شیوع کرونا، با توجه به وسعتی که پیدا کردهاست، فارغ از بحثهای بهداشتی، به یک مساله مهم و اثرگذار اجتماع هم بدل شدهاست. کرونا فراتر از یک بیماری، به یک نیروی بزرگ اثرگذار (کوتاه مدت یا بلندمدت) در جامعه جهانی بدلشدهاست. پیشگامان مهار این نیروی مهیب، نهادهای بهداشتی هستند. به همین سبب اولویت مواجهه با این بیماری، در رویکردیهای پزشکی است. اما نمیتوان این مساله بزرگ جامعه انسانی را صرفاً به امر بهداشتی تقلیل داد. به همین خاطر بسیار مهم است که دلالتها و ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این بیماری و شیوههای مدیریت آن را نیز بدانیم. زیرا هرگونه سیاستگذاری و مدیریت پزشکی و بهداشتی، بدون همراهی جامعه، گاه بی اثر میشود و گاه اثر معکوس میدهد. در این نوشته نیز تلاش داریم زمینهها و دلایل و پیامدهای ذهنیت متفاوت جامعه و نهاد بهداشت در مواجهه با کرونا را از مدخل یک شعار کلیدی این مبارزه علیه کرونا، بررسی کنیم.
در بیانی ساده و حداقلی، آنچه که در توصیههای پزشکی به عنوان یک قاعده بنیادی برای کنترل و مهار این ویروس دیده میشود، آن است که راه حل اصلی، قطع زنجیره انسانی انتقال کرونا است. این زنجیره در منطق پزشکی، شامل هر انسانی میشود، به همین سبب از منظر پزشکی قبل از هرچیز باید تماسهای مستقیم و غیرمستقیم میان افراد کمتر و کمتر شود. نکته اصلی آن است که از این منظر، درکی زیستشناختی از واحد انسانی به عنوان یک بدن زنده حامل و ناقل این ویروس هست، برای همین به شدت هرگونه تماسی باید مهار شود و در قرنطینههای خانگی، نزدیکترین افراد بیمار حتی در شرایطی که حالش مساعد نباشد، حق نزدیک شدن به او را ندارند زیرا قطعاً زنجیره انسانی انتقال ویروس شکل خواهد گرفت و بیمار یا ناقل جدیدی ایجاد میشود.
نگاهی به اطرافیان کسانی که کرونا دارند، نشان میدهد معمولاً اگر در بیمارستان بستری باشند، به دلیل ممانعت سرسختانه بیمارستان است که کسی به نزدیکشان نمیرود زیرا نظام پزشکی فارغ از اینکه فرد متقاضی ملاقات مادر است یا پدر یا فرزند، اجازه نمیدهد، زیرا امکان بیمار شدن وجود دارد. نهادهای متولی مدیریت بحران بر آن هستند که این زنجیره انسانی را در دو سطح مهار کنند؛ یک در سطح عمومی و عرصههای بیرونی زندگی، دوم، در سطح درونی خانههای اعضای جامعه. هر دوی اینها در سیاست قرنطینه کردن معنا پیدا میکند.
آنچه که در رسانهها بیشتر شنیده میشود، مفهومی از قرنطینه است که بتوان مناسبات افراد در فضاهای جامعه و بالاخص مکانهای پر ازدحام را مهار کرد. در نتیجه این الزام است که ادارات و نهادهای عمومی و هرگونه فضایی که امکان یک تجمع انسانی را ایجاد کند، تعطیل میشوند و اعلام هم شده است که بیشتر مبتلایان در فضاهای عمومی و در مواجهه با افراد ناشناخته مبتلا شدهاند.
در ادامه این سیاستگذاری برای فضاهای بیرونی، برای مدیریت مردم جهت نیامدن به بیرون از خانه، مهمترین سیاست پیشگیری و مهار این بیماری، تقاضا کردن، متقاعد کردن و الزام کردن مردم برای ماندن در خانه است. به همین سبب به اشکال مختلف به مردم گفته میشود که در خانه بمانید و کمپینهایی در این زمینه به راه افتاده است. تقریباً محور توصیههای پیشگیرانه در این راستا، در زمینه ماندن در خانه است. در همین راستا هشتک در خانه بمانیم به راهافتادهاست.
مجموعه از تصاویر و کلیپها و ... تولید شدهاند تا این شعار کلیدی را در اشکال مختلف برای مردم بازگو کنند. به همین دلیل مجموعه از مضامین در این عناصر رسانهای هست که کلیدیترین آنها حول دو محور اصلی است: کرونا را شکست میدهیم و در خانه میمانیم / بمانیم.
