تهران- ایرنا- فریدون جنیدی اندیشمندی که در روزگار جوانی در کلاسِ درس عیسی صدیق با خود عهد بست که تا پایان عمر، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران صرف کند و تاکنون که موی سپید کرده‌است، کوشیده بر سر عهد خویش بماند.

بیستم فروردین ماه زادروز فریدون جنیدی است؛ مردی از کهن‌دیارِ فرهنگ‌خیز نیشابور که در سال ۱۳۱۸ در ریوند نیشابور به دنیا آمده و عمر خویش را در راه خدمت به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نهاده است.

در معرفی شخصیت و نگرش فریدون جنیدی شاید این خاطرۀ چند سطری به‌تمامی گویا باشد. این خاطره بازمی‌گردد به ۱۳۴۵ خورشیدی، زمانی که فریدون جنیدیِ جوان در کلاس درس تاریخ فرهنگ مرحوم عیسی صدیق نشسته بود و استاد داشت درباره تلاش‌های هِنری راولینسونِ اروپایی که با بررسی کتیبه بیستون توانسته بود، خط میخی را بخواند، دادِ سخن می‌داد و می‌گفت که «یک اروپایی برای خواندن سنگ‌نوشته ایرانی سی سال زمان نهاد، شما که ایرانی هستید آیا حاضرید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید». [۱] در این هنگام فریدون جنیدی برمی‌خیزید و خطاب به استاد می‌گوید که «استاد، مگر شما آن ایرانیان را که سی سال بر سر کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند، نمی‌شناسید؟ مگر فردوسی برای زنده نگه‌داشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان ننهاد، با آنکه بارها گفته شده است که نان جوین نیز بر سفره نداشته است؟ مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ ننهاد؟ هنوز کفن دهخدا خشک نشده است، شما به جای آنکه جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک می‌شمارید تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند؟ اکنون برای آنکه بدانید جوانان ایرانی سی سال از زندگی خود را بر سر فرهنگ ایران می‌نهند، همین جا به شما می‌گویم: من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند». [۲]

آنچه در ادامه این گزارش آمده است، معرفی گوشه‌ ای از تلاش‌های فریدونِ جنیدیِ جوانِ آن‌روزها و استادِ موی‌سپیدکرده‌ این روزها است در راه خدمت به فرهنگ و ادب ایرانی و زبان فارسی.

بنیاد نیشابور و آموزش زبان‌های باستانی ایرانی

از نخستین سال‌های پس از انقلاب به این طرف، نام جنیدی با بنیاد فرهنگی و پژوهشی نیشابور گره خورده است؛ جایی که از ۱۳۵۸ تأسیس شده است و جنیدی سرپرستی آن را برعهده دارد. فعالیت مجموعه بنیاد نیشابور در حوزه شاهنامه‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی و نیز آموزش زبان‌های باستانی از جمله پهلوی و پارسی باستان است.

فریدون جنیدی همچنین با نگارش آثاری چون «نامه پهلوانی» کوشیده است در زمینه آموزش زبان‌های ایرانی پهلویِ اشکانی و پهلوی ساسانی به علاقه‌مندانِ فراگیری این زبان‌ها، گامی اثرگذار بردارد.

زبان پهلوی، به دو شاخه پهلوانیک یا پهلوی اشکانی و پارسی میانه یا پهلوی ساسانی تقسیم می‌شود. از پهلوی اشکانی افزون بر کتیبه‌ها و سنگ‌نوشته‌ها، متونی چون منظومه درخت آسوریک نیز برجای مانده است. اما از زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه، آثار مکتوب بیشتری در دست است؛ از جمله این متون می‌توان از کتاب‌های ارداویراف‌نامه، مینوی خرد، کارنامه اردشیر بابکان، شایست ناشایست و بُندَهشن نام برد.

هم پهلوی اشکانی و هم پهلوی ساسانی در طبقه‌بندی تاریخی زبان‌های ایرانی، جزو دوره زبان‌های ایرانی میانه قرار می‌گیرند که براساس همین تقسیم‌بندی، فارسی میانه (پهلوی یا پهلوی ساسانی)، زبانی است که ریشه میانه زبان فارسی دری یا نو به شمار می‌آید، همچنان‌که زبان پارسی باستان (زبان رسمی عهد هخامنشیان) ریشه کهن‌تر زبانِ فارسی است.

