«حنیف عمرانزاده» چهرهای ویژه در بین هواداران استقلال محسوب میشود، بازیکنی که سالها در خط دفاعی آبیپوشان تهرانی به میدان رفت و لقب «بچه غول» را از هواداران گرفت.
عمرانزاده در مصاحبه با خبرنگار ورزشی ایرنا حرفهای جالبی را بر زبان آورد، از خاطراتش با پیراهن آبی، امیر قلعهنویی، درگیریاش با سوشا مکانی، خداحخافظیاش از فوتبال حرف زد.
لقب بچه غول را چه کسی بر روی تو گذاشت؟
هواداران استقلال، این لقبی بود که در سال دوم حضورم در این تیم به من دادند.
از این که لقب بچه غول را برای تو گذاشتند ناراحت نشدی؟
نه تنها از این لقب هیچ وقت ناراحت نشدم بلکه خوشحال شدم. اتفاقا از این که به من لقب بچه غول را دادند خیلی خوشحال شدم.
چرا این لقب را به تو دادند؟
این لقب را به خاطر این به من دادند که هیچ بازیکنی از من نمیتوانست عبور کند، من طوری بازی میکردم که بازیکنی جرات نکند سمت من بیاید.
حضورت در استقلال با محرومیت همراه شد؟
وقتی من به استقلال آمدم محروم شدم، درباره این محرومیت نمیخواهم حرف بزنم چرا که همه میدانند برخی افراد چه کارهایی کردند تا من محروم شوم. آنها را به خدا واگذار کردهام.
برای پایان این محرومیت سختیهای زیادی کشیدی؟
خیلی شاید باور نکنید اما در آن روزها که محروم بودم زجر زیادی کشیدم تا محرومیتم به پایان برسد و بتوانم بازی کنم. دوران عذابآوری بود.
چطور شد به استقلال رفتی؟
اردوی تیم ملی بودم، «علی دایی» هدایت این تیم را بر عهده داشت، از باشگاه استقلال تماس گرفتند تا با من مذاکره کنند، آن روز علی آقا به بازیکنان استراحت داده بود، نزد او رفتم و ماجرای پیشنهاد استقلال را مطرح کردم، اجازه داد و رفتم قرارداد بستم و دوباره به اردوی تیم ملی برگشتم.
اولین بازیات پس از پایان محرومیت مقابل کدام تیم بود؟
مقابل پیکان بود، پنج دقیقه فرصت حضور در میدان را پیدا کردم، برای بازی کردن خیلی انگیزه داشتم و میخواستم خودم را نشان بدهم. آن موقع به قدری برای فوتبال بازی کردن انگیزه داشتم که میخواستم زمین چمن را گاز بزنم.
بهترین خاطرهات از حضور در استقلال چیست؟
من با استقلال خاطرات خوبی دارم اما ۲ خاطره هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود، یکی قهرمانی با استقلال در لیگ برتر و دیگری چهار برد پیاپی برابر پرسپولیس که به نماد هواداران استقلال تبدیل شد، برایم فراموش شدنی نیست و تا ابد فراموش نمیکنم. این چهار پیروزی برایم لذت عجیبی داشت.
بدترین خاطره؟
شکست مقابل اف سی سئول در نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا که باعث شد از رسیدن به فینال این تورنمنت محروم شویم.
شکست سه بر ۲ مقابل پرسپولیس چطور؟
اگرچه ناراحت کننده بود اما به اندازه بازی با اف سی سئول ناراحت کننده نبود، آن قدر شهرآورد را برده بودیم که حالا یک شکست چیزی از ارزشهای آن کم نمیکند.
شوخیهای عجیب غریبی میکردی، یکی از این شوخیها را برایمان تعریف کن.
زمانی که در استقلال بودم، مربی بدنساز «علی مولایی» نام داشت، فرزند شیطانی داشت و با بازیکنان شوخی میکرد. یک روز قبل تمرین نوبت ماساژم بود، او را گرفتم در کمد انداختم، صندلی ماساژ را جلوی کمدم گذاشتم، بچه ۱۰ دقیقهای لگد زد و بد وبیراه گفت اما دلم براش نسوخت، ۴۰ دقیقهای او را در کمد نگه داشتم و وقتی بیرون آمد دیگر نه شیطنت میکرد و نه حرف بدی میزد!
پدرش حرفی به تو نزد؟
نه اتفاقا گفت من نتونستم این پسر را ادب کنم اما تو این کار را انجام دادی.
از بازی با بوریرام تایلند بگو که قرار بود بین ۲ نیمه تعویض شدی؟
بازی با بوریرام تایلند بود، بازیکنی که مامور مهارش بودم بلند شد روی سرم و گل زد، بین ۲ نیمه «امیر قلعهنویی» از من انتقاد کرد، گفتم من اصلا بازی نمیکنم، گفتم یک کارت زرد دارم، اگر کارت زرد دوم را بگیرم شما بیچارهام میکنید، گفت بازی نمیکنی، گفتم نه، پژمان را صدا زد و گفت به پژمان نوری بگویید گرم کند، جواد نکونام و مهدی رحمتی آمدند بالا سرم و آرومم کردند، رفتم تو زمین و گل دوم استقلال را به ثمر رساندم.