در لابلای این پوسترهای آموزشی نکاتی به عنوان مکمل دو ایده محوری فوق مطرح شده است: «خانه امنترین مکان برای عدم ابتلای به کرونا و عدم انتقال آن است، من خانوادهام را دوست دارم، پس در خانه میمانم»، «برای پیشگیری از شیوع کرونا، در خانه میمانیم»، «کرونا با قطع زنجیره انسانی، شکست میخورد»، «در خانه بمانیم و در ایام عید، میزبان خانواده خود باشیم»، «کرونا در کمین است، برای حفظ سلامتی خانوادهام، در خانه میمانیم»، «کرونا اینجاست، کرونا نزدیک است، در خانه بمان»، «در خانه بمانیم و میزبان خانواده خود باشیم»، «خانه از هرجایی امنتر است»، «من در خانه میمانم: نگران نیستم، پیشگیری میکنم»، «با هم بخاطر شهرمان، در خانه میمانیم و کرونا راشکست میدهیم».
اینها نمونههایی از پوسترهای آموزشی تبلیغی برای ماندن در خانهاند که این روزها طراحی و در شبکههای اجتماعی به گردش درآمدهاند. در این پوسترها، سه مقوله پیشگیری، عدم ابتلا و عدم انتقال، منوط است به خانه ماندن، و در نتیجه فضای مفهومی خانه در آنها با سه مفهوم امنیت، سلامت و دوست داشتن خانواده پیوندخوردهاست.
اما برخی از این پیامها هم معطوف است به ایام عید: «تو خونه عیدمون را سر میکنیم، دید و بازدید ما، بعد از شکست کرونا» و عنوان فرعی این پوستر هم ایده محوری آن را مبسوطتر بیان کرده است: «برای پیشگیری از مبتلا شدن به ویروس کرونا، با کمال احترام به آیین باستانی نوروز، در خانه میمانیم و به دید و بازدید عید نمیرویم، حافظ سلامتی خود و دیگران خواهیم بود. سین سلامتی، زیبایی ایثار، در خانه میمانیم». به همین دلیل مساله اصلی به نظر میرسد قانع کردن مردم برای ماندن در خانه است.
اما پرسش اینجا است که آیا مردم به این شعارها عمل میکنند و اگر عمل نمیکنند، چرا؟ مشاهدات اولیه و پرسوجوها از دوستان و آشنایان نشان میدهد که مردم از این شعار مطلع هستند، ولی همه بدان عمل نمیکنند، یا به شیوه خاص خودشان بدان عمل میکنند. آنهایی که به این شعار عمل میکنند را میتوان به چند دسته تقسیم بندی کرد؛ گروهی که به شدت دچار ترس و اضطراب بیماری شدهاند و هرگونه رفت و آمد با عزیزان را هم به بهانه کرونا قطع کردهاند. صرفاً خودشان هستند و همسر و فرزندانشان. دسته دوم آدمهایی هستند که در محدوده خانواده گسترده، اقوام نزدیک این رفت و آمدها و قرنطینه را پیاده کردهاند. دسته سوم، علاوه بر خانواده گسترده، دوستان صمیمی و آشنایان نزدیک هم هستند و دسته چهارم کسانی هستند که همچنان همان مناسبات قبلی را دارند (که البته اندکند). اما کسی را نمیتوان یافت که به مفهوم دقیق کلمه زنجیره انسانی را قطع کرده باشد و تنها خودش را در خانهاش قرنطینه کرده باشد. البته گروهی هم هستند که الزامات معیشت و هزینههای زندگی آنها را ناچار میکند که دائماً در فضای کار باشند و رفت و آمد کنند؛ از کارگران و نیروهای خدماتی و اقشار فرودست دیگر که نه توان در خانه ماندن دارند و نه پول تهیه مواد بهداشتی ضدعفونی کننده که این روزها بهانهای شده برای غارت مردم توسط گروهی خاص. به همین دلیل فهم اینکه مردم و اقشار و گروههای مختلفی که در ظاهر به این شعار و درخواست مدیریت بحران عمل میکنند، چگونه و با چه منظرهایی این شعارها را تفسیر میکنند، میتواند در سیاستگذاری درست برای مدیریت بحران بسیار حیاتی باشد.
