«گلنوش خسروی» فوتبالیستی که از ۱۰ سالگی وارد تیم نونهالان شد و در ردههای سنتی مختلف بویژه در تیم فوتبال دختران زیر ۱۹ سال حضور یافت. وی از ۱۴ سالگی به تیم ذوب آهن پیوست و به مدت پنج سال در این تیم حضور داشت تا آنکه به عنوان نخستین لژیونر فوتبال دختران ایران، سال گذشته به تیم کوناک اسپور ترکیه پیوست و ۱۰ ماه است که برای این تیم بازی میکند.
وی روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا از روزهای سخت کودکی در کنار مادر و خاطرات فوتبالی خود در ایران و ترکیه سخن گفت. او ۴۰ روز است که در قرنطینه در ترکیه بسر میبرد و روزهای سختی را سپری میکند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار ایرنا با این لژیونر را میخوانیم:
از چه زمانی وارد فوتبال شدی؟
در هشت سالگی پدرم را از دست دادم و سوم ابتدایی به تیم فوتبال مدرسه پیوستم. ابتدا بدنبال ادامه ورزش نبودم اما مسیر به گونه دیگری برایم رقم خورد و در ۱۰ سالگی وارد تیم ملی نونهالان شدم. از همان کودکی مادرم سختی زیادی کشید تا زندگی خوبی داشته باشم و از لباس و غذای خود زد تا بهترین لباس را بپوشم و غذای خوبی بخورم. میدانستم که مسیر راحتی را پیشرو ندارم و هیچگاه موفقیت را دودستی به ما تقدیم نمیکنند و باید برای آن سختی زیادی بکشم تا آینده خوبی را برای خود و مادرم رقم بزنم. در همه ردههای سنی فوتبال زنان بازی کردم.
چه زمانی به تیم ذوب آهن رفتی؟
۱۴ سالگی به تیم ذوب آهن رفتم و قبل از آن نمیتوانستم وارد لیگ برتر شوم. زیرا فشردگی تیم ملی و درسها، حضور در لیگ را سخت کرده بود. با ورود به لیگ برتر پیشرفت کردم و شناختهتر شدم. هر چند قراردادهای ما در حدی بود که حتی پول یک کتانی فوتبال هم نمیشد و کفاف هزینه زندگیام را نمیداد. باز هم من و مادرم سختی زیادی کشیدیم. با همه سختیها در این مسیر پا پس نکشیدم و روزی ۲ ساعت تا محل تمرین میرفتم و باز میگشتم.
تلخترین تجربه به عنوان بازیکن تیم فوتبال دختران زیر ۱۹ سال چه بود؟
حذف تیم ما از مسابقات انتخابی قهرمانی آسیا بود. سال گذشته در مسابقات انتخابی قهرمانی آسیا به همراه تیم زیر ۱۹ سال با سرمربیگری «کتایون خسرویار» شرکت کردیم و در دیدار برابر ویتنام منتظر جشن قهرمانی بودیم اما در برابر این تیم به تساوی رسیدیم که در نهایت به دلیل دریافت کارت قرمز و زرد از این مسابقات حذف شدیم. ورق برگشت و ما در شوک بودیم و نتوانستیم بخوابیم. با چشمان گریان راهی فرودگاه شدیم.
خاطره شیرینی از اردوهای تیم ملی داری؟
در سن ۱۰ سالگی در اردوی تیم ملی در خوابگاه شماره ۲ اقامت داشتیم و به آن خوابگاه سوسکی میگفتیم، چون سوسکهای زیادی در کنار ما راه میرفتند. بیاد دارم در اردوها کیکهای یزدی بزرگی به ما میدادند و تمرینات سختی داشتیم اما شیطینتهای شیرینی را تجربه کردیم. دلم برای غذاهای تیم ملی و اردوها تنگ شده است.
آذری موافق لژیونر شدن شما نبود، چه شد که موافقت کرد؟
در سالهایی که در ذوب آهن بازی میکردم از تیمهای مختلف خارجی پیشنهاد داشتم اما «سعید آذری» مدیرعامل ذوب آهن بدلیل سن کمی که داشتم با این پیشنهادات موافقت نمیکرد. تا اینکه سال گذشته از سه تیم ترکیهای پیشنهاد داشتم. آذری پس از تمام شدن لیگ به من گفت باشگاه بدنسازی و چمن را در اختیار تو میگذارم تا تمرین کنی. وی بلیتم را آماده و در حقم پدری کرد. در این ۵ سال در ذوب آهن آذری حمایتهای زیادی از من کرد. با کمک وی به ترکیه رفتم و پس از ۲ ماه اعلام کردم که با تیم کوناک اسپور ترکیه قرارداد بستم. الان هم تمامی برنامههایم برعهده آذری است و میتوانم از تجارب او استفاده کنم.
چرا نمیخواستی تا لژیونر شدن شما رسانهای شود؟
زیرا میخواستم تمرکزم را روی تمرینات و ثابت کردن خود بگذارم و با شرایط آنجا خود را وفق دهم.
در آن زمان حاشیهای هم برایت درست شد؟
برخی نمیخواستند موفقیت من را ببینند و هر طور شده بدنبال این بودند تا جلوی راه من سنگ بندازند. خیلیها میگفتند که دروغ گفتم که به عنوان لژیونر در ترکیه بازی میکنم. آنان هر طور شده میخواستند ارزش کارم را پایین بیاورند.
چه مشکلاتی را در ابتدای ورود به تیم کوناک اسپور داشتی؟
یاد گرفتن زبان آنان و دوری از خانواده در ۱۸ سالگی برایم سخت بود اما سعی کردم به آینده نگاه کنم و به خودم امید دهم که این سختیها تمام میشود و موفقیت باقی میماند. در واقع برای افتخار پدر و مادرم جنگیدم.
چقدر طول کشید تا زبان ترکی یاد گرفتی؟
بعد از یکماه توانستم ترکی صحبت کنم.
تفاوت تمرین در تیم ترکیه با تیمهای لیگ برتری ایران چه بود؟
همه چیز تیمهای ترکیه با ایران فرق میکند. حتی زمان غذا خوردن ما متفاوت است. ۶ صبح باید برای تمرین هوازی و بدنسازی بیدار شویم. روزی سه بار در روز باید تمرین کنیم و برنامهها فشرده است. گرچه از همان ابتدا بازیکنان تیم کوناک طوری با من رفتار کردند تا احساس راحتی کنم و به من کمک میکردند. حتی سرمربی خیلی پیگیر بود تا نیازهایم را برطرف کند و احساس غریبی نکنم. مشکلی هم با حجاب بازی کردن در این مسابقات نداشتم.
از نظر سنی نسبت به بازیکنان دیگر در تیم کوناک کوچکتر بودی؟
بله من کوچکترین عضو تیم بودم. پنج خارجی در تیم هستیم که ۲ نفر از آنان نیجریهای هستند و ترکیه به جذب بازیکنان سیاهپوست علاقه زیادی دارد. آیا هیچکسی فکر میکرد که یک دختر ایرانی به عنوان نخستین لژیونر فوتبال زنان ایران به ترکیه برود؟ این تیم میتوانست بازیکنی با سن بالا استخدام کند اما من را با سن کم برگزید و از آن تاریخ تاکنون هر روز پیشرفت کردم.
الان در شرایط کرونا در ترکیه چه کار میکنید؟
فوتبال دنیا و نیز لیگ ترکیه هم تعطیل شده است. ۴۰ روز از خانه بیرون نرفتهام و در قرنطینه هستم. اگر بازیهای لیگ ادامه داشت میتوانستم تا ۲ هفته دیگر به ایران بیایم.
چند وقت است که در ترکیه حضور داری؟
۱۰ ماه است که در اینجا هستم اما اجازه ندارم تا از خانه بیرون بروم.
در این روزها چگونه خورد و خوراکت را تهیه میکنی؟
پیش از کرونا باشگاه از رستوران برایم غذا سفارش میداد و میآورد اما الان باید خودم غذا برای خودم تهیه کنم. گرچه یک سری از مایحتاجم را باشگاه برایم آورده است. تا قبل از بحران کرونا به بهترین شکل زندگی میکردم و اکنون تمامی بازیکنان به شهرهای خود رفتهاند و در ترکیه شنبه و یکشنبه که روزهای تعطیل است هیچ کسی حق بیرون آمدن از خانه را ندارد.
در قرنطینه چه میکنی؟
تلویزیونم سوخته و شرایط سختی را در قرنطینه دارم و دوست داشتم در کنار مادرم بودم. بنظرم حکمتی در این اتفاق است و باز هم هزاران بار خدا را شکر میکنم. کتابی با خود نیاوردم و از اینکه همواره سرم در موبایل باشد خسته کننده است. قرآن دارم و هر جا در هر مسابقه و سفر آن را با خود حمل میکنم و اینک در این روزها تنها قرآن میخوانم و آرامشم بیشتر میشود. همچنین در منزل ورزش میکنم.
چه چیز این شرایط برایت غیر قابل تحمل است؟
مشخص نبودن زمان تمام شدن قرنطینه و از میان رفتن ویروس کرونا برایم غیر قابل تحمل است. اگر زمان تمام شدن این بحران مشخص باشد اینگونه عصبی نمیشوی. حتی برخی از دوستانم به من پیام میدهند که در کنار خانواده و با وجود آنکه گاهی اوقات بیرون میروند، حوصله آنان سر میرود و من چگونه تنهایی در قرنطینه این روزها را سر میکنم.
در عید نوروز سفره هفت سین داشتی؟
شب عید تنها بودم. سفره هفت سین هم نداشتم و از این سفره تنها یک قرآن را داشتم و برایم سخت بود که در کنار مادرم هم نیستم. وقتی زندگی سختی داشته باشی، چیزهای جذابتری برای گفتن داری.
آخرین سخن به دختران فوتبال ایران...
وقتی به عنوان لژیونر به خوبی در تیم ترکیهای بازی کنی انگیزه تیمهای خارجی برای جذب دختران فوتبال ایران بیشتر میشود. من نماینده فوتبال زنان ایران هستم و باید در رفتارم، طرز حرف زدنم و خورد و خوراکم الگوی خوبی برای کشورم باشم.