سال ۱۳۹۸ برای ملت ایران سال چندان خوب و خاطرهانگیزی نبود؛ سالی پر از بحرانهای سیاسی، افزایش تحریمها، اعتراضات، گرانی، ترور دردناک و فراموشناشدنی سردار قاسم سلیمانی، نگرانی از آغاز جنگ، سقوط هواپیما و مشکلاتی از این دست. هر چند ملت ایران آرزو میکرد با پایان سال ۹۸، پرونده این بحرانهای مکرر نیز بسته شود، اما واپسین ماههای سال ۹۸ نیز با شیوع ویروس جدید و کشندهای همراه شد تا جامعه ایرانی شاهد سبک جدیدی از بحران باشد. البته این بار بحرانی که نه فقط کشور ایران، بلکه همه دنیا با آن دست و پنجه نرم میکند و دولتهای ملی در سراسر کره خاکی در موقعیتی قرار گرفتهاند که باید کارآمدی و قدرت مدیریت بحران خود را نشان دهند.
اینجا بود که دولتهای مدعی، به ویژه دولتمردان کشورهای توسعه یافته که همواره با نگاهی از بالا به پایین به سایر دولتها مینگرند و خود را در جایگاه رهبری و سروری جهانی میبینند، به تدریج از ژستهای سیاسی همیشگی فاصله گرفتند و رسانههای مورد حمایت آنها نیز که مدتها است پروژه ناکارآمد نشاندادن دولت ایران و ناامید و جدا کردن ملت از دولت را کلید زدهاند، یکی پس از دیگری صدای خود را پایین آوردند و ناچار به پذیرش واقعیتها شدند.
دولت ایران که طی سالهای اخیر همواره با بحرانهای ساختگی پشت سر هم مواجه بوده، سریع توانست برای مقابله با بحران کرونا نیز آماده شود و بخشهای مختلف بهداشت و درمان، آموزشی، نظامی و امنیتی را برای کنترل این اپیدمی زیر یک چتر درآورد و از بروز فاجعه جلوگیری کند. در مقابل، دولتهای پرمدعایی چون آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی در مقابله با این بحران اوج ناکارآمدی خود را نشان دادند. آمار بالای تلفات کرونا، در کنار صحنههای دردناکی همچون گزینش بیماران برای معالجه، درمان مبتلایان در راهروی بیمارستانها و پیادهروی خیابانها، کمبود مواد غذایی و لوازم بهداشتی در آغازین روزهای این بحران و بالا رفتن ناامنی اجتماعی در این کشورها به همه جهان ثابت کرد هر چند در کنار گود ایستادن، شعار دادن و بقیه را باد انتقاد گرفتن کار راحتی است، اما اثبات کارآمدی در عمل و مدیریت واقعی و به موقع بحران کار چندان آسانی هم نیست.
البته بحران کرونا تنها ضعف و ناکارآمدی کشورهای اروپایی و آمریکایی را اثبات نکرد، کمبود تابوت برای دفن قربانیان کرونا در اکوادور، ضرب شتم و توهین به مردم در هند و افغانستان به دلیل رعایت نکردن اصول قرنطینه، دستور رئیسجمهوری فیلیپین برای شلیک پلیس به ناقضان اصول قرنطینه، بی تفاوتی رئیس جمهوری بلاروس به بحران کرونا و توصیه وی به مردم کشورش برای جدی نگرفتن این بحران و به ویژه تصمیم مقامات دولتی ترکمنستان برای بازداشت کردن افرادی که ماسک بزنند یا در مورد ویروس کرونا حرف بزنند، ابعاد جدیدی از نقصان و کمبود دولتهای ملی را به رخ جهانیان کشید.
