شیوع بیماری کرونا باعث شد تا شبکه آموزش دانشآموزان در فضای مجازی جهت جبران عقبافتادگی تحصیلی دانشآموزان به راه بیافتد. همانقدر که بروز اپیدمی و گسترش آن غیرقابل پیشبینی بود ضرورت آغاز به کار این شبکه هم به شکلی پرسرعت و به دور از برنامهریزی متداول پیشرفت و انتقادات بسیاری را هم به دنبال داشت.
«کوثر شیخ نجدی» کارشناس مسائل آموزشی در یادداشتی در این باره مینویسد: به راحتی ۲ ماه از قرنطینه دانشآموزان گذشت اما در این مدت به همت جامعه فرهنگیان امر آموزش مختل نشد. معلمان هر یک به فراخور شناخت از شرایط موجود مانند محیط شهری و روستایی، مقطع تحصیلی و وضعیت مالی دانش آموزان که هیچکس بهتر از خود آنان نمیداند روش تدریسی اتخاذ کردند.
عدهای به صورت آنلاین، عدهای با فیلم و عکس در شبکههای مختلف مجازی و عدهای حتی با تماس تلفنی. در این میان جای خالی یک شبکه کارآمد مختص آموزش به درستی احساس میشد؛ شبکهای که بسیاری از کشورها سالها پیش از این زیرساختهای لازم و اساسی سختافزاری و نرمافزاری آنرا به دقت کارشناسی و تدارک دیده و حتی برخی کلاسها و تکالیف را به این بخش محول کردهاند.
پرسش اینجا است این زیرساختهای مهم چه بوده که تدارک آن سالها به طول انجامیدهاست و آیا وزارت آموزشوپرورش قبل از الزام جدی معلمان و دانشآموزان سراسر کشور به استفاده از شبکه «شاد» لحظهای به آنها اندیشیده است؟
این شبکه روزها طول کشید تا کدملی دانشآموزان و معلمان را بپذیرد. روزها طول کشید و هنوز نمیتواند کلاسها را تفکیک کند. مدام قطع و وصل می شود و ترافیک لازم برای تامین همین عده موجود را هم ندارد. روی برخی گوشیها قابل نصب نیست و حالا امر تدریس را کاملا مختل کرده است.
همه معلمان با دستور وزارتی دست از تدریس کشیدهاند تا تکلیف «شاد»شان مشخص شود. بسیاری از شاگردان که پیش از این در گروههای مجازی دیگری ساماندهی شده بودند حالا آشفته و سرگردانند تا دوباره شتابزده به محیط دیگری منتقل شوند.
روی دیگر سکه بحثهای مربوط به امنیت شبکه و هراس مخاطبان از لو رفتن اطلاعات تلفن همراه و مسائلی از این دست است. استفاده کودکان از گوشی همراه والدین نیز نمیتواند امر خوشایندی باشد و مخاطرات خود را دارد. اما اینها فقط بخشی از ماجرا است.
آیا وزارتخانه از لوایح سال ۹۸ دولت بیاطلاع است؟ لایحهای که در آن ۱۱ میلیون و ۱۳۸ هزار و ۲۴۳ دانشآموز در گروه «محروم»ها جای دارند و از این تعداد ۶۶۱ هزار دانشآموز آنقدر فقیر و محرومند که مستحق دریافت کمکهزینۀ تغذیه شدهاند. آیا این عده میتوانند هزینههای سرسام آور تهیه گوشی هوشمند، تبلت یا کامپیوتر شخصی را تامین کنند؟ آیا اینگونه سبب خراشیدگی روح این جمع کثیر از آیندهسازان ایران، کودکان همیشه در حسرت و اکنون محروم از آموزش نمیشویم؟ آیا انگشتان همه ما که «شاد» را به اجبار نصب کردهایم روی رویاهای این کودکان بیگناه چنبره نمیزند؟ آیا گسل طبقاتی آموزشی را بیشتر نلرزاندهایم؟
پرسش اساسیتر این است که در شرایط فعلی راهاندازی و اجبار به نصب شبکه «شاد» چه چیز بهتر و باکیفیتتری به سیستم آموزشی افزودهاست و کدام مشکل دانشآموز و معلم را مرتفع خواهد ساخت؟
رئیس گروه هوشمندسازی مدارس در سال ۹۴ از تبلتهای هوشمند ویژه دانش آموزی رونمایی کرد، با این ایده که در بسیاری از کشورها چنین تبلتهایی جایگزین کتابهای درسی شده اند. تبلتهایی ویژه آموزش، با مصرف برق کم و قابل تهیه برای همه دانش آموزان و چه بسا با اینترنت رایگان دانشآموزی میتوانست یک قدم ما را به ایدههوشمندسازی نزدیکتر کند. اما از آن سال تاکنون همه آنچه که در هوشمندسازی مدارس دیدهایم نصب یک پرژکتور وسط کلاس بوده است که عموما با حجم زیاد کتابهای درسی و شیوه کنکورمحورِ مدارس بلااستفاده میماند. هر چند همین اندک نیز فقط در مدارس خاص و غیرانتفاعی و پولی موجود است.
ایده یکپارچهسازی شبکه آموزش مجازی نه سخن تازهای است و نه ضرورت آن را میتوان منکر شد. اما متاسفانه جامعه ایرانی سیلی خورده تصمیمات کوتاه مدت و شتابزده و سطحی است؛ تصمیماتی که بدون برنامهریزی مناسب، تحقیق و پژوهش و تامین زیرساختها شبیه شعله یک کبریت در تاریکی با شور و حرارت و سر و صدای بسیار میدرخشند و خیلی زود خاموش میشوند. زودتر از اینکه بتوان آبی از آنها برای مردم گرم کرد؛ کبریتهایی نظیر بیمه طلایی، طرح رتبهبندی، صندوق ذخیره فرهنگیان و شاد با اسامی زیبا و جذاب که از نگاه بسیاری معلمان سبب هدر رفتن منابع و سرمایهها و سرگردانی شدهاند.