ماجرا دعوایت با سوشا مکانی چه بود؟
بازی تمام شده بود، پرسپولیس به برتری رسیده بود، مکانی سمت هواداران استقلال خوشحالی میکرد، عدد ۶ را نشان میداد و الفاظی را به کار میبرد، سمت وی رفتم و به او گفتم برو سمت هواداران پرسپولیس خوشحالی کن، ما هم وقتی برنده میشویم سمت هواداران خودمان شادی میکنیم، گفت همینه و دلم میخواهد، منم ناراحت شدم و دعوا شد، کریم باقری آمد و جدا کرد، اگر او نمیآمد کار بیخ پیدا میکرد، یک خاطره برایتان تعریف کنم که بخندید.
چه خاطرهای؟
برای تست دوپینگ رفتم، منتظر بودم دیدم آقایی که کارت گردنش است محکم به پشت من کوبید، من یک لحظه فکر کردم از اعضای پرسپولیس است، گردن او را محکم گرفتم و به زانویم چسباندم، بنده خدا میگفت دکترم من، گفتم دکتر چی؟ گفت دکتر دوپینگ، کارتش را نشان داد، معذرت خواهی کردم و رفتم تست دوپینگ دادم.
بهترین گلی که برای استقلال زدی؟
بازی با شهرداری یاسوج، از فاصله ۴۰ متری گل زدم و استقلال به فینال جام حذفی صعود کرد.
بدترین اشتباهی که در استقلال انجام دادی؟
بازی با الریان قطر بود، جواد نکونام مامور مهار رودریگو تاباتا بود، استقلال یک بر صفر جلو افتاد من تکل زدم و به سود حریف پنالتی شد، مساوی شدیم، ۲ بر یک جلو افتادیم به سود الریان خطا اعلام شد، توپ را سانتر کردند و من آمدم دفع توپ انجام دهم توپ به سرم خورد و به گل قطریها تبدیل شد، گل سوم را زدیم در دقیقه ۹۰ هافبک الریان توپ را پشت پژمان منتظری چیپ انداخت، من بدن گذاشتم و چند بار فریاد زدم مهدی (رحمتی) بیا نیومد، بعد چند ثانیه از دروازه بیرون آمد اما همان بازیکن از کنار من توپ را رد کرد و گل زد، قلعهنویی فریاد زد نکونام تاباتا را ول کن عمرانزاده را بگیر.
بهترین مهاجمی که روبروی آن بازی کردی؟
همه مهاجمان خوب بودند اما عماد رضا بازیکن فوقالعادهای بود.
از خداحافظیات بگو؟
خیلی سخت بود اما برای این کار خیلی فکر کردم، با همسرم مشورت کردم. ۶ بار با هم صحبت کردیم و در نهایت تصمیم گرفتم تا به طور رسمی برای همیشه کفشهایم را آویزان کنم. بعد از اینکه از استقلال رفتم، دیگر حسی نسبت به بازی فوتبال نداشتم. دیگر از فوتبال لذت نمیبردم. فوتبال زندگی من بود، سالها به بازی مشغول بودم و هرگز فکر نمیکردم که روزی یکی از چهرههایی شوم که هواداران به او علاقه دارند. البته این اتفاق برای همه فوتبالیستها خواهد افتاد. بازیکنانی قبل از ما بودند که یک روز به فوتبال روی آوردند، محبوب شدند و با چشمهای اشکبار، فوتبال را ترک کرده و از آن به بعد تنها خاطرات دوران بازیگریشان را مرور میکردند.
از علیرضا منصوریان ناراحت هستی زیرا او تو را در فهرست مازاد استقلال قرار داد؟
از منصوریان ناراحتم البته نه به دلیل اینکه من، آرش برهانی و وحید طالبلو را از استقلال کنار گذاشت، مربیگری سلیقهای است و هرکس طبق سلیقه خودش عمل میکند. شاید من هم اگر روزی مربی شوم، به یک بازیکن اعتقاد زیادی داشته باشم و دیگری را نپسندم اما هنوز برایم قابل هضم نیست که منصوریان چنین رفتاری با ما کرد. نحوه برخورد او بسیار بد بود چرا که حرمت ما سه نفر را نگه نداشت و ما از این موضوع ناراحت هستیم. منصوریان میتوانست به راحتی با ما صحبت کند و این موضوع را به خود ما بگوید اما لیست مازاد و قرار دادن عکس ما سه نفر در یک قاب، در شان ما نبود.
بعد از جدایی استقلال به خونه خونه بابل رفتی. وقتی برای بازی دوستانه با استقلال راهی زمین شماره ۲ آزادی شدی، چرا گریه می کردی؟
برایم بسیار سخت بود مقابل تیمی قرار بگیرم که سالها با جان و دل برایش بازی کردم. برایم خیلی سخت بود که مقابل هواداران استقلال قرار بگیرم. واقعا هرگز فکر نمیکردم یک روز از این تیم جدا شده و بخواهم مقابل آن بازی کنم. نمیتوانستم جلوی احساساتم را بگیرم و اشک از چشمانم جاری شد.