کتاب «نامه پهلوانی» درواقع نوعی خودآموز برای فراگیری زبان‌های پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و نیز خط پهلوی است. این کتاب شیوه‌ ای گام‌به‌گام را در آموزش پی‌گرفته است و پس از معرفی تاریخچه‌ زبان پهلوی و معرفی الفبای خط پهلوی (صامت‌ها و مصوت‌ها)، توضیح‌هایی درباره دستور زبان پهلوی می‌دهد. درباره فراگیریِ حروفِ الفبای پهلوی، تأکیدِ مؤلفِ این کتاب بر یادگیری حروف در قالبِ کلمات است. از این‌رو پس از توضیح مفصل درباره علامت‌های خط پهلوی و دستور زبانِ آن، گزیده‌هایی از متن‌های برجای مانده از پهلوی را همراه با آوانگاری و ترجمه فارسی در دسترسِ زبان‌آموزانِ مخاطبِ این کتاب قرار داده تا با مطالعه‌ این متونِ گزیده، حرف‌ها و علامت‌های الفبای پهلوی در ذهن آنان جایگیر شود. از دیگر ویژگی‌های این کتاب، دارا بودنِ واژه‌نامه پهلوی به فارسی از واژگان به کار رفته در کتاب است که در آخرِ کتاب در دسترس مخاطب قرار گرفته.

یادکرد این نکته نیز جالب است؛ در سرآغازِ چاپ نخستِ این کتاب که در سال ۱۳۶۰ و به همت انتشارات بلخ (وابسته به بنیاد نیشابور) روانه بازار شده، مؤلف نوشته است: «نویسنده این دفتر هیچ‌گونه حقّی برای خود نمی‌شناسد و چاپ و ترجمه و بهره‌گیری از این کتاب با رعایت امانت برای همگان آزاد است». [۳] همین چند کلمه، خود اشاره‌ ای گویا است به دغدغه‌مندی عاشقانه مردی که آگاهانه عمر خویش را در راه پاسداشت فرهنگ ایرانی و زبان فارسی صرف کرده است.

داستان‌های شاهنامه برای جوانان ایرانی

از دیگر آثارِ فریدون جنیدی، مجموعه کتاب‌هایی است با عنوان «رستم پهلوان». فکر پدید آوردن مجموعه داستان‌های «رستمِ پهلوان» در  ۱۳۵۵ در ذهن فریدون جنیدی شعله می‌گیرد. وی در آن ایام این دغدغه را داشت تا در آگاهی‌بخشی جوانان ایران زمین نقشی داشته باشد و می‌اندیشید که به چه طریق می‌تواند در این راه مفید باشد. این اندیشه وی راه به جایی جز شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نداشت؛ اما این فکر نیز خاطر او را مشغول کرده بود که تهیه و مطالعه شاهنامه که کتابی پُرحجم است، شاید برای بسیاری از جوانان میسّر نباشد، از این‌روی به این نتیجه می‌رسد که «برای جوان ایرانی، خواندن سرگذشت رستم پهلوان بسنده می‌نماید، زیراکه داستان‌های رستم همه آنچه را که چشم بدان داریم، از ایران‌دوستی، جان‌سپاری در راه ایران، مردانگی، گذشت، دیدگاهِ بلند، راستی، بهروزی و پیروزی، کوشش در راه اندیشه نیک و پایداری میهن... نهفته است». [۴]

پس این محقق زبان و ادبیات فارسی انگیزه آن را می‌یابد تا داستان‌های رستم را برای جوانان ایران زمین به لحنی امروزین برگرداند و تدوین کند؛ اما همچنان‌که خود اشاره کرده، حجم داستان‌های رستم نیز بسیار زیاد است، از این روی در پی آن برمی‌آید که هر یک از داستان‌های رستم در شاهنامه را به طرز جداگانه در جلدهای مختلف تدوین و منتشر کند. بدین ترتیب داستان‌های «رستم پهلوان» در یازده دفتر پدید آمد که این یازده جلد به‌ترتیب عبارت است از:

«زال و رودابه»، «رستم و افراسیاب»‌، «هفت‌خوان رستم»، «نبرد هاماوران و جنگ هفت پهلوان»، «رستم و سهراب»، «داستان سیاوخش» (در دو دفتر)، «کاموس کشانی»، «نبرد پولادوند، داستان اکوان دیو»، «بیژن و منیژه» و «رستم و اسفندیار و داستان شغاد».

