آینده مشترک
برای ورود به بحث منطقه و شرایطی که عربستان در آن گرفتار مانده است، ابتدا می بایست در روند شرایط جاری تاملی کرد، چرا که پیش از هر چیزی، کشورها نمی توانند در عصر جدید پسا کرونا، بدون همکاری و تعامل منطقه ای، برای خود مصونیت ایجاد کنند.
اکنون با توجه به سیر تحولات جهانی و بحران های انسانی و اقتصادی ناشی از پیامدهای عصر کرونا که قابل پیش بینی است، از جمله احتمال نابودی اقتصاد بین الملل و همچنین تهدید قحطی جهانی، این امری ضروری است که هر کشوری در قالب برآوردهای استراتژیک برای مدیریت بحران هایی که با آن دست و پنجه نرم می کند، به واقعیات روی زمین دقت بیشتری داشته باشد.
واقعیت این است که شیوع کرونا آینده مبهمی در برابر جهانیان قرار داده است و سوالات بیشمار درباره آینده؛ مثلا "در فردای غلبه بر کرونا اقتصاد جهانی بر چه محورهایی متمرکز خواهد شد و بازار جهانی نفت به کدام سو میل خواهد کرد؟" و یا اینکه "این ویروس چه اثراتی بر روابط بین الملل خواهد گذاشت و آینده جهان از منظر قطب بندی قدرت ها به چه شکلی در خواهد آمد؟"
دریک برداشت کلی شرایط پیش رو با همه ابهامات و سوالاش بر دو نکته تاکید دارد، یکی اینکه عصر کرونا بسیاری از مفاهیم و رفتارها را تغییر خواهد داد و دیگر اینکه در دوران جدید، بخاطر تهدید زیست بوم بشر از ناحیه خساراتی که به زمین می زنیم، همه شرکا و اعضای جامعه بین الملل دارای آینده مشترکی خواهند بود و همه به یک میزان از پیامدهای زیست محیطی، اقتصادی، امنیتی و بهداشتی آن رنج خواهند برد.
واقعیت ها
کرونا ، ویروسی که جهان را بطرز بیسابقه ای تهدید می کند، با خود عبرت هایی نیز همراه دارد؛ بطوری که اولا نه تنها کشورهای منطقه که قدرت های علمی، پزشکی جهان نیز در برابر آن زانو زده اند و اکنون که نزدیک به ۴ ماه از شروع همه گیری آن می گذرد، همچنان رعایت دستورالعمل ها و پروتکل های بهداشتی ، تنها راه مبارزه با این ویروس است و طبق هشدارهای دانشمندان، جهش یافته های همین ویروس و یا ویروس های جدید در آینده همچنان جامعه بشری را تهدید می کنند.
این ویروس به ما می گوید که کسی در جهان در امان نخواهد ماند ، حتی آنها که بر روی دریای نفت خوابیده اند و ذخایر ارزی در حساب های بانکی دارند و مهمتر اینکه نمی توان کشور را از کرونا در امان نگهداشت، درحالی که همسایه درگیر است.
بر همین اساس، یمن در منطقه غرب آسیا از جمله کشورهایی است که در صورت انفجار این ویروس، نه فقط مردم یمن بلکه سراسر منطقه را درگیر خواهد کرد و عربستان در صورت سماجت بر سیاست های فعلی اش هم در پیشاپیش موج سراسری این همه گیری قرار خواهد داشت و هم باید مسئولیت آن را بپذیرد.
تضعیف جایگاه حامیان
از نکاتی که کشورهای منطقه باید به آن توجه داشته باشند، مساله دلبستن به قدرت های خارج از منطقه است. اکنون مهمترین متحد برخی دولت های منطقه از جمله عربستان ، آمریکایی است که با بیشترین تلفات انسانی در قبال ویروس کرونا زانو زده و اقتصادش به مرز ویرانی و از هم پاشیدگی رسیده است. قیمت قراردادهای نفتی آمریکا تا منفی ۴۰ دلار هم رسید تا بازارها و تالارهای بورس و خرید و فروش کالا به مرز ورشکستگی نزدیک شوند و بسیاری از صنایع و واحدهای ضعیف تر از دایره گردش پول در آمریکا خارج شوند.
