«مهدی مناجاتی» یکی از مربیان بازیکنساز فوتبال ایران است، او سالها در تیمهای مختلف تیم ملی زحمت کشید و بازیکنان بزرگی را پروش داد.
مناجاتی در گفت و گو با خبرنگار ورزشی ایرنا حرفهای جالبی را از دوران سرمربیگریاش در تیم ملی بر زبان آورد. او از روزی گفت که چند بازیکن ثابت تیم ملی محروم شدند و نتوانستند مقابل چین بازی کنند تا ایران از صعود به جام جهانی ۱۱۹۰ایتالیا محروم شود.
چند سال است از فوتبال دور هستید؟
خیلی وقت است.
چند سال است ؟
حسابش از دستم خارج شده است، وقتی جدیدها میآیند فراموش میکنند ما قدیمیترها هستیم و قبل از آنها بودیم، آنها یادشان میروند که در گذشته شاگرد چه کسانی بودهاند، من و امثال من مدام به بازیکنان میگفتیم شاگردان چه بزرگانی بودیم.با جرات میگویم یه تار موی مربیان قدیم به مربیان امروز شرف دارد. من وقتی مربیان خود را میدیدم خبردار وای میایستادم، این اتفاقات حاصل تلاش فدراسیون فوتبال و باشگاهای ماست.
چطور؟
آنها باید به مربیان خود بگویند پیش از اینکه تمرین را شروع کنید درباره اخلاق حرف بزنید، بگویی وقتی چهره شدید چطور رفتار کنید، حتی به بازیکنان میگفتیم با هواداران چطور حرف بزنند و چگونه لباس بپوشید.
شما این کار را انجام میدادید؟
بله، خود من همیشه قبل از تمرین موضوعی را انتخاب میکردم و با بازیکنان در میان میگذاشتم، یک روز به بازیکنان میگفتم امشب رفتید خانه دستهای پدر و مادرتان را ببوسید روز دیگر از صفات اخلاقی دیگر حرف میزدم، امروز مربیان چه میگویند، چقدر در این بیاخلاقیها نقش دارند، من بازیکن تیم ملی بودم وقتی از کوچه میخواستم عبور کنم سرم را پایین میانداختم، وقتی به نانوایی میرفتم آخرین نفر میایستادم، الان بازیکن ۲ تا بازی انجام میدهد فکر میکند همه باید به او احترام بگذارند.
دل پری دارید؟
برای اینکه فوتبال دست غیر فوتبالیها افتاده است، من نه بازیکن و نه سرمربی تیمملی بودهام، حالم را نمیپرسند، به جای اینکه به قدیمیترها احترام بگذارند میروند خارجیها را میآورند، پول بیتالمال را به آنها میدهند و هر بی احترامی بخواهند به ایران و ایرانی میکنند. فوتبال ما مرده است فقط خاکسپاری آن باقی مانده است.
از دوران حضور شما در تیم ملی بپرسیم، جای پرویز دهداری آمدید؟
من جای پرویز دهداری نیامدم با او کار میکردم،سابقه همکاری داشتیم، سرمربی تیم تهران الف بودم، این تیم را قهرمان کردیم، تیم خوبی بود، وقتی مرا به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شدم نزد دهداری رفتم و از او رخصت گرفتم.
چی گفتند؟
استقبال کردند و گفتند حالا خیلی راحت است که میتوانی به فوتبال ایران خدمت کنی.
انتخاب شما به این دلیل بود که راه و روش دهداری را ادامه دهید؟
بله، خب دهداری نه تنها یک مربی بلکه معلم بزرگ بود و من راه این بزرگمرد را ادامه دادم.
سرمربی تیم ملیای بودید که از رفتن به جام جهانی ۹۰ایتالیا باز ماند؟
ما شایسته رفتن به جام جهانی بودیم، حقمان بود که به ایتالیا برویم اما بدشانسی بزرگی آوردیم.
شکست مقابل چین جزو خاطرات تلخ شماست؟
حتما میدانید که به خاطر تفاضل کمتر از صعود به مرحله بعدی باز ماندیم، مسوولان وقت ورزش و فدراسیون خیلی کم لطفی کردند قبل از بازی به من اعلام کردند خیلی از بازیکنان ثابت را نمیتوانی در زمین بگذاری.
چرا؟
بنا به دلایلی که بهتر است ننویسید، آنها میتوانستند از آن اتفاق بگذرند و اجازه ندهند تیم ملی یک مملکت ضربه بخورد، آنها کاری کردند که تیم ملی از رفتن به جام جهانی ۹۰ ایتالیا محروم شود.
شما به عنوان سرمربی اعتراض نکردید؟
گفتم به زمین نمیرویم، تهدید کردند اگر به زمین نروید برایتان اتفاقات خوبی نمیافتد. با هر تهدیدی بود ما را مجاب کردند به زمین برویم، البته این را هم باید بگویم به خاطر هوادارانی که به ورزشگاه آمده بودند به زمین رفتیم و در نهایت بردیم اما به خاطر تفاضل گل کمتر حذف شدیم.
بعدها گفتید عابدزاده در همه دوران حضورش در تیم ملی ۲ بازی بد کرد که همین ۲ بازی مقابل چین بود.
نه این طور نبود برای هر دروازهبانی روز خوب وجود دارد، روز عابدزاده نبود و از بخت من بود، عابدزاده یکی از بهترینگلرهای تاریخ فوتبال ایران است اما از شانس بد در آن ۲ مسابقه احمدرضای همیشگی نبود.
مربی سختگیری بودید؟
من به نظم و انضباط اهمیت زیادی میدادم، سرهنگ نیرو انتظامی بودم و به سختگیریهای خاص خودمان را داشتیم. اجازه نمیدادم کسی جز کادر تیم ملی به حریم رختکن نزدیک شود. در گذشته باندبازی خیلی زیاد بود اما من آمدم و سعی کردم تا درست کنند، روز اول دیدم چند نفر با لباس شخص قصد ورود به رختکن را دارند و همهشان را بیرون انداختم.
مجتبی محرمی تعریف میکند او و سیروس قایقران را به طرز عجیبی تنبه کردید؟
کدام تنبیه؟
همان تنبیه که در تمرین کمکاری کردند و اتوبوس را بردید تا پیاده به هتل بیایند؟
وای، یادم آمد،(با خنده) آن تنبیه را برای خودشان در نظر گرفتم تا دیگر از تمرینات جناب سرهنگ فرار نکنند. ولی همیشه گفتهام این ۲ نفر از بهترین، با معرفتترین و دوستداشتین ترین بازیکنان تیم ملی بودند که دلی به وسعت دریا داشتند، هر چی از معرفت آنها بگویم کم گفتهام.
بازیکنان از جناب سرهنگ میترسیدند؟
ترس که نه اما احترام میگذاشتند، من یاد میآید وقتی میآمدم بازیکنان میگفتند آقا مهدی آمد، من با شاگردانم دوست و رفیق بودم.