از ابتدای شیوع سریع و در مقیاس جهانی کرونا (یا ویروس کووید۱۹) کارشناسان مختلف پیوسته در مورد پیامدهای متعدد و گاه پیچیده این بیماری عالمگیر ، به ویژه در عرصه اقتصادی هشدارهای جدی دادهاند.
از آنجایی که امیدی به مهار کرونا، دست کم در کوتاه مدت وجود ندارد و کارشناسان صحبت از بازه زمانی بیش از یکسال جهت ساخت واکسن و یا رسیدن به سایر راهها و شیوههای مهار آن میکنند تبعات اقتصادی اجتنابناپذیری در بر خواهد داشت.
برای هر کسب و کار و در هر مقیاسی، یک سال زمانی بسیار طولانی است و دوام آوردن زیر فشارهای مالی، اگر نگوییم غیر ممکن است، بدون شک بسیار مشکل خواهد بود. اقتصاد حساب و کتاب دارد و به همین خاطر برای مدتی طولانی تعلیق و یا تعویق پذیر نیست. قانون عرضه و تقاضا، در مواقع بحرانی بیش از هر زمان دیگری خود را نشان میدهد و با تمام ظرفیت وارد میدان رقابتهای اقتصادی میشود. به ویژه اگر پای اقتصاد جهانی در میان باشد دولتها وشرکتهای چند ملیتی و بزرگ منافع ملی و شرکتی خود را به هرچیز دیگری ترجیح میدهند.
نفت آمریکا در کشاکش عرضه و تقاضا
برآوردها نشان میدهد که آمریکا بزرگترین تولیدکننده نفت جهان محسوب میشود. تولید نفت این کشور معادل ۱۳.۴ درصد کل تولید نفت جهان است. همچنین طبق پیشبینیها تولید روزانه نفت خام این کشور به ویژه با کمک نفت شیل از ۱۲ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۹ به ۱۶.۹ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۴ برسد و ۱۷.۴ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۹ برسد.
پس از این کشور، عربستان با سهم اندکی کمتر از ۱۳.۴ درصد در رتبه دوم و روسیه با ۱۲.۲ درصد در رتبه سوم قرار گرفتهاند.
سهم عراق از تولید نفت جهان ۴.۸ درصد برآورد شده و این کشور در رتبه پنجم قرار گرفته است. کشورهای کانادا، امارات، چین، کویت و برزیل نیز به ترتیب رتبههای ششم تا دهم بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان را به خود اختصاص دادهاند.
در جانب تقاضا نیز کاهشها و افزایشها تعیین کننده است. کاهش شدید تقاضا قبل از هر کشوری میتواند بزرگترین تولیدکنندگان نفت را متضرر کند. اگرچه آمریکا بزرگترین مصرف کننده نفت جهان است، اما در شرایط کنونی این عامل نمیتواند کمکی به جلوگیری از سقوط قیمت نفت آن بکند. زیرا شرایط به گونهای رقم خورده است که میزان مصرف داخلی این کشور، همزمان با روند جهانی به شدت کاهش پیدا کرده و یا خواهد کرد؛ به گونهای که توان مصرف نفت تولید خود را هم نخواهد داشت.
در جدیدترین گزارشهای این سازمان صحبت رسیدن تقاضا برای نفت آن به زیر ۲۰ میلیون بشکه در روز میشود که از سال ۱۹۸۹ بیسابقه است. بعلاوه، خود اوپک پیشبینی کرده است که تقاضای جهانی نفت در سالجاری به طور متوسط با کاهش ۸/ ۶ میلیون بشکه در روز روبه رو خواهد شد.
آژانس بینالمللی انرژی نیز در گزارش اخیر خود کاهش تقاضای جهانی نفت را تا ۲۹ میلیون بشکه برآورد کرده است. طبق گفته کارشناسان این رقم از سال ۱۹۹۵ تا کنون بیسابقه بوده است. همچنین، پیشبینی این سازمان برای سال جاری میلادی کاهش ۹ میلیون بشکهای در هر روز است.
البته اوپک بر اساس گزارش سال گذشته میلادی که در آن بدون شک عامل تعیین کنندهای همچون ویروس کرونا در نظر گرفته نشده بود مصرف روزانه جهانی نفت خام از ۹۸.۷ میلیون بشکه طی سال ۲۰۱۸ به ۱۰۳.۹ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۳ و ۱۱۰.۶ بشکه در سال ۲۰۴۰ خواهد رسید.