البته این نشانه ها به منزله این نیست که همین فردا آمریکا دچار فروپاشی اقتصادی می شود، اما عجز سیستم بهداشتی و تامین اجتماعی بزرگترین کشور جهان و سقوط نفتی آن اثبات گر این است که این قدرت به ظاهر بی همتا در مواجهه با گردبادهای سهمگین چندان مطمئن نیست و اساسا تضمینی وجود ندارد که با شدت گرفتن بحران اجتماعی و رکود فعلی در اقتصاد با بیکاری نزدیک به ۳۰ میلیونی، تا چندی دیگر اثری از این ابر قدرت وجود داشته باشد؛ البته این تکیه کردن به قدرت های جهانی، به سایر قدرت ها هم قابل تعمیم است و تفاوتی ندارد این کشور آمریکا ، اروپا یا چین باشد.
در حقیقت کشوری که به دلیل بی درایتی و تصمیمات ابلهانه رهبرانش دچار فاجعه ای انسانی شود و قدرت مهار این ویروس را برغم همه ادعاهایش نداشته باشد، چگونه قرار است به متحدان ضعیف منطقه ای کمک برساند؟
این درحالی است که رفتار آمریکایی ها با کشورهای اقماری و دولت های مورد حمایت نیز تاکنون نشان داده است که اقوال رهبران این کشور قابل اعتبار نیست و تاجایی همراه هستند که سود و منافعشان تضمین شود، اما بدتر اینکه از این پس همه برآوردها می بایست براساس عصر کرونا صورت بگیرد.
عمر ائتلاف راهبردی واشنگتن - ریاض
در همین شرایط به دنبال سقوط شدید قیمت نفت، زمزمه ها در آمریکا علیه عربستان به حدی بالا گرفته که بسیاری از نمایندگان کنگره به فکر مجازات عربستان به عنوان عامل سقوط قیمت نفت افتاده اند.
نشریه فارن پالیسی اواخر هفته گذشته در گزارشی فاش ساخت که نمایندگان جمهوریخواه تحولات اخیر در حوزه نفت را به پای عربستان نوشته اند و از این کشور به خاطر کاهش قیمت ها به شدت عصبانی هستند.
نمایندگان ایالتهای نفتی از جمله تگزاس، آلاسکا و داکوتای شمالی ریاض را به راهاندازی جنگ اقتصادی متهم کردند و قانونی را آماده کردهاند که براساس آن، دولت آمریکا می بایست به سرعت نظامیانش را از عربستان خارج کند.
"کوین کریمر" سناتور جمهوریخواه از ایالت داکوتای شمالی، با اذعان به اینکه "اکنون ائتلاف استراتژیک واشنگتن و ریاض از بین رفته است"، به فارن پالیسی گفته، سیاستهای جدید ریاض آن چیزی نیست که دوستان در پیش میگیرند و عربستان در آزمودن واکنش آمریکا به خطا افتاده است.
حالا دیگر بسیاری از کارشناسان آمریکایی در خصوص رابطه واشنگتن و ریاض به تشکیک روی آورده اند و حتی دونالد ترامپ علنی این سوال را مطرح کرده که آیا ضرورت دارد ایالات متحده از نفت عربستان حمایت کند؟
آینده بدون درآمد نفتی
اثرات کاهش بی سابقه نفت بر بازار جهانی برای کشورهایی که به درآمد آن وابسته اند و یا خریدارانی که چرخ کارخانه ها و صنایع آنان با نفت چرب می شود و می چرخد، تا امروز به حدی بوده که می توان گفت تقریبا اقتصاد جهان را قفل کرده است.
