این چالش به ویژه در پی دنباله دار شدن تعطیلی مطبوعات در آغاز سال نو و متاثر از اجرای طرح فاصلهگذاری اجتماعی برای شکستن زنجیره شیوع کرونا بیش از گذشته جلوهگر شده است.
رسانههای مکتوب در حالی باید به رویارویی با این چالش بروند که پیش از این، بیشتر آنها با چالش تولید محتوا برای مخاطب روبرو بودهاند.
تولید محتوا خصوصا دررسانههای مکتوب، یا فراموش شده است یا آنچنان گران و دست نیافتنی که توان انجام و احیای آن وجود ندارد.
در شرایط فقدان تولید محتوا که باید توسط نیروهای کارآمد و باسابقه در حوزه رسانه انجام شود، زندهکردن اعتماد بین مخاطب و رسانه غیرممکن به نظر میرسد و رسانههای مکتوب همچنان از سبد خرید عمومی حذف میشوند؛ همچنین احتمالا میزان مراجعه به رسانههای مجازی نیز بر اثر این موضوع، کاهش مییابد.
در عصر کنونی، تولید محتوای متناسب با ذائقه مخاطب رمز موفقیت رسانهها تلقی میشود؛ هرچند در آن سوی مرزها، تولید محتوا هم آنچنان مهندسی شده که ذائقه را نیز برای مخاطب تعریف کردهاند و مسیر تمایلات افکار عمومی را به سمت و سوی مناسبتهای خاص و حتی فراموش شده هدایت میکنند.
بحران کرونا، تعطیلی مطبوعات چاپی و روندهای کنونی نشاندهنده آن است که ما روزنامهنگاران به دلیل عدم سرمایه گذاری صاحبان رسانه، در کنار ژست ژورنالیستی خودمان، هم در تولید محتوا و هم ذائقه شناسی مخاطب طی سالیان اخیر کوتاهی کردهایم.
اولین نکتهای که در آسیبشناسی این وضعیت به ذهن میرسد، این است که مقولهای با عنوان سرمایهگذاری بر روی فرهنگ وهنر در قاموس سیاست اقتصادی و اقتصاد سیاسی کشورمان وجود ندارد.
وقتی نگاه به حوزه فرهنگ و سوادآموزی و رشد آن تا بدین حد تنزل یافته است، نمی توان امیدواربود در اکثر بخشها خصوصاً بخشهای تولیدی به فکر محتوا و غنی کردن آن باشیم؛ درواقع کیفیت قربانی خواستههای اقلیتی است که تمایلی به افزایش دانش و دانستههای جمعی ندارند.
بنا بر این مقدمه کوتاه، دراین روزگار کسی به دنبال آگاهیبخشی نیست و سناریوی نوشته شده دراین حوزه کلیشهای خاص برای گذران زندگی در جهان سوم است. بهآسانی میتوان ثابت کرد هنوز در جهان سوم زندگی میکنیم؛ چراکه مفاخر و اندیشمندان و نخبگان ما همچنان درحال مهاجرت از این نقطه، به نقطه امید هستند.
در ورود به دهکده جهانی را گم کردهایم
توجه به حوزه رسانه و نواندیشی برای بازگشایی راه ترقی و خروج از وابستگی واستقلال درتمامی زمینهها، هدف این نوشتار است. رشدی که ثابت شده باید از طریق رسانههای جمعی ایجاد شود. رسانهها حلقههای زنجیره توسعه و رشد را به هم گره میزنند تا به نقطه مطلوب برسیم؛ اینکه درمسیر رشد و ترقی از حال هم مطلع باشیم وظیفه رسانههاست والبته رسانهها آنقدر تکثر یافتهاند که در بستر اینترنت، جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل کردهاند و ما در کمال تاسف درِ این دهکده کوچک هم را گم کردهایم.
مدتی پیش در محضر جناب دکتر حمید رضوانی استاد و پزشک فوقتخصص بیماریهای خون و سرطان بودم، زمانی که وی مسوولیت دبیری یا هماهنگکننده سمیناری بزرگ درزمینه سرطان خون را برعهده داشت. آنچه دریک کلام از این استاد دانشگاه آموختم پیوستگی علوم درزمینه سرطانشناسی در کل جهان هستی به واسطه رسانهها بود. فضای مجازی که مقالات علمی و پژوهشی را در این فرصت به هم پیوند داده بود و نقش بزرگترین و موثرترین رسانه را دراین گردهمایی دانشپژوهانه بازی می کرد.