میزان مصرف انرژی به طور کل و مصرف نفت به طور خاص با رشد اقتصادی ارتباط مستقیمی و مثبتی دارد. یعنی کشورهایی که رشد اقتصادی بالاتری دارند مصرف انرژی شان نیز بیشتر است. حال که ویروس کرونا رشد اقتصادی را در مقیاس جهانی به چالش کشیده است میزان مصرف و در نتیجه مقدار تقاضا نیز به شدت کاهش یافته است.
آمار و ارقام تولید و تقاضا نشان میدهد که هر یک از کشورهای بزرگ چه از نظر مصرف و چه به لحاظ تولید از جایگاه ویژهای در بازار نفت برخوردارند. اگر قدرت سیاسی، نظامی و به طور کل جایگاه سیاسی کشورها در عرصه روابط بیناللل را فاکتور بگیریم، میزان اثرگذاری آنها در سازوکار قانون عرضه وتقاضا به مقدار نفتی بستگی دارد که تولید و یا مصرف میکنند.
بعلاوه، معادلات بازار نفت به گونهای است که هیچ یک از غولهای نفتی که به آنها اشاره شد نمیتواند درصورت به هم خوردن تعادل در بازار به تنهایی وارد عمل شده و موازنه از دست رفته بین عرضه و تقاضا را بازگرداند.
آنچه که هم اکنون اتفاق افتاده و ما شاهد منفی شدن قیمت نفت آمریکا در بازرهای جهانی هستیم، قبل از هرچیز ناشی از جایگاه این کشور به عنوان بزرگترین تولید کننده و مصرف کننده نفت جهان است. با همین استدلال میتوان گفت که با تداوم روند و شرایط کنونی این سرنوشت دیگر کشورهای هم قد و قواره آمریکا در عرصه تولید نفت نیز خواهد بود.
پای سیاست همیشه در میان است
جدای از سازوکارهای حاکم بر تولید، توزیع و مصرف نفت آنچه به طور کل در عرصه روابط بینالملل در جریان است و تعیین کننده الگوی حاکم بر این روابط است نیز نقشی تعیین کننده در این بازار دارد. تجربه جهان در حوزه اقتصاد سیاسی انرژی، نشان دهنده اهمیت بالای این کالا و وجوه تمایز روشن آن با سایر کالاهای مبادله شونده در عرصه سیاست و روابط بینالملل است.
برای نمونه از بحران اول انرژی در تاریخ روابط اعراب با غرب نام برده میشود. این بحران به تحریم نفتی غرب از سوی اعراب در زمان جنگ اسرائیل و نقش غیرقابل انکاری آن بر اقتصاد کشورهای غربی اشاره دارد. پس از آن با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و اختلال در جریان صادرات نفت کشورمان زمینه ایجاد بحران دوم نفتی فراهم شد.
صاحب نظران بر این باورند که وقوع چنین بحران هایی باعث شد که انرژی به طور کل و نفت به طور خاص به تدریج و به ویژه از دهه ۱۹۷۰ نقشی تعیین کننده در ترسیم راهبردهای سیاسی و اقتصادی جهان بر عهده بگیرد. حتی بسیاری از درگیری ها، معاهدات و توافقات منطقهای و بینالمللی دهههای اخیر با نگاه به نیازهای متقابل کشورها در بخش انرژی شکل گرفته است.
اهمیت نفت به ویژه در کشورهایی که مبنای برنامههای توسعه آنها بر درآمدهای نفتی است دوچندان است. به همین خاطر چنانچه این کشورها به هر دلیلی با ابرقدرتهای صحنه سیاست بینالمللی مشکل پیدا کند، نفت به ابزاری برای اعمال فشار بر آنها تبدیل میشود.
اما در حال حاضر کرونا این واقعیت عرصه سیاست بینالملل را نیز به چالش کشیده واقعیتی طنزگونه را رقم زده است؛ ایالات متحده در فهرست ابزارهای خود برای فشار به ایران در دورهای از ایجاد محدودیت برای واردات بنزین و یا صادرات نفت استفاده کرده است و هم اکنون نیز با خروج از توافق هستهای هدف خود را به صفر رساندن صادرات نفت کشورمان قرار داده است.
آمریکا، تا چندی پیش برای رسیدن به اهداف خود و جایگزینی نفت ایران در بازار به روسیه و عربستان برای افزایش تولید فشار میآورد. کرونا مسیر را به سمتی برد که این کشور برای فرار از بحران نفتی کنونی از همین کشورها خواست که میزان تولید خود را کاهش دهند. اما واقعیت نشان داد آنها نیز در چارچوب منافع و مصالح خود عمل میکنند و عملاً توافق روسیه و عربستان برای کاهش نفت، در قالب اوپک پلاس نیز آنقدر مهم نبود که بتواند جلو بحران پیش آمده را بگیرد.