از حالا افزایش تولید برای عربستان سعودی دیگر حسن تلقی نمی شود و مانند سابق برای این کشور سودی نخواهد داشت و این بیم وجود دارد که در همین آینده نزدیک، این رویه قیمت سازی، به یک امر عادی برخی قدرت ها جهت ضربه زدن به رقبایشان تبدیل شود.
به علاوه، باید منتظر ماند و دید چه کسی در قمار اخیر قیمت های نفت بازنده و کدام طرف برنده خواهد بود، ضمن آنکه آقایی بر بازار نفت از سوی رهبران سعودی هم ازاین پس یک توهم بیش نخواهد بود. به همین دلیل از هم اکنون سعودی ها می بایست برای اداره کشور آینده نگری کنند و به فکر راه های بودجه بندی بدون درآمدهای نفتی باشند و سیاست های ریاضت محور را در دستور کار قرار دهند.
رهبران سعودی از همین حالا می توانند هرج و مرج در بازار را بخوبی مشاهده کنند؛ اکثر تولید کنندگان نفت و صادرکنندگان بزرگ به تله افتاده اند و عربستان هم از این امر مستثنی نیست.
اثرات این تحول هولناک طی روزهای گذشته به بازارهای بورس جهان لگد زد تا آژیر قرمز را برای بورس های جهانی به صدا در آورد، بطوری که بورسهای جهانی افت سنگینی را از آسیا تا آمریکا متحمل شدند.
فروریختن ۳ بورس شاخص وال استریت یعنی "داوجونز"، "اس اند پی ۵۰۰" و "نزدک کامپوزیت" و ریزش های شدید بورس های لندن ، فرانفکورت و مهمترین بورس های آسیایی مانند نیکی ژاپن و کاسپی کره جنوبی ، اواخر هفته گذشته بازار جهانی را وارد شیب خطرناکی کرد.
شاید این مرحله هم گذرا باشد، اما دوره نفتی کرونا تعریف و چشم انداز جدیدی از بازار را به نمایش گذاشته است و از این پس این بازار به دلیل تغییر ماهیت بازی ها از سوی آمریکا و سایر قدرت ها چندان قابل اعتماد نخواهد بود و می تواند تکرار پذیر باشد و قطعا در این میانه آمریکا نه متحد و شریک که حتی طرف معامله مطمئنی نخواهد بود.
البته حامی اصلی سعودی ها، یعنی آمریکا قبلا هم قلبا متحد سعودی ها نبوده، چنانچه ترامپ تنها کاری که کرد این بود که نیت واقعی سیاستمداران و سیستم اداره آمریکا را درباره رابطه با عربستان به زبان آورد و از اصطلاح شرم آور "گاو شیرده" استفاده کرد. حالا در این آشفته حالی بازار سیاست و اقتصاد جهانی در پس همه گیری کرونا از این متحد غیر قابل اعتماد چه انتظاری باید داشت؟
تغییر معادلات جهانی و جابجایی منافع و اولویت ها
شاید آمریکایی ها از این بحران اقتصادی - اجتماعی دوباره سر برآورده و برنده نهایی باشند؛ چنانچه در بحران اقتصادی ۱۹۲۹ ، شاید این بار چین به صدر بیاید و به قدرت جهانی تبدیل شود و شاید هم جهان در اثر این تندباد بیسابقه در هرج و مرج و بی قانونی غرق شود، اما مهم این است که نتیجه هر چه شود، ملت ها و کشورها قادرند با بهره گیری از هوشمندی و درایت از این گردنه عبور کنند و البته تنها درصورتی می توانند خود را به ساحل امن برسانند که با بهره گیری از همکاری های منطقه ای و فراهم کردن زمینه های بهره گیری از منابع موجود اعم از غذایی، دارویی و صنعتی ، ضریب آسیب ها را به کمترین حد خود برسانند.
