در یادداشتی که روزنامه ایران به قلم جمال میرصادقی مدرس و پیشکسوت داستان نویسی منتشر کرده است، می خوانیم: نجف دریابندری را سالهاست میشناسم؛ هم به بهانه انتشار کتابهای بسیار خوبی که از او به یادگار مانده و هم آشنایی دورادوری که به واسطه حضور در محفلهای ادبی با این استاد ترجمه و تألیف پیدا کرده بودم.
از همین رو نه تنها ترجمههای درخشان، بلکه نوشتههای به جای مانده از او نقش بسیاری مهمی در پیشبرد ادبیات معاصر فارسی ایفا کرده است. به خاطر دارم که تازه «پیرمرد و دریا» را ترجمه کرده بود که در خلال گفت و گو یا مقالهای از همینگوی و آثارش سخن گفت. گفتههای او حاکی از این بود که نه تنها به ترجمه تسلط بسیاری دارد بلکه ادبیات جهان را هم بخوبی میشناسد. فقدان نویسنده و مترجمی همچون او هیچگاه، هیچگاه جبران نخواهد شد؛ او نه تنها به عرصه ادبیات، که به همه افرادی که در عرصه قلم فعالیت دارند خدمت بسیاری کرده چراکه آثار منتشر شده از او در حکم دانشگاهی ارزشمند است. مایه تأسف است که سالهای پایانی زندگیاش گرفتار شرایط نامساعدی بود و امکان بهرهمند شدن از نوشته یا ترجمههایی تازه از او برای ما و علاقه مندان عرصه کتاب فراهم نبود.
بگذارید اشارهای هم با ماجرای آشناییام با او داشته باشم که به سالهای همکاریام با نشریه سخن بازمی گردد؛ اغلب به دفتر نشریه میآمد؛ علاوه بر این در دورهمیهای زنده یاد خانلری هم حضور داشت و من از این طریق فرصت بیشتری برای آشنایی با او نصیبم شد. بگذارید به خاطرهای اشاره کنم؛ خاطرهای که شاید تا اندازهای بسیار اندک گویای شخصیت خاصی باشد که از آن برخوردار بود. در خاطرم هست که علی محمد افغانی هنوز نویسندهای بی نام نشان بود و تازه رمان «شوهر آهو خانم» را منتشر کرده بود؛ چند نسخه از رمانش را به دفتر مجله فرستاد؛ اغلب دوستان بدون آن که حتی آن را خوانده باشند دست به تمسخر کتابش زدند. دریابندری نسخهای از کتاب را گرفت و گفت بگذارید آن را بخوانم. بعد از چند روز آمد و گفت این رمان شاهکار است! او برخلاف ما، بدون مطالعه کتاب، هیچ قضاوتی نکرد و این شاید نشانی باشد از ویژگیهای اخلاقی مثبت بسیاری که از آن برخوردار بود. ای کاش نویسندگان و مترجمان جوان به سراغ آثار او بروند تا بتوانیم به ادامه راه بزرگانی همچون نجف دریابندری امیدوار شویم.