیتک ما را دچار اخلال بدنی و ذهنی می کند. اینکه چگونه همه ما مستعد ابتلا به «ویروس های اطلاعات نادرست» هستیم و چگونه این ویروس زندگی و آینده بشریت را با مخاطره مواجه می کند. شیوع فعلی ما را قادر می سازد تا بینشی جدید فراهم آوریم.
سرعت انتشار اخبار نادرست در اینترنت اعجاب آور است. در سه هفته اول انتشار در چین بیش از ۴۰ میلیون پست در وی چت به زبان چینی در این موضوع وجود داشت که ویروس را برای صدمه به اقتصاد چین می دانست. اما در ۴ هفته اول سال ۲۰۲۰، بیش از ۱۸ میلیون پست در توییتر وجود داشته است که در مورد تئوری توطئه «ویروس چینی» صحبت می کردکه با اهداف سیاسی و اقتصادی برای صدمه به آمریکا تولید است.
همانطور که غالباً اخبار نادرست اینگونه، از «شبه علم» یا حتی «علم» برای پشتیبانی از تئوری های توطئه استفاده می کند؛ و البته برخی توصیه های طب سنتی در چین از این عقیده دفاع می کرد که به دانشمندان پزشکی نمی توان اعتماد کرد. در این شرایط، مقاله ای به صورت آنلاین بر روی پلت فرم bioRxiv منتشر شد که شباهت های «غیرطبیعی» بین کووید ۱۹ و ویروس نقص سیستم ایمنی انسان یافته بود. اگرچه این مقاله اکنون پس گرفته شده است، اما این ایده که «با یک ویروس آزمایشگاهی مواجه هستیم» به راحتی از ذهن مردم حذف نمی شود.
به موازات آن، عکسی از یک اسپری در سوپرمارکت های آمریکا به طور گسترده ای به اشتراک گذاشته شد؛ که بر روی آن از اثربخشی این اسپری در برابر چندین باکتری و ویروس از جمله کورونا ویروس روایت می شد. این موضوع به عنوان شاهدی دیگر برای توطئه استفاده شد: مردم می پرسیدند چگونه تولید کننده اسپری در آمریکا می دانست که ویروس جدیدی به نام کرونا شیوع می یابد؟ موضوع تا بدانجا پیش رفت که حتی در گروه های دانشگاهی که انتظار می رفت از سواد علمی و رسانه ای بالاتری برخوردار باشند این مطلب برای چندین بار ارسال شد.
این احتمال وجود دارد که افرادی که این مقالات را به اشتراک گذاشتند؛ قبلاً هرگز از الگوریتم های اندازه گیری، یا مقادیر P چیزی نشنیده باشند. آنها ممکن است ندانند که مقاله bioRxiv هنوز توسط جامعه علمی تایید نشده است. آنها ممکن است ندانند که ویروس کرونا یک ویروس هزار ساله است، ولی نسخه جدید آن ویژگی های جدیدی دارد و برای همین به کووید ۱۹ (کرونا ویروس ۲۰۱۹) خطاب می شود. اسپانیایی ها عنوان کرونا یا تاج را برای آن انتخاب کردند چون این خانواده ویروس دارای سنبله هایی در بیرون خود هستند. به دلایل حرفه ای سال هاست که از پسوند موقعیت جغرافیایی یا اسم حیوان برای به حداقل رساندن شرم جلوگیری می شود. تا شاید پست های شبکه های اجتماعی در سرزنش چینی ها و عادت های غذایی آنها برای شیوع بیماری را کاهش دهد. اگرچه سیاستمدارانی چون ترامپ با خطاب آن به عنوان «ویروس چینی» قصد استفاده دوجانبه از آن را داشتند.
به طور کلی، نظریه علامت دهی ارتباطات میان جانوران، درون گونهها و بین گونهها را وارسی میکنند. پرسش مرکزی این است که چه زمانی باید از ارگانیسمهای با منافع متعارض انتظار داشت به جای کلک زدن، سیگنالهای صادقانه ارسال کنند. اینکه کدام یک از توئیت های ترامپ در مورد ویروس کرونا سیگنالی صادقانه است؛ برای اغلب مردم دنیا و حداقل آمریکایی ها واضح است. اما آنچه شاید برای مردم واضح نباشد تاثیر بنیادین بر ناخودآگاه میلیاردها نفر در شبکه های اجتماعی است. اما نباید فراموش کرد که علامت دهی میتواند به یک استراتژی پایدار تکاملی بینجامد.
از سوی دیگر، این امکان وجود دارد که افرادی که چنین اطلاعات نادرستی را به اشتراک می گذارند، توانایی خود را در درک مشکلات بسیار پیچیده بیش از حد ارزیابی کنند و ممکن است شکلی از اثر Dunning-Kruger را تجربه کنند، اثر دانینگ کروگر بیان می کند افراد با دانش جزئی غالباً از اعتماد به نفس بیشتری دارند. مثلا می توان اطمینان داشت که اعتماد به نفس ترامپ در شیوع کرونا در روزهای نخست به مراتب از یک استاد دانشگاه اپیدمولوژی در دانشگاه ییل بیشتر بود. این امر ممکن است با عدم اعتماد به نهادها، دولتها، صنعت داروسازی یا رسانه های سنتی به شدت تشدید شود.
ده ها سال است که دانشمندان، پزشکان، پژوهشگران و روزنامه نگاران علمی در تلاشند تا دانش را عمومی و دموکراتیزه کنند تا مشارکت شهروندان را در حل بحران های اجتماعی ارتقا دهند. انتظار می رفت که شبکه های اجتماعی و رسانه ها این تلاش ها را تسهیل و حتی تقویت کنند. اما اکنون به نظر می رسد که شاید با جامعه پراطلاعات نقادی مواجهیم که دانش کافی ندارد ولی به اطلاعات جزئی و سطحی اش بسیار اطمینان دارد. اطمینانی که در یک پژوهشگر دانشگاه به ندرت یافت می شود. و این جامعه با اطلاعات سطحی و گسترده از نظر سطح، با اعتماد به نفس دانینگ کروگر به راحتی نظرات تخصصی یک محقق را زیر سوال می برد.
خوشبختانه اخیرا شبکه های اجتماعی برای مقابله فعال و علنی با اطلاعات و اخبار نادرست اقدام می کنند. اکنون به نظر می رسد که وی چت در چین، گوگل و ... برای افرادی که به جستجوی اطلاعات در مورد ویروس کووید ۱۹ یا واکسن می پردازند، به منابع معتبری هدایت می شوند. هر چند هنوز توصیه های گیاهی برای درمان –که کارکرد خوبی صرفا برای تعادل بدن دارند- هنوز بیشتر از توصیه های وزارت بهداشت در جستجوی فارسی به چشم می خورد.
با این حال، تصمیم به حذف این اطلاعات غلط ممکن است مشکلات خاص خود را ایجاد کند. این امر می تواند نظریه های توطئه را تقویت کند. از سوی دیگر تصمیم گیری در مورد اینکه اگر این تئوری توسط مقامات بلندپایه کشورها مانند ترامپ منتشر شود؛ چه باید کرد؟! آیا باید حذف شود و انعکاس نیابد؟ به عنوان یک جایگزین، مطالعات محققان علوم رفتاری نشان می دهد بهتر است از راه های ساده تری استفاده کنند. مثلا قبل از انتشار پست ترامپ، باید از وی پرسیده شود که «آیا مطمئنی که می خواهی این مطلب را به اشتراک بگذاری؟» در این شرایط فرد می تواند با استفاده از سیستم ۱، قضاوت بهتری کرده و اعتماد به نفس کاذب را کاهش دهد و با ایجاد تأخیر زمان فرصت بررسی اطلاعات مشکوک را فراهم کند و شاید انتشار آن را منتفی کند.