معادلات جهانی در عصر جدید قطعا تغییر خواهد کرد ؛ با جایجایی ائتلاف ها و اتحادها روبه رو خواهیم بود و مفاهیمی مانند "عمق استراتژیک" و "شراکت راهبردی" و یا "اتحاد استراتژیک" باز تعریف خواهد شد و سیستم های جمعی منطقه ای باردیگر ضرورت و اهمیت خود را بازخواهند یافت.
منطقه غرب آسیا که در آن زندگی می کنیم، با وجود کشورهایی مانند ترکیه، عراق، عربستان، ایران ، جمهوری آذربایجان و سایر کشورها که هم از منابع سرشار طبیعی، انسانی و متخصص برخوردارند، در آینده می تواند در سایه تفاهم، همکاری و تعامل سازنده بهترین شرایط را برای عبور از بحران های جهانی داشته باشد و بحران یک دهه ای اخیر هم باید عبرت آموز بوده باشد و هم تجربه تلخ !
حداقل برای عربستان سعودی و امارات تا اینجا مشخص شده که دلبستن به قدرت های خارج از منطقه نه تنها سودی نداشته بلکه منجر به ویرانی و کشتار ملت ها و نابودی زیرساخت های منطقه شده است.
کشورهای منطقه بخصوص آنها که بر روی کارت آمریکا شرط بندی کردند، امروز باید نتایج همکاری با آمریکا را بازبینی کنند و ببینند سود و زیان آمریکایی ها در بحران های منطقه چقدر بوده است؟ مثلا در تمام ۸ سال اشغال عراق توسط آمریکایی ها (۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱) مگر بیش از ۴ هزار آمریکایی در برابر بیش از ۱۰۰ هزار عراقی کشته شد؟
آیا غیراز این است که هزینه های ماجراجویی آمریکا در منطقه بویژه جنگ در عراق را کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات و کویت پرداخته اند و هنوز هم دونالد ترامپ دست بردار نیست؟، حال آنکه از کشورهای منطقه جز ویرانه ای که بیش از یک دهه زمان برای بازسازی لازم دارند، به جا نمانده است.
خروج از باتلاق
از هنگام ورود به عصر کرونایی انگار عقربه های زمان هم سرعت گرفته اند و ثانیه ها با سرعت بیشتری به جلو می رانند. از همین رو هرچه در تصمیمات راهبردی تاخیر شود، هزینه و زیان آن چند برابر خواهد بود و ایضا عربستان سعودی که به نظر می رسد زمان خروج از باتلاق بحران امنیتی منطقه برایش فرا رسیده است.
اکنون زمان ، زمان عربده کشی و زیرآبی رفتن و لفاظی نیست، بلکه تلاش برای خروج از این بحران و باتلاق ، شجاعت سیاسی و هنر سیاست ورزی می خواهد تا جلوی ضرر و زیان بیشتر و تشدید دایره فاجعه را برای آینده عربستان و منطقه بگیرد.
از طرفی، با توجه به تهدید کرونا علیه ملت مظلوم یمن ، هرساعت سهل انگاری ، می تواند فاجعه ای غیر قابل جبران ببار آورد، آن هم در کشوری که قبل از حمله کرونا به سبب ۵ سال بمباران بی وقفه زیرساخت ها و زیست بوم ملت یمن، از این کشور یک کانون در آستانه فاجعه ساخته و هم از گذشته ها ، از فقدان زیرساخت های بهداشتی، درمانی و تغذیه رنج می برد.
براساس حکم منطق، حاکمان عربستان باید هرچه سریعتر تصمیم خود را بگیرند، آیا می خواهند به وضعیت فعلی فرسایشی در جنگ خانمانسوز و ضد انسانی در یمن ادامه دهند یا قصد خروج از این باتلاق را دارند؟، آن هم در شرایطی که فضای جدید آینده ای مبهم و پر تهدید را در برابر بشریت ترسیم کرده است و رهبران امروز عربستان پاسخگوی اصلی تاریخ خواهند بود.