در واقع برای مردم جهان آشکار شد که در همین برهه از تاریخ که ارتباطات و اقتصاد جهانی شده و نوآوری های علمی و فناورانه به طرز شگفتانگیزی در حال پیشرفت است، بسیاری از دولتهای ملی در شرایط بحرانی از تأمین نیازهای اولیه شهروندان خود نیز عاجزند، ذخایر کالاهای استراتژیک آنها به شدت ضعیف است و البته بسیاری از این دولتمردان در قرن بیست و یکم نیز همچنان خرافی، مستبد و غیر مردمیاند و برای مقابله با بحرانهای فراگیر، روشهای فردی و سرکوبگرانه را ترجیح می دهند. وجود چنین نقایصی سوای از موج بدبینی و بی اعتمادی به سران دولتها است که همگی از غرب تا شرق متهم به پنهانکاری و عدم اطلاعرسانی شفاف در مورد زمان آغاز و نحوه شیوع ویروس کرونا در کشورهایشان شدهاند.
از این رو به نظر می رسد بحران کرونا در کنار همه آسیبهایی که به سلامت اجتماعی، اقتصاد، امنیت و رفاه جوامع مختلف زد و همچنان نیز میزند، پردههایی را نیز از پیش چشم ما برداشت و برخی حقایق را برایمان روشن ساخت؛ نخست اینکه ناکارآمدی و سوء مدیریت در زمان بحرانها مسألهای فراگیر است و دولت ایران هر چند همواره با انتقادات زیادی در این زمینه مواجهاست، اما حداقل در این بحران جهانی از بسیاری کشورهای پیشرفته و مدعی بهتر عمل کرده و رمز این موفقیت نیز همبستگی و همراهی ملت با دولت و پرهیز جناحها و گروههای سیاسی از کارشکنی و در عوض همکاری آنها با دولت برای دستیابی به هدف واحد یعنی «شکست کرونا» بوده است؛ الگویی که می تواند در موارد دیگر نیز عملیاتی شود. البته باید تأکید کرد تأثیر تحریمهای ظالمانه آمریکا بر کاهش توان مالی کشورمان و ناتوانی دولت برای ادامه شرایط قرنطینه و حمایت مالی از اقشار ضعیف، می تواند به روند مدیریت این بحران لطمه زده و بار دیگر شیوع این ویروس در کشور را افزایش دهد.
نکته دیگر اینکه برخلاف شعارها و تلاشهای دولت دونالد ترامپ در آمریکا و برخی دولتهای راستگرا در اروپا و آمریکای لاتین، در عصر کنونی کشورهای جهان همچون قطعات یک بازی دومینو به هم پیوستهاند و سرنوشت آنها به هم گره خورده است، از این رو دیگر ناسیونالیسم افراطی و سیاستهای خودمحورانه ملی نمی تواند پاسخگوی نیازهای بشر و تأمین کننده امنیت، سلامت و رفاه آن باشد. بحرانهای جهانی جز با همکاری جهانی قابل حل و فصل نیست.
در نهایت نکته آخر که سازمانهایی در مقیاس جهانی همچون سازمان ملل باید به آن توجه و در دوران بعد از کرونا با همفکری سران کشورها و نخبگان سیاسی راه حلی برای آن پیدا کنند، بحران ناکارآمدی، سوء مدیریت، سیاستهای تکروانه و منفعتجویانه دولتهای ملی است. بحران کویید ۱۹ به احتمال زیاد در ماههای آینده به نحوی کنترل و مهار می شود، اما مشکلات جهانی با دولتمردانی که برای فرار از پذیرش مسئولیت خود در شرایط بحرانی فرافکنی میکنند، تقصیرها را به گردن دیگری میاندازند، نجات مردم خود را در دزدی محمولههای بهداشتی و ضربه به سلامت دیگر ملتها میدانند، دولتمردانی که با خرافهگرایی باعث افزایش دامنه بحران میشوند، آنها که با مردم صادق و شفاف نیستند و حین مقابله با بحرانها نیز شأن و حقوق شهروندی ملت خود را حفظ نمیکنند، به این زودیها حل نمی شود؛ اینها خطرات و بحرانهایی مزمن و کشندهاند که باید برای رهایی جهان از آنها چارهای جدی اندیشید.