یکی از حوزههایی که متاثر از ویروس کرونا بیش از هر حوزه دیگر آسیب پذیری خود را نمایان ساخت، مفروضات و اصول حاکم بر نظم بین المللی معاصر است؛ نظمی که همچنان هسته سخت تفکر رئالیستی را در کانون توجهات خود قرار داده و قائل به کنشگری انحصاری و قدرت نظم ساز قطب های قدرتمند نظام بین الملل است. نظمی که از پس پایه ریزی جهان پسا جنگ با تأسیس سازمان ملل متحد عینیت یافت. ظهور این تفکر که جهان مدرن جهانی در کنترل و اراده قدرت های بزرگ و قاعده ساز است به عنوان یکی از بنیانی ترین مفروضات اندیشه نئولیبرالیسم یاد می شود.
از دیگر مفروضات نظم جهانی معاصر، تکیه بر قدرت سخت افزاری برای سلطه هر چه بیشتر بر منابع جهان است. این تفکر به طور عمده در دوره سرد تقویت گردید بر این مبنا قرار داشت که قدرت سخت آسیب پذیری را کاهش می دهد و امکان مانور قدرت در عرصه جهانی را فراهم می سازد.
مفروضه دیگر نظم جهانی معاصر، انسان محوری و عقل گرایی ابزاری محض است که پیامد آن تقلیل نقش و قدرت کنشگری خداوند در جهان است. مستی تکنولوژیک به انقطاع انسان مدرن از نیاز به ارتباط با خدا و اراده او در امور جهان منتهی گردید. علم گرایی ابزاری و انسان محوری، دو هنجار بنیادین نظم جهانی معاصر است که بر معرفتشناسی و هستیشناسی جهان معاصر سایه انداخته است.
شیوع جهانی ویروس کرونا بیش از هر عامل دیگر حاکی از سستی و ضعف در مبانی و انگاره های ذهنی نظم مسلط جهانی است. انسان مدرن و به دور از اتصال به مبدأ هستی، انسانی تنها، نگران، مضطرب و آسیب پذیر است. این وضعیت در پلان سیستمی نیز قابل مشاهده است. کشورهای درگیر به این ویروس مرگبار، کشورهایی تنها هستند که صرفا قاعده خودیاری می تواند آنها را به طریقه نجات برساند و کارایی سازمان ها و نهادهای برآمده از نظم جهانی به شدت در مواجهه با این مخاطره زیر سوال رفته و فاقد نقش موثری برای مبارزه با این بحران جهانی هستند.
دانش و تکنولوژی مسلط هم نتوانست مانعی بر سر راه شیوه و همه گیری این ویروس مرگبار شود. همچنان که شیوه حیات بشری نیازمند تغییر است، نظم حاکم بر جهان نیز نیازمند تغییرات ساختاری و نیز تغییر در مبانی نظری است.
جهان پسا کرونا نیازمند اندیشه تغییر است تا نظمی نوین مبتنی بر واقعیت های موجود برساخته شود و هنجارها و انگاره های نوینی در آن شکل بگیرد.
هر چند صحبت در خصوص مختصات نظم آتی جهانی عجولانه و تا حدی غیردقیق است، اما روندهای موجود حاکی از تنزل جایگاه مسلط ارزش های نظم کنونی است. ظهور بازیگران نوظهور همچون روسیه، چین، برزیل، اتحادیه اروپایی و نیز اتحادیه های قدرتمند منطقه ایی همچون سازمان همکاری شانگهای، همگی دلالت بر افول کنشگری قدرت های قاعده ساز نظم کنونی نظام بین الملل است.
در این شرایط به نظر میرسد ارزشهای شرقی در حال قدرت یابی در عرصه جهانی است و جهان آینده نمیتواند نسبت به این دسته از هنجارها منفعل باشد.
قدرت هنجاری دین نیز یکی دیگر از مواردی است که بر بازتولید ارزش های نظام بین الملل تاثیرگذار بوده است. از این رو، دین گرایی و در نتیجه آن معنویت گرایی و توجه به ارزش ها و هنجارهای ناشی از آن از دیگر جنبههای تاثیرگذار بر نظم جهانی خواهد بود.
مسئله آخر به آسیب پذیری متقابل فزاینده در نظم سیستمی کنونی بازمی گردد. هر چند مفروضههای نظم کنونی بر وابستگی متقابل اقتصادی، سیاسی و امنیتی دلالت دارد ولی حوادث دهههای اخیر نشان از آن دارد که این وابستگی بیشتر حالت آسیب پذیری متقابل را تقویت کرده و منطق بازی با حاصل جمع جبری صفر بیشتر بر قواعد رفتاری بازیگران آن حاکم است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی