در روزهای اخیر بحث توقف موقت چاپ روزنامههای کاغذی که پیش از این در دستور کار کمیته اطلاعرسانی و مدیریت جو روانی ستاد ملی مقابله با کرونا قرار گرفته بود، به تصویب رسید و این کمیته در مصوبه خود اعلام کرد که نسخه کاغذی نشریات تا پایان اجرای طرح فاصلهگذاری اجتماعی چاپ نخواهد شد.
موضوعی که البته مختص ایران نبود و در برخی از کشورها هم پس از شیوع بحران کرونا اعمال شد؛ چنانچه دولت اردن نیز یکماه پیش این محدودیت را با هدف جلوگیری از گسترش و شیوع ویروس کرونا اجرا کرد.
توقف چاپ کاغذی روزنامهها البته به معنای توقف کامل فعالیتهای خبری آنان نبوده و مقرر شده است تا رسانههای مکتوب برای تقویت جریان اطلاع رسانی و کارکرد آموزشی مقابله با کرونا همانند هفتههای اخیر، تمام ظرفیت خود را در فضای برخط و شبکههای اجتماعی به کار گیرند.
این موضوع در ایران البته واکنشهایی را به همراه داشته است؛ چنانچه برخی از صاحبنظران حوزه رسانه، به مخالف با اجرای این طرح پرداختهاند.
آنچه در ادامه میاید گفت وگوی خبرنگار فرهنگی ایرنا با فریدون صدیقی استاد روزنامهنگاری دانشگاه، به عنوانی یکی از صاحبنظرانی است که اجرای این کار را درست نمیداند.
توقف چاپ روزنامهها غمانگیز است
صدیقی در ابتدا ضمن مخالف با توقف چاپ کاغذی روزنامهها از ۱۶ فروردین، بیان داشت: من عمیقاً از این اتفاق متأسف و با آن مخالفم؛ به این دلیل که رسانههای کاغذی و حتی مجازی - به دلایل مختلف که بارها درباره آن صحبت شده است-، بیشترین ضربه و آسیب را از نوع نگاه و تلقیای که مدیریت کلان رسانهای به کارکرد رسانههای ما دارند خوردهاند و مرجعیتشان را تا حدودی از دست دادهاند؛ اما با همه اینها، روزنامههای کاغذی و سایتها و رسانههای رسمی ما در فضای مجازی، در بزنگاههای تاریخی و در نقطه عطفهای مربوط به مناسبات اجتماعی، اقتصادی، تکانههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و ... حضور مؤثر و تعیین کنندهای داشتهاند؛ بنابراین نادیده گرفتن آنان، آخرین ضربه را بر پیکر نحیف آزادی بیان یا آزادی رسانهها در ایران وارد میکند.
وی افزود: معنی دیگر این برخورد این است که شما باید صرفاً به رادیو و تلویزیون پناه ببرید و این در حالی است که رسانهای چون تلویزیون، کمتر موردتوجه افکار عمومی است و مردم به آن اعتماد ندارند و کل توجه به آن معطوف به تماشای تولیداتی چون سریال پایتخت و امثال آن میشود.
در نتیجه در چنین فضایی، بریدن و قطعهقطعه کردن ظرفیت متشکل رسانههای کاغذی، به نظرم دردناک و غمانگیز است؛ و بهنوعی پاک کردن هر صدایی است که میتواند تنوع و تکثر نگاه و تلقی را در جامعه موجب شود.
روزنامههای کاغذی؛ قسمتی از پازل رسانهای
صدیقی در واکنش به این موضوع که کار روزنامههای کاغذی کاملا متقوف نشده و فعالیت آنها به فضای مجازی منتقل میشود، تصریح کرد: ما اگر در شرایط متعادل و متوازن باشیم، این نوع حرکات کاملاً درست و بهجا است. اینکه رسانههای ما دستخوش تحولاتی شده و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی آمدهاند، درست است و نمیخواهم آنان را نادیده بگیرم اما این رویکرد را در کجا میخواهیم موردبحث قرار دهیم؟ بحث بر سر زیست اجتماعی و فرهنگی ما است که در چنین فضایی که حداقلی از آزادی بیان برای رسانهها هست، وجود روزنامههای کاغذی دستکم میتوانند وجهه دیگر و قطعه دیگری از پازل اطلاعرسانی و دانشافزایی ما را پوشش دهند.
موضوع این است که در جامعه ما یک فضای حداقلی از اطلاعرسانی با مضیقهها و خط قرمزهایی وجود دارد (کاری بهدرستی و نادرستی آن ندارم) که اعتماد عمومی جامعه پیشتر از آن سلب شده است و مردم کمتر به رسانههای ما توجه دارند، کمتر آنان را میخوانند و میبینند و میشنوند و عمدتاً توجهشان به شبکههای مجازی و برونمرزی پرت میشود.
وی افزود: بر این اساس اگر در این فضای حداقلی، روزنامهها را محدود کنیم (که در کنار سایتها و خبرگزاریهای رسمی پازلی حداقلی برای سواد رسانهای بودند) یعنی همان حداقل را هم به کمترین میزان میرسانیم. درنتیجه فضا محدودتر از قبل میشود.
ما قرار است از آزادی دفاع کنیم
این استاد دانشگاه در واکنش به این مسئله که توقف چاپ کاغذی میتواند باعث افزایش امنیت آدمهای متعددی که درگیر پروسه تولید و توزیع روزنامهها بودهاند شده و خطرپذیری شیوع بیماری را کاهش دهد، خاطرنشان کرد: منکر این داستان نیستم و علاوه بر این دلایل، دلایل دیگری هم در این توقف دخیل هست؛ مانند اینکه احتمالاً واردات کاغذ به حداقل رسیده و فرصت مناسبی است که بهزعم خودشان، از شر روزنامهها راحت شوند؛ اما ما قرار است از آزادی دفاع کنیم و درنهایت باید به این نکته برسیم که در جامعه، رسانههایی را داشته باشیم که جامعه به آن اعتماد کند و مرجعیت داشته باشند ؛ نه اینکه امروز ناخواسته این مرجعیت را از رسانهها گرفته و مردم را حواله کردهایم به فضای برونمرزی و فضای مجازی که کنترل آن دست بیرون ازاینجا است.
صدیقی افزود: دولت هم ممکن است از این داستان به نفع خودش برای استمرار این توقف استفاده کند و اینها شکل بیرونی و مادی اتفاق است و ما باید به شکل نرمافزاری و تحلیلی این اتفاق و به تأثیرات روانی این کار در جامعه هم نگاه کنیم؛ یعنی اینگونه نگاه کنیم که اگر رسانههای ما مخاطبی ندارند، پسکارشان هم تعطیل شود؛ معنی آن این است که خبرگزاریها هم نباشند و... چون دامنه مخاطبشان را وقتی نسبت به جمعیت جامعه قضاوت کنیم، حداقلی و ناچیز است. اگر اینگونه بخواهیم نگاه کنیم، باید کل صورتمسئله را پاک کنیم و خودمان را از وجود رسانههایی که هرکدام میتوانند در فضای فعلی وجهی از اطلاعات را توزیع کنند و در کنار هم حداقلی از اطلاعرسانی شفاف را داشته باشند، خلاص کنیم.
این پیشکسوت روزنامهنگاری ادامه داد: درنتیجه ما در حال از دست دادن یکی از ارکان آزادی هستیم، وگرنه که برکسی پوشیده نیست که جهان عوضشده و فناوریها نوین شدهاند؛ ولی ما در ایران زندگی میکنیم. درنتیجه هر شکلی ازایندست اتفاقات، ضربه زدن به رسانههای ما است و نتیجه آن رویگردانی بیشازپیش مخاطبان از رسانههای ما است؛ یعنی حوالت دادن اینکه موضوعات داخلی را نخوانید و بروید هر آنچه میخواهید را در فضای بیرونی ببینید.