دراین پیوند، نگاه این متخصص معطوف به نکتهای مهم بود و آن، برخلاف تیتر درشت بعضی رسانهها، نحوه مواجهه با سونامی سرطان درسالهای اخیر بود. باور ایشان این بود که افزایش شناخت و درمان سرطان، دلیل آمار افزایشی این بیماری است؛ در حالی که برخی فکر می کردند دراین زمانه سرطان رشد یافته است. درواقع، شناخت از سرطان و شناسایی افراد مبتلا که تا دیروز از بیماری خود اطلاع نداشتند، افزایش یافته است. این واقعیت و خلاف واقعیت را میتوان درعرصه رسانه مهندسی و هدایت کرد و البته آن را ترسیمی از وحشت یا نوآوریهای علمی دانست.
به هر روی، منظور از این مثال اهمیت نقش اطلاعرسانی بود. ما به عنوان فعالان رسانهای هم می توانیم بگوییم "سونامی سرطان درجهان یا فلان منطقه رخ داد" و یا می توانیم واقعیتی را بگوییم که این فوق تخصص حوزه بیماریهای خون مطرح کردند.
در نگاهی به عرصه رسانه باید گفت از روزی که صاحبان قدرت به ارزش و تاثیرگذاری رسانهها پی بردند، سعی کردند آن را به نفع خود مصادره کنند وبا توجه به ماهیت اقتصاد رسانه و رسانه دراقتصاد ونیز نقش معیشتی اصحاب رسانه در اقتصاد، دراین زمینه موفق شدند؛ چراکه کلیدیترین ابزار و قدرت را دراختیار داشتند و آن پول بود.
حال، رسانهها به چاپبرگردان گفتهها تبدیل شدهاند. آنها میگویند و رسانهها منتشر میکنند. گاه اگر درفضای رسانه با آزاداندیشی مواجه میشوید، از دو حالت خارج نیست یا حرکتی خودجوش و زود روبه زوال است و یا سناریویی است برای بیان عقدههای اجتماعی سیاسی آن هم درقالبی هدایتشده و قابل مهار؛ درواقع در بخش دوم داستان که بسیار زیاد اتفاق میافتد، سناریوی تعریفشده بر مدار هدایت افکار عمومی می چرخد. افکار عمومی نیازمند هدایت است؛ چراکه درغیر این صورت رقبا به هدایت آن خواهند پرداخت.
در تعریف هدایت افکار عمومی به نقش مهندسی افکار بسنده می کنیم. مهندسی افکار عمومی از دیدگاه ساده همین اتفاقی است که این روزها در بخشهای رسانه ای کشور و حتی جهان مشاهده می کنیم. در حال حاضر رسانهها، فارغ از توجه به ذائقه مخاطب، حق انتخاب را از او گرفتهاند و مخاطب به هر سمتی که لازم باشد، کشانده میشود؛ در ادامه با موج دوم خبر دچار فراموشی شده وبه سمت دیگر کشیده میشود.
بین مخاطب و رسانه فاصله است
فاصله، بزرگترین چالش پیش آمده بین مخاطب و رسانه است. امروز مخاطب دنبال اخباری است که ذهن سازمانیافتهاش را اقناع کند. در بخشی از جهان، جنگ، ذهنیتی سازمانیافته درمخاطب ایجاد کرده است وهر لحظه در فکر ایجاد هیجانی است؛ درحالیکه نابسامانیها ادامه دارد و دربخشی دیگر از جهان هستی، علم و پژوهش ذهنیتی سازمانیافته در مخاطب ایجاد کرده است و بسیاری درتلاشاند خود را از مشرق زمین دور و به مغرب کوچ کنند؛ چراکه درمشرق مسیر طلوع و درخشش هموار نیست.
گواه این ادعا روند روبه رشد مهاجرت از دیاری به دیار دیگر است؛ چه از نقطهای محروم درکنج نقشه ملی به حاشیه یا متن یک شهر بزرگ و چه از شهری بزرگ به پایتخت یا به کشوری دیگر با قبول ملیتی بیگانه.
در اینکه مهاجرت درحال اتفاق است شکی نیست. اینکه در نقطه ای از کره خاکی می توان مدینه فاضله را دریافت و به مقصود رسید و اینجا آن امکان وجود ندارد، بازتاب ومحصول کار تیمی رسانههای هدفمند است.
فعالان رسانهای با بهرهمندی از تیمی توانا و اعتباری تعریفشده محتوایی تولید میکنند که در مقطعی زمانی قادر به هدایت افکار عمومی درقالب سناریویی هدفمند برای فرار مغزها هستند. عملیات تخریب رسانههای ملی در گذشته با موفقیت انجام شده است و فاصله پدیده آمده میان مردم ورسانههای داخلی حاصل توفیق دراین زمینه است؛ چراکه اولین و مهمترین اتهام بعضی رسانهها، دروغپردازی و سانسور و در یک کلام عدم صداقت با مخاطب است. این بی صداقتی باعث شده تا فاصله مخاطب با رسانههای داخلی بیشتر و بیشتر شود و ما دراین طریق نیازمند هماندیشی واقعی برای بازسازی توان رسانهای وایجاد اعتماد در مخاطب هستیم.
برای این بازسازی به تولید محتوا با اهداف ترمیمی و بازگشت اعتماد نیاز داریم؛ همچنین به مورد توجه قرار گرفتن از سوی سرمایههای اجتماعی. آیا فردی، گروهی، دستهای یا حزبی و حتی بخشهای به ظاهر فرهنگی کشور برای بازگشت اعتماد از دست رفته دراین حوزه سرمایه گذاری می کنند؟
اقتصاد پاشنه آشیل رسانه
اقتصاد پاشنه آشیل رسانه برای اطلاعرسانی است. شاید گاهی تصور می کنیم که داستان تکثر رسانهها نه برای افزایش میزان اطلاعرسانی که برای آشفتگی در نظم وصداقت دراین عرصه ناب وخالص بوده است؛ چراکه تولید محتوا به منزله هدایت افکار عمومی به سمت دلخواه است. تولید محتوا یعنی نوعی اطلاع رسانی هدفمند، وقتی راه و روش اطلاعرسانی را با هدفی خاص مهندسی می کنیم وهدایت افکار عمومی را بهدست می گیریم، یعنی تولید محتوا کردهایم.
این روزها و در مناسبت های سیاسی مانند انتخابات شاهد این نوع هدایتها هستیم. فقر وحاشیه نشینی، اعتیاد، وضعیت زنان سرپرست خانواده و بد سرپرست داستان ساماندهی وتوجه به این معضلات، اصلاح قانون درگل مانده کار به نفع کارگران که بزرگترین جمعیت رای دهنده کشور محسوب می شوند ویا ماجرای عدم مدیریت صحیح اقتصاد اجتماعی وتوجه به ابعاد تورمی که انگار هیچ گاه نمی خواهد عرصه سیاست را ترک کند، در بازه زمانی انتخابات مورد توجه سیاسیون قرار می گیرد و آنها با حداکثر یا حداقل آرا سعی در به کرسی نشاندن اهداف ونیات خود می کنند. دراین ایام تولید محتوا محور نشان دادن فقر وکاستی ها وتلاش برای معرفی افراد ناکارآمد و کارآمد میشود که هدف آن، هدایت افکار عمومی است که قبلا توسط تیمهای ارزیاب مهندسی شده است.
گاهی از تولید محتوا نیز مایوس می شویم؛ چراکه تولید محتوا به یک تراژدی تلخ تبدیل شده است و با آن می توان به اعتماد عمومی ضربه زد. وقتی مطالبی ارائه و منتشر می شود که در عالم واقعیت، امکان اجرای آن نیست و سیاسیون ثابت کرده اند این استخوان باید لای زخم باقی بماند، مجالی برای ترمیم اعتماد و اعتمادسازی باقی نمی ماند.
درخاتمه باید گفت رسانهها از سبد خرید مردم حذف شدهاند؛ چراکه مردم رسانه ها را بهدقت ارزیابی کردهاند. باید از خودمان بپرسیم آیا امکان ارزیابی مجدد این، دقت عمومی وجود دارد؛ درحالیکه استخوان همچنان لای زخم باقی مانده است؟
پاسخ به این سوال، مثبت است چراکه مردم ثابت کردهاند اگر یک قدم برای آنان برداشته شود، آنها ده قدم برمی دارند. برای ادامه بقا باید با مردم بود چراکه قدرت در دست جماعت است.
به قلم: فرزاد وثوقی روزنامهنگار و فعال رسانه اهل استان فارس، عضو شورای سردبیری روزنامه شیرازنوین