همه چیز از آنجا شروع شد که هرکس نگاهی به بشریت انداخت در دلش گفت این اوضاع عاقبت خوشی نخواهد داشت، حال یا آن را در کتابی پیش‌گویی کرد یا تا آنجا که می‌توانست به اعماق جنگل‌ها پناه برد. این آخرشه (This Is the End) اوّلین ساخته‌ی دو دوست و کمدین کانادایی به نام‌های ست روگن و اوَن گلدبرگ است که در 13 ژوئن 2013 به روی پرده رفت و توانست علی‌رغم بودجه‌ی نسبتاً ناچیز 32 میلیون دلاری‌اش، با فروش خوب 125 میلیون دلاری مواجه شود. موفّقیت «این آخرشه» البته تنها به فروش خوبش خلاصه نمی‌شود و منتقدان راتن تومیتوز هم به فیلم واکنش خیلی خوبی نشان دادند، به طوری که از مجموع 224 نقد توانست با امتیاز 83 از 100 روبه‌رو شود و منتقدان متاکریتیک هم با دادن امتیاز 67 از 100 آن را در مجموع کمدی خوبی معرفی کردند.

ست روگن و اوَن گلدبرگ در مصاحبه­‌شان اعلام کردند که همیشه دوست داشتند فیلمی بسازند که بازیگران در حالی که نقش خودشان را بازی می­‌کنند، درگیر اتّفاقی هولناک هم بشوند. این آخرشه دقیقاً در چنین فضایی اتّفاق می­‌افتد. فیلم داستان گروهی از سلبریتی‌­های معروف سینما و تلویزیون آمریکایی را روایت می­‌کند که برای یک مهمانی بزرگ در خانه‌­ی جیمز فرانکو (در نقش جیمز فرانکو) دور هم جمع شده­‌اند، که ناگهان زمین لرزه‌­ی ویرانگری شهر را از وسط نصف می­‌کند. سلبریتی­ها هرکدام یا به درون زمین پرتاب می‌­شوند یا از ترس پا به فرار می‌­گذارند و در آخر تنها 6 تای آنان در خانه‌­ی فرانکو پناه می‌گیرند. دنیا به معنای واقعی کلمه در حال پایان یافتن است. آن­ها برای آنکه بتوانند از خودشان محافظت کنند، هر چه دارند را جیره‌­بندی کرده و کل دروپنجره‌های خانه را با چوب و تخته میخ می­‌کنند. به عبارتی برای نجات جانشان به یک قرنطینه‌­ی خودخواسته رو می‌­آورند، چرا که بیرون از خانه هر اتّفاقی ممکن است برایشان بیفتد. چیزی شبیه به وضعیتی که کل دنیا در حال حاضر با شیوع ویروس کرونا با آن دست و پنجه نرم می‌­کند.

بازی بازیگران که از قضا در نقش­‌های خودشان بازی می‌­کنند، یکی از جذابیت‌­های این فیلم است. آن­ها در واقع ورژن‌­های اغراق‌شده­‌ای از خودشان را بازی می‌­کنند. در فیلم، مخاطب شاهد شوخی­‌ها و ارجاعات بی‌­شماری به فیلم‌­ها یا خصوصی‌­ترین مسائل زندگی‌شان است. به عنوان مثال در همان ابتدای فیلم، جیمز فرانکو فخرفروشانه در حال معرفی تابلو­های نقاشی­‌اش در سرتاسر خانه­ است؛ و وقتی جمع تصمیم می‌­گیرد که باید با تخته درها و پنجره‌­ها را میخ کنند، از همان تابلوهای جیمز فرانکو برای این کار استفاده می‌­کنند. یا یکی از خنده­‌دارترین ارجاعات فیلم، جایی است که جیمز فرانکو همانند نقشش در فیلم 127 ساعت دنی بویل، یک وب‌کم دستی برمی‌­دارد و تک‌تک لحظات طاقت­‌فرسای‌شان را ضبط می‌­کند، درست با همان پارازیت‌­ها و خش‌خش­‌های تصاویر فیلم 127 ساعت. این آخرشه همانند بسیاری از برنامه‌­های تلویزیونی که مسابقه‌­ی چالش‌برانگیزشان را با شرکت یک سلبریتی، جذّاب و دیدنی می‌­کنند، عمل می­‌کند. به طوری که مسأله‌ی فیلم به این شکل ساده می‌شود: اگر جونا هیل، جیمز فرانکو، ست روگن و اما واتسون را در یک مخمصه قرار دهیم، هر کدام چگونه واکنش نشان خواهند داد؟ آیا جیمز فرانکو بر سر تابلوهایی که از دیوارهای خانه‌­اش پایین کشیده می‌­شوند تا سوراخ سوراخ شده و حایلی برای بستن پنجره‌­ها باشند، دعوایی راه خواهد انداخت یا نه؟ فیلم پر از این شکل شوخی‌­ها است و کمدی­‌اش وقتی شما را جذب می‌کند که کمی از اخبار سلبریتی‌­ها باخبر بوده باشید. امّا جدای از آن هم قطعاً شما را می‌­خنداند.

این آخرشه نوشته‌­ی ست روگن، اوَن گلدبرگ و جیسون استون بر اساس فیلم کوتاهی به نام جی و ست بر علیه آخرالزّمان نوشته شده که به قول برایان دی جانسون از مجله‌­ی کانادایی Maclean در احیای ژانر فیلم­‌های آخرالزمانی بلاک باستری به خوبی عمل کرده است. این آخرشه به نوعی یکی از شبیه‌­ترین فیلم‌­های کمدی ساخته شده به حال و هوای این روزهای بشریت است؛ تنها با این تفاوت که به جای یک زمین‌لرزه‌­ی هولناک، یک ویروس وادارمان کرده که در خانه­‌هایمان قرنطینه شویم. این آخرشه یکی از بهترین کمدی­‌های خوب یک دهه­‌ی اخیر است که البته برای دیدن آن بهتر است کودکانتان را از قبل به رختخواب فرستاده باشید.

پ.ن: جیمز فرانکو بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه‌کننده، نویسنده و نقّاش آمریکایی است.