قاعدتاً امور به آن سادگی که میخواهیم پیش نمیروند، برای همین است که هر روز شیوع کرونا بیش از دیروز است و تلفات بیشتری هم داشتهایم. به نظر میرسد چند ابهام در واژگان این شعار هست که نوعی تکثر گفتمانی را در برساخت دلالتهای آن واژهها ایجاد کرده است؛ این شعار سه عنصر کلیدی دارد: ضمیر جمعی «ما» و قید مکان که کلمه کلیدی دوم، یعنی «خانه» است و کلمه سوم یا فعل جمله که «ماندن» است. از این رو طبق تصاویری که در فضاهای مجاری و شبکههای اجتماعی هست، محور این شعار، جمع خانواده است که عموماً همان خانواده هستهای (پدر و مادر و یک یا دو فرزند) را نشان میدهد و در موارد محدودی، پدربزرگ ومادربزرگ به آنها اضافه شدهاند. لذا در گستردهترین حالت، پوسترها، یک خانوادهای را گرفتهاند که علاوه بر پدر و مادر و فرزندان، نهایتاً پدربزرگ و مادر بزرگ را دارند، البته همین تعداد هم در یک خانه و در یکجا زندگی میکنند. از این جهت این آخرین دایره زنجیره انسانی مشروع در چارچوب این «ما» است. به عبارت دیگر فضای شعار در چاردیواری یک خانه، یک خانواده ساکن است که باید مراقب خودشان باشند.
نکته دوم در واژه خانه است. آنچه که درگفتمان پزشکی دیده میشود، خانه یک فضایی فیزیکی منفک از دیگران است، یعنی یک حصار طبیعی و فیزیکی برای قطع زنجیره انسانی در بالاترین حد امکان. ماندن در خانه، به دلیل آنکه در صورت عدم ابتلا اعضای خانواده به ویروس باشد، میتواند این زنجیره را گسسته کند. در این درک مکانی از گستره کرونا، عرصههای عمومی و بیرونی و فضاهای کاری و ... به دلیل تردد بی حساب آدمها و بالاخص تردد ناشناسها، به شدت پر از تهدید ویروس و خطر ابتلا تعریف شده است. زیرا آدمها در فضاهای عمومی یا مراعات نمیکنند یا اینکه آدمها بیمبالات و بیمراعات بسیاری هستند که حتی آدمهای اهل مراعات را هم میتوانند آلوده کنند. به همین دلیل در مکان خانه، این تهدیدها نیست. در کُنه این شعارها، چند دوگانه کلیدی عمل میکند: خانه / بیرون، امنیت/ عدم امنیت، آشنا/غریبه، شناختهبودن/ ناشناختهبودن، قابلاعتمادبودن/ غیرقابلاعتمادبودن، پاکبودن/ آلودهبودن، مراعات/ عدممراعات و... . به همین دلیل فضای فیزیکی خانه جایی است که آدمهای شناخته شده خاص (اعضای اصلی خانواده) دارای امنیت و قابل اعتماد و پاک و اهل مراعات هستند، در حالیکه بیرون از خانه آدمهای غریبه و ناشناس، احتمالاً آلوده، غیرقابلاعتماد، بدون مراعات کافی و در نتیجه ناامن هستند. گویی خانه جایی است که بیماری و ویروس نیست و بیرون جایی است که بیماری و ویروس هم هست و هم ممکن است بر ما تحمیل شود. در این درک پزشکی از این شعار میتوان گفت آدمها باید در مکانهایی مجزا از دیگران و مکانهای پاک و قابلاعتماد باشند تا زنجیره انسانی انتقال و ابتلا قطعشود.
در مورد فعل ماندن، باید دقتکرد که ماندن، یعنی بیروننرفتن، بیرون یعنی همان فضاهای عمومی و جاهای شلوغ، جایی که آدمهای ناشناخته و احتمالاً آلوده و ... هستند و جایی که ناامن محسوب میشود. به همین سبب ما و خانه و ماندن، سه کلمهای است که در این شعارها با پیشگیری و عدمابتلا و عدمانتقال یعنی با سلامت و امنیت و محافظت از خانواده همراه شدهاست.
اما این سه واژه در میان مردم آیا به همین سبک فهم و درک میشوند؟ به نظر میرسد به جز در اقلیت که همهجوره در اندرونی خانه خودشان محبوس و قرنطینه شدهاند، باقی مردم بهگونه دیگری شعار را میفهمند و بدان عمل میکنند.
