اردبیل - ایرنا - وقتی که آخرهای ماه شعبان مادر بزرگ‌ها هاون بدست گرفته و برنج‌ها را زیر دسته هاون خرد کرده و به آرد تبدیل می‌کردند بوی خوشی در هوای مطبوع اردبیل پیچیده و خبر از آمدن مسافری می‌داد که همه منتظر آمدنش بودند.

چند روز پیش از رمضان شهرها و روستا حسابی شلوغ می‌شد، بازارها غلغله شده و کسب و کار رونق می‌گرفت ، قنادی‌ها یواش یواش سینی‌های بزرگی از بامیه و زولبیا مقابل پیشخوان گذاشته و بساط آش رشته و حلیم هم پهن می‌شد، مساجد توسط زن‌های محله گردگیری شده و کودکان و نوجوانان شادمان برای رسیدن شب‌های بیدار رمضان  لحظه شماری می‌کردند.

ایام  استهلال حال خاصی داشت، پیرمردانی که در آخرین شب شعبان بر بام منازل رفته و دست بالای ابرو در پی مشاهده هلال ماه رمضان بودند، این اواخر هم تلسکوب و دوربین‌های قوی به یاری آمده‌اند  تا هلال رصد شده و وقتی آمدن رمضان مسجل می‌شد  چه شوری در اردبیل برپا می‌شد.

اولین شب قبل از رمضان، تا پاسی از شب سوسوی روشنایی ضعیف از پنجره بسیاری از خانه‌ها دیوارهای کاهگلی کوچه های تنگ و باریک را روشن می‌کرد، مادران در دل شب به فکر تهیه نخستین سحری رمضان بودند و با صدای آواز خروس و نوای مناجات‌خوان‌ها  وقت بیدار شدن  برای صرف سحری بود و چه حسی داشت  دیدن حال و روز کودکانی که در جدال خواب شیرین سحرگاهی و بیدار شدن برای خوردن سحری و روزه کله گنجشکی بودند.

اولین افطار پس از ساعت‌ها روزه‌داری در هوای گرم  تابستان اردبیل حال و هوای دیگری داشت، وقتی که مادران "فرنی" مهم‌ترین و خاص‌ترین خوراکی این ماه را نزدیکی‌های افطار می‌پختند و چه دعوایی بین کودکان برای تصاحب ته‌مانده ظرف غذا در می‌گرفت و دخترکان که بشقاب‌های چیده شده فرنی را با ادویه‌جات به نام خدا و ائمه اطهار (ع) تزیین می‌کردند.

 وقتی مناجات مرحوم سلیم موذن‌زاده دم‌دم های افطار از مساجد و رادیوها می‌پیچید و نوای ربنا که بلند می‌شد، همه کنار سفره افطار  به انتظار نشسته بودند، برخی‌ها هم که دیر کرده بودند با سنگگ و فطیری در دست در تقلا برای رسیدن به سفره افطار بودند و اذان که می‌گفت چه شوری در خانه‌ها ایجاد می‌شد.

سفره‌های افطار اغلب ساده بودند، اول از همه فرنی بود با مربای گل ، نان تازه سنگک،بربری و یا فطیرهای محلی با چای شیرینی و پنیر ، زولبیا و بامیه هم دسرهای اغلب آماده در این سفره‌ها بود و بدنبالش شامی سبک.

افطار که می‌گذشت شب‌های بیدار اردبیل تازه شروع می‌شد، صف‌های نماز جماعت منسجم و مساجد شلوغ ، کسب و کارها تا خود سحری دایر بود، بساط کبابی‌ها که دود و بوی چربی سوخته در ذغال هوا را پر می‌کرد و  ملاغه آش‌دوغ فروشان دوره گرد که در ته دیگ بزرگ سوار بر ارابه می‌چرخید، قهوه‌خانه ها هم که مملو از جوانانی بود که گل پوچ بازی می‌کردند. 

کودکانی که لاستیک مستعمل را در خرابه و یا زمین بایری آتش زده و از روی آن می‌پریدند و خیابان‌های خالی حاشیه  شهر که بساط فوتبال گل کوچیک در آن برپا بود، بازارهای مرکزی شهر نیز رونق گرفته و دستفروشان بساط در کنار خیابان پهن کرده و تا خود سحر شهر بیدار بود و زندگی جریان داشت.

وقتی هم که شب‌های قدر و احیا فرا می‌رسید دیگر اردبیل تمام و کمال عبادت و راز و نیاز می‌شد، مساجد پر از جمعیت می‌شد، مردمی که برای شب زنده‌داری و خلوت کردن با معبود خود لحظه‌شماری می‌کردند، زن و مرد، دختر و پسر، پیر و جوان در غم شهادت مظلومانه مولای خود علی (ع) با خاموش کردن چراغ مساجد و منازل قرآن به سرگرفته و دعا و توبه به درگاه حق و ندای الغوث الغوث خود را به عرش اعلای رب کریم می‌رساندند.

شب‌های احیا در نزد اردبیلی‌ها جایگاه ویژه‌ای داشته و حتی آنهایی که به هر دلیلی روزه نگرفته بودند در این ایام روزه گرفته و کودکان و نوجوانان نیز این روزها برای گرفتن روزه کمتر با مخالفت والدین مواجه می‌شدند.

از ۱۸ تا ۲۳ ماه رمضان شهر اردبیل عجب شلوغ می‌شد،  بسیاری از مردم اردبیل نذورات خود را در این شب‌ها ادا کرده و صله ارحام  را به جای می‌آوردند،  در این شب‌ها کمتر خانه‌ای بود که میهمانی نداشته باشد و در آن رسم  موسوم به افطارآشدی و یا افطارآچدی (باز کردن افطار و یا شکستن روزه) برگزار نشود و این اواخر که تالارها و رستوران‌ها جایگزین خانه‌ها شده و میزبان افطاری بزرگان فامیل بود.

اما وقتی که بوی عید فطر به مشام می‌رسید همه خود را آماده این روز بزرگ کرده و در انتظار شبی که هلال ماه شوال رویت شده و چه حسی داشت انتظار اعلام رسیدن عید فطر، روزهای عید بیشتر برای دختران نامزد و نوعروسان شیرینی خاصی داشت، چه در این روز انواع هدایا از سوی خانواده داماد به سوی آنها سرازیر می‌شد.

درگذشتگان سال نیز نصیبی از عید فطر داشته، فاتحه و صلواتی برای آنهایی که از رمضان گذشته تا عید فطر جاری درگذشته‌اند و با برگزاری آیین‌های ختم و حضور بر مزارشان یادی از آنها می‌شد. 

نماز عید فطر نیز که حکایت خود داشت، از بامداد صدای الله‌اکبر و ذکر و صلوات از تمامی مساجد بلند شده و شهرها و روستاها همصدا 'الله اکبر' و 'الحمدلله' می‌شدند از شکر عبادت و بگذریم از برخی رسوم همچون دوختن کیسه برکت و انفاق و زکات روز عید.

سایه کرونا بر رمضان امسال

بسیاری از عادات و رسوم نیکوی رمضان از خیلی وقت پیش‌ها برچیده شده و امسال نیز که کرونا مسافر ناخوانده‌ای است که رمضان ویژه‌ای برای شهروندان اردبیلی ایجاد کرده است.

امسال شب‌های اردبیل بسیار خلوت است، افطار که فرا می رسد روزه‌داران به خانه‌های خود پناه برده و دنیای گشت و گذار در فضای مجازی به روی آنها گشوده می‌شود.

مساجد بسته‌اند، بازار و کسب و کار نیز همچنین، شب‌های خلوت و معابر و خیابان‌های بدون عابران  پیاده و سواره ؛ صدای دعا و راز و نیاز از مساجد شنیده نمی‌شود و خبری از جنب و جوش و افطارآشدی هم نیست.

راز و نیازهای رمضانی از جمله آیین‌های قرآن‌خوانی نیز  از مساجد به گوشی‌های تلفن همراه کوچ کرده است، در این شب‌ها دنیای بیکران مجازی در کنار انواع و اقسام فیلم و تصویر و محتوا جای ویژه‌ای نیز برای برنامه‌های مذهبی یافته است.

هیات‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد مذهبی برنامه‌های خود را به صفحات اجتماعی برده‌اند، هر شب برنامه‌های زنده "لایو"  با حضور قاریان، مداحان ، وعاظ در پیام‌رسان‌ها بویژه اینستاگرام دایر است و  شب‌های رمضان نیز در این ایام حال و روز مجازی به خود گرفته است.

 کرونا جماعت مومن و روزه‌دار را به خانه‌ها رانده و به جای شب‌های بیدار اردبیل، داخل منازل بیشتر از هر زمان دیگر شاهد حضور جمع‌های کوچک خانوادگی شده است، حالا برخی خانواده‌ها با همبستگی و صمیمیت بیشتر و برخی نیز همانند جزیره‌ای که هر کس در اتاقی و گوشه‌ای غرق در فضای مجازی هستند.

به هر حال با اینکه کرونا دگرگونی بزرگی در نوع رفتار و زندگی مردم ایجاد کرده اما هنوز نوای قرآن و ربنا از هر خانه‌ای بلند است و مومنان از هیچ فرصتی برای بندگی و عبادت پروردگار دریغ نکرده و برای رفع و دفع این ویروس منحوس دعا می‌کنند.