هر یک از این یازده دفتر، آمیخته‌ ای است از نظم و نثر؛ به عبارت دیگر، فریدون جنیدی در این مجموعه کوشیده است با برگردانِ بخش‌هایی از متنِ منظومِ شاهنامه به زبانِ امروز و آوردن بیت‌هایی از آن، داستان‌های حماسیِ شاهنامه را به‌گونه‌ ای برای مخاطبِ جوان روایت کند که هم به آسانی بتواند از کم و کیفِ وقایع داستانی آگاه شود و با علاقه‌مندی به دانستنِ ادامه ماجرا، خواندنِ متن را پی بگیرد و هم با خواندنِ بیت‌هایی از شاهنامه، با شاهکارِ حکیم طوس و زیبایی‌ها و استواریِ زبانِ شعری فردوسیِ بزرگ بیشتر آشنا شود.

تصحیح بحث‌برانگیز شاهنامه

در روزگار معاصر محققان ایرانی و غیرایرانی بر پایه نسخه‌های خطی گوناگونی از شاهنامه فردوسی، این کتاب را تصحیح کرده‌اند و به زیور طبع آراسته‌اند. از جمله این تصحیح‌ها می‌توان به نسخه‌های جلال خالقی مطلق، ژول مول، عزیزالله جوینی، محمد دبیرسیاقی و نسخه معروف به چاپ مسکو اشاره کرد.

در این میان، فریدون جنیدی نیز یکی از تصحیح‌های متأخر شاهنامه را انجام داده و منتشر کرده است. شاهنامه تصحیح جنیدی نخستین بار در ۱۳۸۷ و در شش دفتر منتشر شد که دفتر نخست، پیشگفتار است و پنج جلدِ دیگر، متن شاهنامه را دربردارد.

این محقق در پیشگفتارِ شاهنامه‌ ای که تصحیح کرده است، بر این تأکید دارد که بخش‌هایی از شاهنامه موجود را فردوسی نسروده و این بخش‌ها افزوده‌هایی است که دیگران پس از روزگار فردوسی به شاهنامه اضافه کرده‌اند و در همین اضافات است که نام سلطان محمود غزنوی به شاهنامه راه یافته. وی معتقد است که این افزودگی‌ها از زمان سلطنتِ مودودِ بن مسعود بن محمود غزنوی با متنِ اصل شاهنامه درآمیخته است: «چون مسعود در سال ۴۳۲ کشته شد، فرمانروایی به مودود رسید با چندان جنگ‌های خونین و کشتارهای سخت که در تاریخ بیهقی و گردیزی آمده است و اندیشه ایرانیان را پریشان کرده است، نرم‌نرم می‌توانستند نام محمود را به شاهنامه افزوده، ستایش‌های سست و گزافه‌ ای را که اکنون در میان شاهنامه است، بدان بیفزایند. اما از بررسی افزوده‌ها روشن می‌شود که پنج سراینده را برای افزایش به شاهنامه، بدین کار گمارده بوده‌اند، زیرا که شیوه سخن آنان یکسان نیست:

بخش نخست، تا پادشاهی کیخسرو؛ بخش دوم، پادشاهی کیخسرو تا لهراسپ؛ بخش سوم، لهراسپ و گشتاسپ؛ بخش چهارم، اسکندر؛ بخش پنجم، ساسانیان.

این گروه هرجا که خواسته‌اند، داستان را بریده، بخش‌هایی بدان افزوده‌اند؛ بدان‌روی تا به سروده‌های شاهنامه افزوده، آن را به شصت‌هزار رَج [= بیت] برسانند تا نشان دهند که محمودِ تنگ‌چشم را چه اندازه رادی و دست و دل‌بازی بوده است که می‌خواسته است، شصت هزار دینار به فردوسی بدهد». [۵]

اما این دیدگاه جنیدی درباره اینکه دیگرانی برای افزودن ستایش‌های محمود به متن شاهنامه، بیت‌هایی به متن اصلی افزوده‌اند و برای اینکه دست و دل‌بازیِ محمود در دادنِ وعده‌ پاداشِ شصت هزار دینار به فردوسی (دیناری برای هر بیت) را راست جلوه دهند، بیت‌های بسیاری را بدان الحاق کرده‌اند، از دید برخی محققان و شاهنامه‌پژوهان به انتقاد کشیده شده است. از جمله محققانی که این رایِ فریدون جنیدی را نادرست می‌داند، سجاد آیدنلو، یکی از شاهنامه‌پژوهان شناخته‌شده امروز، است.

سجاد آیدنلو

آیدنلو در مقاله‌ ای که در انتقاد بر شاهنامه تصحیحیِ فریدون جنیدی نوشته، آورده است: «نظریه‌ ای که ویراستار گرامی [منظور فریدون جنیدی است] مصرّانه بر آن تأکید و بارها در پیشگفتار خویش تکرار کرده‌اند، این است که همه ستایش‌های محمود غزنوی در شاهنامه، الحاقی و سروده وابستگان دربار غزنوی است. درباره این پندار حتی اگر اتفاق همه دستنویس‌های شاهنامه را به لحاظ داشتن مدایح محمود نادیده بگیریم و طبق نظر ایشان بپذیریم که آن ابیات را مزدورانِ محمودی بر شاهنامه افزوده‌اند، چند پرسش مهم بی پاسخ می‌ماند: نخست اینکه چرا شمار این‌گونه بیت‌ها در مقایسه با تعداد ابیات شاهنامه بسیار اندک است و افزایندگان که به زعم ویراستار محترم برای الحاق هر بیت پاداش می‌گرفته‌اند، بیش از ۲۸۱ بیت در ستایشِ امیرِ ماضی [۶] دادِ سخن نداده‌اند؟

دوم اینکه چرا درجه مبالغه این مدایح در سنجش با قصاید شعرای دربار محمود بسیار کمتر است و حتی در بعضی ابیاتِ آن آشکارا یا غیرمستقیم به سلطان اندرز هم داده شده است؟ [۷] و سرانجام اینکه اگر مزدوران، بنابر گمان ایشان، می‌کوشیدند با شصت‌هزار بیت کردنِ شاهنامه بر افسانه شصت‌هزار دینار بخشیدنِ محمود به فردوسی صحه بگذارند، چرا در هیچ یک از ابیاتِ این مدایح به دریافتِ صله سلطان و سپاس از او اشاره‌ ای نشده و برعکس، از حسد بردنِ بدگویان در کار شاعر و بی‌توجهی محمود به شاهنامه شکایت شده است؟

چنین شهریاری و بخشنده‌ ای /// به گیتی ز شاهان درخشنده‌ ای

نکرد اندر این داستان‌ها نگاه /// ز بدگوی و بختِ بد آمد گناه

حسد کرد بدگوی در کار من /// تبه شد بَرِ شاه بازار من (فردوسی ۱۳۸۶: ۸ / ۲۵۹ / ۳۳۹۲ – ۳۳۹۴)». [۸] 

اما افزون بر بیت‌های ستایش‌آمیز از سلطان محمود غزنوی، فریدون جنیدی بسیاری دیگر از بیت‌های شاهنامه را هم الحاقی می‌داند؛ به‌ گونه‌ ای که از مجموعِ ۴۹۸۶۵ بیتِ موجود در نسخه‌ ویراسته وی، ۳۳۷۷۹ بیت را افزودۀ دیگران و تنها ۱۶۰۹۵ بیت را سرودۀ شخصِ فردوسی تشخیص داده است. [۹] نمونه‌ ای از این بیت‌هایی که فریدون جنیدی آنها را الحاقی دانسته، یکی از بیت‌های معروفِ آغازین شاهنامه است. جنیدی درباره نااصیل بودنِ این بیت به گمانِ وی، این‌گونه توضیح داده است: «شگفتا که دست بردن به شاهنامه پس از گفتار نخستین آغاز می‌شود:

خداوند نام و خداوند جای /// خداوند روزی‌ده و رهنمای.

نادرستیِ این گفتار بی‌درنگ در رج پنجم شاهنامه خود می‌نمایاند:

ز نام و نشان و گمان برتر است /// نگارنده برشده گوهر است

و در این، هیچ گمان نیست که اندیشۀ گویندۀ رجِ نخستین، از گویندۀ این گفتار فرسنگ‌ها به دور است، زیراکه فردوسی بر بنیاد اندیشه نیاکان خویش، که پس از اسلام نیز به گونه‌ ای دیگر روان بوده است، برای خداوند جایگاه و نام و نشان نمی‌شناخته و او را برتر از پندار و گمان مردم می‌شمرد، چنانکه سعدی نیز پس از دو سده و نیم، همین را می‌گوید:

ای برتر از قیاس و گمان و خیال و وهم /// وز هرچه گفته‌اند و شنیدیم و خوانده‌ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید کار /// ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم...». [۱۰]

استاد عزیزالله جوینی

مرحوم عزیزالله جوینی که خود از مصححان شاهنامه بوده است، در ردّ دیدگاه جنیدی مبنی بر الحاقی بودنِ بیتِ اشاره شده، نوشته است که «این دو بیت با هم هیچ اختلافی ندارند؛ زیرا «نام» در اولی به معنی آوازه و شهرت است و «نام» در دومی به معنی اثر و نشان، که نام با نشان مترادف شده‌اند. در فرهنگ دهخدا ذیل «نام» که به معنی نشان و اثر است، این بیتِ عطّار را ذکر کرده که نام و نشان با هم مترادفند:

«بپرّید و نشان و نام از او رفت /// ندانم تا کجا شد، در که پیوست». [۱۱]

دیگر آثار فریدون جنیدی

جنیدی به جز کتاب‌هایی که از آنان یاد شد، آثار دیگری را هم به رشته تحریر درآورده است که از جمله آنها می‌توان از کتاب «زَروان: سنجش زمان در ایران باستان» نام برد. این کتاب دربردارنده مطالبی درباره گاه‌شماری، ماه‌ها، جشن‌های کهنِ ایران‌زمین در نواحی گوناگونِ ایرانِ بزرگ، روزهای ایرانی و اشعار و افسانه‌های ویژه هر یک از آنها و نیز گاه‌شماری‌های مسیحی، عربی، ترکی، هندی، یونانی و رومی است.

کتاب‌های «زندگی جانوران در گفتار سعدی»، «زندگی و مهاجرت نژاد آریا»، «فرهنگ هُزوارش‌های دبیره پهلوی» و «زمینه شناخت موسیقی ایران» از دیگر آثار فریدون جنیدی است.

ارجاع‌ها:

۱. برگرفته از معرفی‌نامه سایت بنیاد نیشابور در معرفی دکتر فریدون جنیدی.

۲. همان.

۳. «نامه پهلوانی»؛ فریدون جنیدی؛ تهران: بلخ؛ ۱۳۶۰؛ صفحه نخست.

۴. «پیشگفتاری بر شاهنامه فردوسی»؛ فریدون جنیدی؛ تهران: انتشارات بلخ؛ ۱۳۸۷؛ ص ۴۱.

۵. همان. ص ۳۱ و ۳۲.

۶. منظور سلطان محمود غزنوی است.

۷. مثلاً: ستم، نامه عزل شاهان بُود /// چو درد دل بی‌گناهان بُود (۶/۱۳۷/۴۹).

۸. مقاله «تصحیح نوآیین شاهنامه»؛ سجاد آیدنلو؛ مجله آیینه میراث؛ پاییز و زمستان ۱۳۹۰، شماره ۴۹؛ ص ۹ و ۱۰.

۹. همان. ص ۱۱.

۱۰. «پیشگفتاری بر شاهنامه فردوسی»؛ فریدون جنیدی؛ تهران: انتشارات بلخ؛ ۱۳۸۷؛ ص ۳۲.

۱۱. مقاله «درباره ویرایشی جدید از شاهنامه فردوسی»؛ عزیزالله جوینی؛ مجله کتاب ماه ادبیات؛ اردیبهشت ۱۳۸۷؛ شماره ۱۲۷؛ ص ۷۳.