در مورد ضمیر جمعی «ما»، به نظر میرسد به جز اقلیتی که واژه ما برای آنها مصداقش «خانواده هستهای خودش باشد»، عموماً ما برای افراد شامل دستههای دوم و سوم افراد نزدیک و وابسته و پیوسته بدانها است، یعنی کسانی که خانواده گسترده، اعم از پدربزرگها و مادربزرگها، برادرها و خواهرها با خانوادههایشان و گاه عمو و عمه و خاله و دایی و در موارد محدودتری هم همسایههای صمیمی را شامل میشود. نکته جالب آن است که همه اینها هرکدام خانهای مستقل دارند اما لزوماً از هم منفک نیستند. بسته به میزان و نحوه صمیمیت بین این شبکههای بزرگ روابط خانوادگی، هنوز رفت و آمدها با آنها در همین فضای قرنطینه وجود دارد و رایج است.
یکی از دوستان تعریف میکرد که در بیستودوم اسفند «خواهر بزرگم زنگ زده بود که امروز دخترم و نوههام میان اینجا، آبگوشت بارگذاشتم، شما و همسر و بچهات هم بیاید دور هم باشیم». نکته اصلی دقیقاً در همین جمله نهفته است، مصداق ما، اعضای خانواده گسترده است اما حتی میتوان گفت مصداق ما، لزوماً اعضای دارای پیوندهای سببی و نسبی نیست، بلکه کسانی است که حق ورود صمیمانه به اندرونی یا همان داخل خانه را دارند. کسانی که با آنها رفت و آمد صمیمانه داریم، مصداق اصلی این ضمیر جمعی ما هستند. گاه میتواند شامل خانواده بزرگ ما بشود وگاه دوستان خاص و برخی اعضای خاص خانواده بزرگ.
به عبارت دیگر، خانه برای مردم فضاهای اندرونی تعبیر میشود اما این فضا، یک فضای مکانی ساده نیست، بیشتر یک فضای اجتماعی است با روابط و مناسبات و تعاملات پویا و زنده خاص خودش. فضای اندرونی جایی است که عمیقترین روابط و صمیمیتها و محبتهای ما در آن جریان دارد، که دراین شعارها صرفاً به هسته مرکزی این شبکه مناسبات ما توجهشدهاست زیرا اوج این مفاهیم در واحد خانواده (همسر و فرزندان) متجلی شده است، یعنی جایی که اعتماد، شناخت، امنیت و.. هست. به عبارت دیگر اگر در گفتمان پزشکی خانه یک حصار فیزیکی برای مهار روابط با دیگران و آدمهای ناشناس و غریبه و... است، برای بسیاری از اقشار و گروههای مردم، همانطور که گفته شد خانه یک فضای اجتماعی است، مکانی که در آن مجموعه از تعاملات خاص صمیمانه و در هسته آن، روابط نسبی و سببی امکانپذیراست. خانه برای مردم با مفهوم اندرونی و مناسبت مطلوب، مشروع و محبوب آن پیوند میخورد. به همین سبب عملاً در مردم این شعار ما در خانه میمانیم برای گروه عمدهای بدل شده است که ما صرفاً به مناسبات خودمان در فضای اندرونی ادامه خواهیم داد، ما خودمان را از غریبهها جدا میکنیم زیرا در این فضا، ما با کسانی هستیم که باور داریم اهل مراعات هستند، میشناسیمشان، قابل اعتمادند، بیمار نیستند و آلوده نیستند.
در نتیجه و در واقع ما با همان «آبگوشت مهمانی ظهر مادربزرگ برای دورهمی عزیزان مواجهیم». ما با واحدهای مجزا و بریده از سایر خانهها مواجه نیستیم، با شبکهای از مناسبات اندرونی و در فضاهای خصوصی مواجههستیم. نگاهی به مسیرهای بیرونشهری و فضای سرسبز دشتهای اطراف اگر داشته باشیم، میبینیم مردمی که معمولاً دو یا سه ماشین، آمدهاند چایی و قلیانی صرفکنند و بروند خانه و دلخوش بدان هستند که قرنطینه را رعایت میکنند. آنها روابط اندرونیشان را از مکان خانهشان آوردهاند به دشت (جایی که روابط غریبگی در آن نیست). از نظر بهداشتی مردم هنوز متوجه نیستند که نزدیکترین روابط را دقیقاً در اندرونی دارند. زیرا در چنین فضایی چون آدمها باور دارند که همنشینانشان، آدمهای آشنا، خودی، پاک، قابل اعتماد، اهل مراعات، سالم و ... هستند، لذا رفتارهای مراعاتگونهای که در فضاهای بیرونی دارند (ماسک و ضدعفونی کردن مکرر و ...) را انجام نمیدهند، چون انتظار ندارند عزیزشان و رفیقشان، آنها را آلودهکند.
در نتیجه، شعار ما درخانه میمانیم، در عمل برای بسیاری از مردم تبدیل میشود به ما در فضاهای اندرونی با آدمهای قابلاعتمادمان نشست و برخاست میکنیم و قرنطینه برای ما به این مفهوم است.
با این شرایط، مفهوم قرنطینه تقلیلیافته به فضاهای اندرونی با شبکه روابط نزدیکان صمیمی در آن فضاها. در این حالت چه اتفاقی میافتد؟ دوستان و اقوام دور که مشمول روابط عمیق اندرونی نیستند و آشنایان و غریبهها که ممکن بود هرساله در ایام عید به خانه ما بیایند، مشمول این قانون ما در خانه میمانیم، خواهند شد، اما وقتی من این روزها در شب نشینیها و دورزدنها و عصرانه خوردنها برای رفع کسالت قرنطینه با آنها رفت و آمد میکنم، در ایام عید هم برای شام و ناهاری با هم هستیم. لذا در عید این مناسبات بازدید در همان شبکههای نامریی به همپیوسته از فضاهای اندرونی وابستهبههم شکل میگیرد. و اگر در این شرایط که در فضاهای اندرونی وقتی شبنشینی و مهمانی سادهای برپا است، معمولاً مراعات کمتری هم هست، امکان گسترش انبوه ویروس هست.
برای همین باید دقیقاً به مردم تفهیم کرد که ما، یعنی نهایتاً همسر و فرزندان یا پدربزرگ و مادربزرگی که در خانه ما زندگی میکنند، میمانیم یعنی مهمانیها و دورهمیهایمان را هم نخواهیمرفت و قطع زنجیره انسانی شیوع کرونا یعنی هرگونه ارتباط حتی با عزیزان (خانوادههای برادران و خواهرانی که چند خیابان آن طرف تر از ما زندگی میکنند) باید قطع شود. در غیر اینصورت، اگر در یکی از شبکههای این فضاهای به هم پیوسته اجتماعی اندرونی (خانواده و نزدیکانشان) به این ویروس دچار شود، خیلی سریع و ساده به دیگران منتقل خواهند کرد و به نظر میرسد مردم دید و بازدید عمومی را تعطیل خواهند کرد، اما دید و بازدید از عزیزان را نه تنها تعطیل نمیکنند بلکه از طریق فضاهای اندرونی و با کلی ملاحظه برای اینکه در مسیر سفر به خانه عزیزان از مغازهای یا پمپ بنزینی یا... خرید نکنند و هنگام خروج از خانه و ورود به خانه عزیزان مراعات کنند که مبادا در بیرون آلوده شوند، برقرار خواهند بود. در نتیجه با توجه به شیوع این بیماری، قطعاً شبکههای اندرونیهای به هم پیوسته، یا همان شبکهای از «ماهای» در خانهها مانده، خودشان محملی برای انتقال ویروس خواهند شد.
لازمه این کار تدقیق معنایی این شعار با آنچه که مردم از آن میفهمند است. زیرا اگر صرفاً شعار تکرار شود و مردم حسب همان فهم خودشان عمل کنند، نه تنها مؤثر نخواهند بود، بلکه خودش یک فضایی غیر قابل مهارتر برای انتقال جدی ویروس ایجاد خواهند کرد. در خانه ماندن، یعنی اعضای ساکن در یک واحد خانه، در همان واحد خودشان بمانند و جایی نروند، نه فقط بیرون و بازار و ... نروند، بلکه به چاردیواریهای مجاور و چاردیواریهای اقوام هم نروند. در خانه ماندن، باید مترادف با جابجا نشدن باشد. برای همین هم هست که علیرغم همه قرنطینههای خانگی، همچنان شهرها حدی از ترافیک شبانه را دارند، زیرا برای مردم در خانه میمانیم، یعنی در اندرونیها فقط خواهیم ماند، نه صرفاً در اندرونی خودمان در نتیجه به شبنشینی و مهمانیهایشان میروند. در خانه میمانیم را مردم هم باید همانند پزشکان، دقیقاً در عرصه بسته معنایی فیزیک خانه (یک چاردیواری بسته و محصور) درک کنند.
*انسانشناس و استاد دانشگاه
**عضو هیات علمی دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی